در روزگاری که غالباً مردم به دنبال سود بیشتر هستند، گاهی سوژه‌هایی پیدا می‌شود که باورش سخت است. نمونه آن پیرمردی است که کبابی داشت. تفاوت او با بقیه این بود که در تابلوی مغازه‌اش نرخ روز گوشت را درج می‌کرد و با توجه به تغییر روزانه نرخ گوشت، نرخ هر سیخ کباب را در تابلو درج می‌کرد که معمولا از نرخ سایر کبابی‌ها پایین‌تر بود. و البته کبابش فقط گوشت بود؛ بدون ناخالصی.

چند وقت پیش رفتم کباب بگیرم؛ دیدم روی پله ورودی مغازه نشسته و وسایل مغازه جمع شده است. علت را پرسیدم. گفت: سن من دیگر اجازه ادامه کار نمی‌دهد. پرسیدم که چرا مغازه را به کباب‌پز دیگری اجاره نداده، گفت: چند نفر برای اجاره آمدند. گفتم باید به روالی که من عمل می‌کردم، کار کنند. قبول نکردند. مغازه را خالی کردم تا به کار دیگری اجاره دهم. نمی‌خواستم با اجاره به کباب‌پز دیگر، اعتمادی که طی بیست و چند سال نسبت به کارم ایجاد شده را با پول اجاره بیشتر عوض کنم!

صد رحمت بر این کاسب منصف و روشن‌ضمیر.


نوشته شده در  دوشنبه 91/5/9ساعت  10:12 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

این جریان در چند ماه اخیر بارها برای بنده اتفاق افتاده؛ از برخی دوستان که تماسهای بیشتری با تلفن همراه دارند،‌ سؤال کردم، آنها نیز جریان را تأیید کردند.

قضیه از این قرار است که وقتی با تلفن همراه از نوع سیم‌کارت همراه اول با فرد دیگری تماس می‌گیرم، برای بار اول پس از برقراری تماس هیچ صدایی از طرف مقابل نمی‌رسد و هیچ صدایی هم منتقل نمی‌شود. با قطع تماس و برقراری فوری تماس مجدد، این اشکال وجود ندارد و مکالمه عادی برقرار می‌شود. این اشکال یا این نوع کلاهبرداری در تماس همراه اول با ایرانسل،‌ تلفن ثابت و حتی تماس با سایر خطوط همراه اول وجود دارد. تازه به این راهکار رسیده‌ام که پس از اولین زنگ، تماس را قطع کنم و دوباره تماس بگیرم تا تماس بدون اشکال برقرار شود!

اگر به به حجم تماسهای ایرانیان با همراه اول در طول روز و ماه و سال توجه شود و هر تماس ناموفق هم حداقل ده ثانیه طول بکشد،‌ محاسبه کنید با این کلاهبرداری، همراه اول در طول سال چه درآمد نامشروعی کسب می‌کند. و البته سیستم اداری و نظارتی ایران به گونه‌ای است که کسی حوصله پیگیری ندارد! نوشتم تا شاید کسی پیدا شد که توضیحی داشته باشد یا حوصله پیگیری داشته باشد.


نوشته شده در  دوشنبه 91/5/9ساعت  11:2 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

برخی از ما ایرانی‌ها، اعم از مردم و مسئولین، مهارت خاصی در ایجاد تنش داریم؛ بیچاره مردم کوچه و بازار!

چند روز پیش رفته بودم گاز بزنم؛‌ جایگاه نزدیک خانه ما تعطیل بود. از علت تعطیلی پرسیدیم. هر یک از کسانی که می‌آمدند و می‌رفتند چیزی می‌گفتند که غالب جوابها نزدیک به هم بود؛ و البته گاهی هم با تمسخر همراه بود: « پول گاز را نداده، گازش را قطع کرده‌اند»! کسی هم در جایگاه نبود که علت واقعی تعطیلی را از او بپرسم.

اما بر فرض که این پاسخ رایج درست باشد، برای من سؤال مهم این است که مگر جایگاه‌داران گاز،‌ نسیه هم گاز می‌دهند که به خاطر وصول نشدن مطالبات،‌ نمی‌توانند قبض گاز جایگاه را بپردازند؟! مگر فروش،‌ نقدتر از فروش جایگاه‌های سوخت (اعم از بنزین و گاز) هم وجود دارد؟!

این تنش،‌ در ابتدای گران شدن نرخ گاز هم وجود داشت؛‌ جالب اینکه جایگاه‌ها اعتراض داشتند! جایگاه‌دارانی که پول گاز را هر چه باشد نقدی می‌گیرند و هر چه گاز گران‌تر باشد، درصد کارمزد آنها بیشتر خواهد بود. و باز هم من علت را نمی‌فهمیدم و نمی‌فهمم؛ جز این که بگوییم برخی از ما ایرانی‌ها متخصص در ایجاد تنش هستیم؛ چه به سودمان چه به ضررمان! 

و البته که سیاستمداران ما و در رأس آنها دولت محترم، گوی سبقت از همه ربوده است! فراموش نکنیم اولین چیزی که در پی تنش‌ها لطمه می‌بیند، امنیت اجتماعی است در همه عرصه‌های آن؛ اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی!


نوشته شده در  دوشنبه 91/5/9ساعت  12:33 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

سخنی با مجید جان دلبندم! ادامه مطلب...

نوشته شده در  یکشنبه 91/5/8ساعت  6:10 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

گاهی برخی، می‌گویند چرا طلبه‌ها لباس متفاوت می‌پوشند؟! سؤالی که برخی طلاب در حال تحصیل را هم در معمم‌شدن به تردید انداخته است! در پاسخ به این سؤال،‌ یک پاسخ ساده آن است که این لباس به منزله لباس فرم برای شناسایی طلبه در بین مردم است. این نوع پوشش، به منزله اعلام آمادگی برای پاسخگویی به سؤالات مختلف در حوزه دین است؛ چنان که لباس فرم نیروی انتظامی به منزله اعلام حضور افرادی است که انتظارات امنیتی را پاسخگو خواهند بود.

جدای از اینکه برای پوشش عمامه و عبا روایات معتبر فراوانی وجود دارد. در روزی که توفیق حضور در نمایشگاه قرآن را داشتم،‌ کمتر از یک ساعت بازدیدم از غرفه‌ها طول کشید. حضور طلاب معمم هم در جای خود، با توجه به ماه مبارک (ایام تبلیغی) و شهر تهران،‌ در نمایشگاه پررنگ بود. اما بنده به تنهایی در این یک ساعت به تعداد زیادی سؤال پاسخ دادم؛ که به روشنی فلسفه لباس طلبگی را تبیین می‌کند.

برخی از سؤالاتی (فقط برخی از سؤالات) که در طول کمتر از یک ساعت بازدید نمایشگاه از من پرسیدند،‌ و در حوزه‌های مختلفی بود، به شرح زیر است؛ در واقع غیر از استخاره‌ها و چندین مسأله شرعی به سؤالات زیر پاسخ دادم:

سؤالی درباره کتاب تفسیری مناسب برای جوانان / سؤالی درباره تفاوت تفسیر نمونه و برگزیده آن / سؤالی درباره بهترین کتاب درباره قصه‌های قرآن / سؤالی درباره حدیث کساء و چگونگی ورود جبرئیل در جمع آنها با آن که جبرئیل فرشته و غیر مادی است / سؤالی درباره تفاوت رسم الخط عثمان طه و قرآنهایی که با رسم الخط کامپیوتری (فارسی) نوشته شده / معرفی سی دی آموش قرآن برای بزرگسالان و کودکان / کتابهای مناسب جهت افزایش معلومات در حوزه علوم قرآنی / مادری که از من خواست درباره فلسفه حجاب برای دختر نوجوانش توضیح دهم / خانمی که از چرایی ممنوعیت آرایش زنان می‌پرسید / سیستم خواندن درس طلبگی برای کسانی که دانشجو هستند / معرفی کتابی که به علوم طبیعی و تجربی در قرآن پرداخته باشد / زن و شوهری که در موضوع اشتغال زن و کم و کیف آن با هم اختلاف داشتند و خواستار داوری بودند و ...

اگر هیچ فایده‌ای برای لباس طلبگی جز همین نباشد که مردم احساس کنند که می‌توانند سوالاتشان را در موضوعات دینی بپرسند،‌ کافی است؛ و البته مسئولیت طلاب و روحانیت در حفظ این اعتماد مردم کاملا مهم و سنگین است. خدا توفیق دهد که میراث بیش از هزار ساله اعتماد مردم به این لباس توسط امثال ما خدشه‌دار نشود. انشاء الله


نوشته شده در  یکشنبه 91/5/8ساعت  5:50 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

توفیقی بود امشب در نمایشگاه قرآن شرکت کنم. در یکی از نشست‌های تخصصی پس از پایان صحبت، پیرمردی با ظاهری آراسته و موقر نزد من آمد و گفت: من هم خدا هستم و هم پیامبر و هم امیر المؤمنین! جا خوردم. بعدش گفت: من قرآن را فرستادم؛ همان که بخش‌هایی از آن را شما تفسیر کردید!

و بعد ادامه داد که آمدم از شما تشکر کنم که زحمت تفسیر برخی آیاتش را کشیدید! من که کمی از شوک اولیه ادعایش خارج شده بودم، گفتم:

تشکر خشک و خالی که فایده ندارد! مزد نقدی بده. گفتم: فعلا کارت را با جدیت ادامه بده؛ فکری خواهم کرد! گفتم: پس، من نیستم!

و او که تیر دیگری در کمان نداشت، زود رفت با این قول که زحمات ما را فراموش نخواهد کرد! و البته شاید آمده بود ما را تیغ بزند،‌ که دید شاید به تیغ ما گرفتار شود و فرار را بر قرار ترجیح داد!


نوشته شده در  یکشنبه 91/5/8ساعت  12:10 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

امشب تلفنی با واسطه یکی از دوستان با پزشک متخصصی درباره موضوع جواز تشکیل حکومت در زمان غیبت امام زمان علیه السلام بحث و گفتگوی مفصل تلفنی داشتم. به وضوح معلوم بود و خودش تصریح کرد که تحت تأثیر مباحث یکی از شبکه‌های ماهواره‌ای است که به نام تشیع کار می‌کند و ضربه‌اش به تشیع از شبکه‌های وهابی بیشتر است.

پس از گفتگوی تلفنی و شرحی از دلایل عقلی و نقلی، باز هم می‌گفت: یک روایت بیاورید که تصریح کرده باشد تشکیل حکومت در غیبت جایز است! جعلی هم باشد خوب است!

جالب اینکه این برادر عزیز شواهد عقلی و استلزامات متعددی که برخاسته از نصوص قرآنی است را نمی‌پذیرد و روایتی می‌خواهد؛ هر چند جعلی باشد. در حالی که طبق تصریح معصومین علیهم السلام عقل و وحی هر دو حجت و معتبرند و دو بال رسیدن به کمال و سعادت انسانی هستند.  چرا در جایی که همه شرایط اعتبار حکم عقل برقرار است، از آن روی بر می‌تابیم و از سوی دیگر،‌ گاهی در جاهایی دنبال توجیه عقلی می‌گردیم که دست عقل از هرگونه قضاوتی کوتاه است؟

زیاده‌روی در عقلگرایی و ادعای نیاز به توجیه عقلی در همه احکام شرع، گذاشتن تکلیفی بر عقل است که از توانش بیرون است. و از سوی دیگر،‌ امتناع از پذیرش حکم عقل در جایی که توان قضاوت و داوری دارد،‌ پشت‌پا زدن به بزرگ‌ترین یا تنها نقطه تمایز انسان از سایر موجودات است.

جهت اطلاع بیشتر، علاقمندان را به خواندن کتاب ارزشمند «منزلت عقل در هندسه معرفت دینی» تألیف آیت الله جوادی آملی ارجاع می‌دهم.


نوشته شده در  جمعه 91/5/6ساعت  1:22 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

اصل وجود امنیت یک چیز است و از آن مهم‌تر، احساس امنیت است. یعنی ممکن است زیر پای شما بمب ساعتی و در آستانه انفجار باشد، اما شما اطلاع نداشته باشید و در آرامش کامل باشید. از سوی دیگر، ممکن است به شما القاء‌ شود که در آستانه انفجار بمب قرار دارید و شما در اوج استرس باشید یا قالب تهی کنید؛ در حالی که واقعاً هیچ خطری شما را تهدید نمی‌کند.

بهترین حالت وقتی است که هم امنیت واقعی وجود داشته باشد و هم احساس امنیت داشته باشیم. اما اگر امنیت واقعی نباشد، اما احساس امنیت وجود داشته باشد، باز هم می‌توان امیدوار بود. هنر برخی دولتها در این است که با القای احساس امنیت، نواقص کاری خود را پوشش می‌دهند؛ که در جای خود هنر خوبی است.

اما بی‌هنری سیاسی وقتی است که امنیت واقعی وجود داشته باشد، اما حاکمیت نتواند این امنیت واقعی را به مردم منتقل کند؛ یعنی امنیت واقعی وجود داشته باشد اما مردم احساس امنیت نکنند.

متأسفانه دولتمردان ما گاهی اوج این بی‌هنری سیاسی خود را با چالشهایی که به میان مردم می‌کشند، به نمایش می‌گذارند! یعنی با دستان و در واقع با زبان خود، کاری می‌کنند که مردم در حوزه سیاست، اقتصاد و فرهنگ احساس امنیت نکنند. با این کارها، مهم‌ترین ضربه به آرامش روانی و احساس امید در جامعه زده می‌شود. امید است درایت بیشتری از سیاسیون ببینیم.


نوشته شده در  پنج شنبه 91/5/5ساعت  8:33 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

گاهی از برخی شبکه‌های رادیویی (مخصوصا بیشتر از رادیو پیام سراغ دارم) و تلویزیونی، پیام هشداری درباره آب و برق و گاز و اعتیاد اینترنتی پخش می‌شود که لابد همه بینندگان و شنوندگان این رسانه‌ها تبلیغاتی از این دست سراغ دارند.

نکته‌ای که در این تبلیغات مد نظر بنده است این که گاهی اصل پیام چند کلمه و چند ثانیه بیشتر نیست اما زمان و کلماتی که بیان مرکز و نهادی است که تبلیغ را سفارش داده از اصل پیام طولانی‌تر است. کلماتی که تعمدا باید خوانده شود تا روشندلان عزیز هم متوجه شوند مرکز سفارش‌دهنده تبلیغ چه کسی است!

به عنوان نمونه پیامهای مربوط به «مرکز توسعه فناوری اطلاعات و رسانه‌های دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» را نام می‌برم. اوج این افراط در شبکه پیام است که گوینده به عنوان کارشناس وزارت نیرو یا شرکت آب یا برق، نام خود را نیز بیان می‌کند. سه کلمه تبلیغ، بیش از شش کلمه حواشی! 

عمق قضیه وقتی است که بدانیم برای هر ثانیه از این تبلیغ‌ها هزینه میلیونی پرداخت می‌شود. و البته این فرهنگ، برخاسته از خودبینی و خودخواهی ماست؛ که البته کم مصداق ندارد این نمونه‌ها هم یکی از هزاران مصداق آن. 

بی‌جهت نیست که گفته می‌شود: «یک گام بر خویش نه، دیگری در کوی دوست» فاصله انسان تا خدا همین یک گام است؛ خود را ندیدن! و این گام، چه گام سختی است؟! روزه یکی از واجبات الهی است که خود را نمایاندن در آن کم است؛ از این فرصت، برای تمرین خود را ندیدن و خود را ننمایاندن بیشتر بهره ببریم. انشاء الله


نوشته شده در  چهارشنبه 91/5/4ساعت  7:41 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

چند وقت پیش با یکی از دوستان که در سلیقه سیاسی اختلاف نظر زیادی داریم، در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها در صف به انتظار نماز جماعت بودیم. وقتی برای اقامه نماز مهیا شدیم و نام امام جماعت اعلام شد (که یکی از روحانیون مطرح سیاسی بود)،‌ رفیق ما آماده شد که از صف نماز خارج شود. گفت بعد از نماز میام پیش‌ات. مشکوک شدم و علت را پرسیدم. گفت مواضع سیاسی امام جماعت را قبول ندارد.

به او گفتم در شرط عدالت پیش‌ نماز جماعت آن نیست که موضع سیاسی‌اش را قبول داشته باشی! عدالتی که در امام نماز جماعت شرط است، آن است که اهل گناه و تظاهر به گناه نباشد. یعنی دروغ نگوید؛ تهمت نزند؛ اهل دزدی نباشد؛ تابع هوای نفس نباشد و... آیا چنین چیزهایی در او دیده‌ای یا از او سراغ داری؟! مسائل را با هم قاطی نکنیم. رفیق ما تأملی کرد و به نماز جماعت ایستاد. 


نوشته شده در  دوشنبه 91/5/2ساعت  6:17 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

<   <<   91   92   93   94   95   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درود بر اهالی ورزنه!
حرکت؛ درجا؟!
آخر دورویی!
ابهام ادبی
زور عجیب سوتیها!
عاقبت حکم تخریب؟!
چاه مجاز یا غیرمجاز؟!
درخواست افزایش ظرفیت!
افقهای جدید اشتغال بانوان!
پرسشگری خطرناک!
قحط الرجال
[عناوین آرشیوشده]