سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فرماندار محترم اردکان در جلسه ای سیاسی در قم شرکت کردند و خبر و تصاویر آن هم در سایت فرمانداری منتشر شد.

چهره هایی در تصویر وجود دارد که بنده با سابقه 25 سال طلبگی آنها را به عنوان طلبه اردکانی یک بار هم ندیدم؛ اشکالی ندارد، قبلاً گفته شد و پیش بینی شد که راهی برای اثبات آن است که بگویند بی شمارند!

طبق آمار بیش از 300 طلبه اردکانی در قم ساکن هستند؛ جناب فرماندار، چند نفر مستمع شما بودند؟! راستی چرا هیچ وقت نماینده های طلاب، به اندازه این دوره برای سیاسیون شهر مهم نبودند؟!

و راستی نماز جمعه معروف به امامت آقای هاشمی رفسنجانی یادتان هست؟ نمازهای با کفش و دختر و پسر در یک صف یادتان هست؟ به همان قیاس، حضور شما کسانی را به جلسه کشاند تا آمار به پانزده نفر برسد!

جناب فرماندار! خسته نباشید.


نوشته شده در  شنبه 95/2/25ساعت  10:44 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

آنچه در ادامه می خوانید، بیان دیگری از محتوای یادداشتی است که با ترس و لرز نوشتم؛ اما فرقش با نوشته بنده در دو نکته است:

اول این که بنده در استخدام آموزش و پرورش نیستم و نویسنده یادداشت زیر، از مجموعه آموزش و پرورش با سابقه کاری زیاد و مرتبط است؛ در نتیجه، اگر بنده به بی اطلاعی متهم شدم، بی اطلاعی نویسنده یادداشت زیر از اوضاع آموزش و پرورش، بی انصافی است.

فرق دوم هم این است که بنده به صورت کلی نوشتم، اما نویسنده محترم یادداشت زیر، یکی از مصداقهای همان نتیجه کلی را برشمرده است؛

بپذیریم که فعالیتهای تربیتی ماندگار، غیر از مسابقات و آمار جوایز است؛ آمار اندیشی، بلای فعالیتهای فرهنگی وتربیتی بوده و هست.

بخشی از متن یادداشت جناب آقای عابدی چنین است: (لینک منبع)

آموزش و پرورش کشور ما با این همه غنا و پشتوانه آموزه های دینی تکریم اولیاء‌، کدام برنامه رسمی و یا غیر رسمی در این خصوص دارد. غیر از این است که ذهن و فکر و حتی روح دانش آموزان را در مدارس مخصوصا از مقطع متوسطه دوم به بعد ، درگیر حواشی زندگی کردیم.

غیر از این است که حتی فرصت نکردیم  به آنان  حتی درست  حرف زدن ، درست فکر کردن ، درست رفتار کردن  و... را آموزش دهیم .

البته ناگفته نماند که هنوز در این هیاهوی "هیچ کاری" هستند خوش ذوقان فراوانی که با سلیقه های ناب خود ، از جان و دل مایه گذاشته و  بیش  از تعلیم به تزکیه پای بند هستند. 

اما این مهم را هم فراموش نکنیم که خیلی هم کار نکرده ایم. (پایان بخشی از متن)

قضاوت تفاوتهای متن بنده که مورد هجوم واقع شد، با آنچه نویسنده محترم دیگری نوشت و اعتراضی نداشت، با خوانندگان گرامی!


نوشته شده در  جمعه 95/2/24ساعت  9:45 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

در سابقه 25 ساله طلبگی، شاهد بودم که جلسات ماهیانه طلاب اردکانی مقیم قم مخالفان سیاسی معدودی داشت که غالباً این مخالفان از تعداد انگشتان یک دست هم فراتر نمی رفتند!

بارها و بارها خواستند در مقابل آن جلسه متحد و یکدست، موانعی ایجاد کنند که الحمدلله نتوانستند این سابقه درخشان را که در بین طلاب شهرهای مختلف کشور در قم، کم نظیر یا بی نظیر است، خدشه دار کنند.

این گروه البته با پوست اندازیهای مستمر، هیچگاه از حرکت نیایستادند!

اخیراً افرادی به تعداد همان انگشتان یکدست، باز شروع به جریان سازی کردند؛ و البته فرق حرکتهای این دفعه با دفعات قبل، احتمالاً حمایت برخی مسئولان سیاسی و اجتماعی شهر است!

و البته شنیدم که این بار جناب فرماندار شهر در یک حرکت حزبی، قرار است در جمع این افراد حاضر شود شاید بتواند این مرده سیاسی را با تنفس مصنوعی احیا کند. و شاید استعداد حضور مافوقش در قم را تست کند و به اطلاع برساند!

این که فرماندار شهرمان متعلق به یک جریان سیاسی است، برای کسی تردیدی نیست؛ اما هرگز تصور نمیکردم جناب فرماندار حاضر باشد تا این حد شأن فرماندار و فرمانداری شهر را کاهش دهد و در یک حرکت کاملاً حزبی حضور یابد و نقش حامی را بازی کند!

البته تردیدی نیست وقتی مشاور روحانیون فرماندار، وابسته به جریان خاص حزبی باشد، فرماندار را هم در همان کانال هدایت کند!

شاید هم همان کسی که شایعه شده اخیراً حمایت مالی گسترده ای از این گروه داشته، به فرماندار هم دستور داده باشد که حمایت اجتماعی خویش از این گروه را به اثبات برساند!

کاش فرماندار شهرمان، فرماندار بود؛ نه فرمانبردار؛ و کاش فرماندار شهرمان در حوزه روحانیت شهر، حداقل با امام جمعه شهر مشورت می کرد.

آقای فرماندار! اگر در آن جلسه افرادی زیادی را نشناختید، اشکالی ندارد؛ احتمالاً از تفت و میبد و یزد طلبه اردکانی جمع شده! و اگر بسیاری از طلاب ساکن اردکان را در آن جمع به عنوان طلاب اردکانی مقیم قم دیدید، ایرادی ندارد؛ تلاشی است برای آن که اثبات کنند بی شمارند!


نوشته شده در  چهارشنبه 95/2/22ساعت  8:43 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

تردیدی نیست که یکی از مراکز فساد شهری و نیز یکی از مهمترین مراکز نارضایتی مردمی، شهرداریها هستند! غالباً شکایتهای مردمی از شهرداریها در رأس تعداد شکایات سازمان بازرسی کشور است.

و البته شهرداری اردکان نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ البته فرق مردم اردکان با مردم سایر شهرها این است که حال و حوصله شکایت ندارند و شهرداری، یکه تاز میدان است!

آخرین نمونه ای که اخیراً خبردار شدم و به صدای بلند داد می زند که یا پای پول در میان است یا پای پارتی، به شرح زیر است:

آقایی به نام «پ» در خیابان حضرت ابوالفضل علیه السلام، بخشی از زمین منزل خود را به تجاری تغییر کاربری میدهد و خیلی راحت، با جریمه حذف پارکینگ خلیجی (یا همان خرید پارکینگ خلیجی) در مورد ملک تجاری این آقا موافقت میشود. (بدون تأثیر شخص شهردار یا یکی از اعضای شورا)

عمق ملک تجاری این آقا حدود چهار متر است؛ و البته این آقا شاید پول داشته، شاید پارتی؛ شاید هم هر دو!

اما ادامه ماجرا جالب است:

در همان خیابان و در همان سمت خیابان و با فاصله دویست سیصد متری آقای دیگری به نام «ف» برای ملک تجاری خود، درخواست خرید پارکینگ یا همان حذف پارکینگ خلیجی در ازای جریمه نقدی میدهد.

در شهرداری موافقت نمیشود. عمق تجاری این مالک محترم در بخشی از ملکش حدود هشتاد سانتیمتر است! فقط هشتاد سانتیمتر!!!

متوسل به شورای شهر میشود. در جلسه عمومی شورا بحث میشود و شورا موافقت میکند؛ شهردار هم موافقت میکند؛ اما چندین ماه است درگیر کارمندان شهرداری است که دستور شورا و شهردار را اجرا نمیکنند! این آقا سید، شاید نه پول داشته و نه پارتی!!!

این داستان کاملاً واقعی است؛ همه عوامل درگیر موضوع در شهرداری اسم هر دو نفر را میدانند و حتماً اعتراف دارند که اول اسامی کاملاً حقیقی است!

یادم باشد بنر تشکری از شهردار و اعضای شورا سفارش دهم که این قدر مهربان هستند که برخی کارمندان شهرداری هم برایشان تره خرد نمی کنند!


نوشته شده در  یکشنبه 95/2/19ساعت  10:54 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

در مسیر رفت و آمد روزانه به یزد، غالباً در مسیر رفت، و برخی اوقات در مسیر برگشت، همزمان با سرویس کارخانه های مسیر اردکان تا یزد، در حال رفت یا برگشت هستم.

برخی (یا بخش به شدت قابل توجهی از) مینی بوس های سرویس کارخانجات در این مسیر، چنان مسیر جاده را دودی می کنند که نفس کشیدن هم سخت میشود و باید شیشه های ماشین را بالا برد و دریچه های ورود هوای بیرون را هم بست و خود را در هوای ماشین محبوس کرد.

شاید اندکی اغراق باشد، اما به نظر می رسد شاید کل آلایندگی کارخانه در طول شبانه روز به اندازه آلایندگی سرویسهای رفت و برگشت آنها در یک شیفت کاری نباشد!

این آلایندگی مخفی و  به دور از چشم مردم نیست؛ بلکه روزانه، و بارها و بارها در جلوی چشم مسئولان و مردم رژه می روند!

تردیدی نیست که از ادعای حفاظت از محیط زیست تا عمل به اقتضائات این ادعا، فاصله زیادی وجود دارد.

با اندک همتی میتوان این عیب بزرگ و این آلاینده های محیطی را اصلاح کرد؛ اما باید در فراق این همت اندک، شیون کرد و سوخت و ساخت!

همه چیز، پول نیست؛ شاید، همه عیبها هم از دولت قبل نباشد؛ از برجام هم کاری در این خصوص بر نمی آید!


نوشته شده در  شنبه 95/2/18ساعت  12:49 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

"یادداشتی با ترس و لرز" نوشتم و پس از درنگ یک هفته ای منتشر کردم.

بازخوردهای مختلف عمومی و خصوصی داشت؛ یکی تربیت پذیر نبودن فرزندم، را مشکل شخصی دانست!

دیگری مرا به بی اطلاعی و ناموثق بودن منابع تحقیق متهم کرد!

یکی نوشته مرا برخاسته از عقده شخصی یا سیاسی خواند!

نوشتم بودم سایر یادداشتهایم بی مهابا (=بدون ترس و لرز) (بدون هیبه) بوده، یکی نوشته بود چرا این یکی را هم بی محابا (=بدون شرم و آزرم) (بدون حوبه) ننوشتی؟!

دیگری مرا به ندیدن زحمات معلمان و مربیان متهم کرد!

در این فرصت قصد ندارم به نظرات پاسخ دهم؛ و همه را به تشخیص و قضاوت خوانندگان محترم واگذار می کنم.

چه پاسخ کسانی که خود را نماینده خودخوانده آموزش و پرورش و معلمان می دانند؛ و چه کسانی از معلمان تربیتی که در خصوصی، نقدم را تحسین کردند و شواهد فراوانی به آن افزودند.

فقط در این یادداشت، تأکیدم بر آن است که به عرض خواننده محترم برسانم که بازخوردها نشان داد که ترس و لرز در انتشار یادداشت، کاملاً بجا و درست بود.

و البته تردید بنده در انتشار یادداشت، نه به خاطر عدم اطمینان از محتوای آن بود، بلکه به خاطر دو چیز بود:

یکی آن که هراس داشتم که یادداشتم به منزله نادیده گرفتن زحمات همه معلمان و مربیان تلقی شود؛

و دیگر آن که ترس داشتم که ادبیات اعتراضها به این یادداشت، به گونه ای باشد که مجبور شوم پاسخ دهم و خدای ناکرده، جایگاه یک معلم در جامعه تحقیر شود.

ترس اولی را با تأکید فراوان بر تکریم جایگاه و فعالیت معلمان در اصل یادداشت، تا حدودی جبران کردم.

و بر ترس دومی، با همه جوابهای روشنی که دارم، این گونه فائق آمدم که سکوت کنم؛ تا مبادا ضمن پاسخ، نقدی به شخصی بشود و به معلمی توهین شود.

لذا سکوت بنده در مقابل پاسخها، فقط بنا به همین ملاحظه است؛ چنین تلقی نشود که سکوت نگارنده، به منزله پذیرش اعتراضها یا نداشتن پاسخ برای تک تک بندهای اعتراضات وارده است.


نوشته شده در  پنج شنبه 95/2/9ساعت  10:51 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

در دولت قبل و مجلس قبل، مرحوم کردان، به حق به خاطر مدرک جعلی، با رأی نمایندگان مجلس شورای اسلامی برکنار شد؛ گزینه بعدی دولت برای وزارت کشور، آقای محصولی بود.

نماینده محترم شهر ما در آن زمان یکی از نقدهایش درباره آقای محصولی، مسأله ثروت ایشان بود؛ خبر این نقد در سایت نماینده همچنان موجود است و عین تیتر خبر این است که: «تابش: باید تکلیف ثروت محصولی روشن شود» (لینک سایت) 

این سخن و این نظر را کاملاً می پسندم. اما این انتظار و این توقع باید برای همگان باشد؛ یعنی همه کسانی که مناصب دولتی داشتند و دارند، اگر ثروتشان محل بحث و تردیدها و چالشهایی باشد و احتمال رانت یا شایعه رانت وجود داشته باشد، باید شفافیت زایی شود و ابهامات آن برطرف شود.

مثلاً هر چه گشتم نظری از آقای تابش درباره ثروت آقایان زنگنه و نعمت زاده و آخوندی و ترکان و امثال این افراد که در دولت جاری فراوان هستند، مطلقاً ندیدم! یعنی یک مینی ثروتمند حساسیت آقای تابش را تحریک کرده، اما ابرثروتمندها برای آقای تابش حساسیتی ایجاد نکرده است؟!

اینجاست که رد پای سیاست زدگی و جناح گرایی در اعلام نظرها و موضعها در تأیید و رد افراد به وضوح قابل مشاهده است؛ یا حداقل این تأثیر قابل انکار نیست.

البته انتظار است که این حساسیت را آقای تابش درباره خودشان هم به کار گیرند؛ یعنی به حرف و حدیثهایی که درباره ثروت ایشان وجود دارد، مثلاً با اعلام میزان دارایی و ثروت خود، پایان دهند.

یا حرف و حدیثهایی که درباره میزان هزینه تبلیغات انتخابات ایشان و از آن مهمتر، منبع تأمین این مخارج وجود دارد، را مثلاً با گزارش مشروح مخارج و منابع تأمین آن، به موکلان خود گزارش کنند.

البته این که اعلام شود افرادی داوطلبانه کمک کردند و هیچ جا نامی از آنها برده نشود، پاسخ و راهی برای رفع ابهام و حرف و حدیثها نیست؛ بلکه بیشتر به اتوبانی میماند برای فرار از پاسخ شفاف.

بدون تردید یک بام و چند هوایی در عالم سیاست، کاملاً ناپسند است؛ مخصوصاً بر کسانی ضروری تر است که ادعای شفافیت و سلامت دارند و از دیگران، درخواست رفع شبهه و اثبات سلامت مالی دارند! منتظریم.


نوشته شده در  سه شنبه 95/2/7ساعت  10:41 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

در نگارش یادداشت زیر ملاحظات زیادی در نظرم بود و سعی کردم نوشتار را طوری به سامان برسانم که خالی از طعن و نقدی باشد که باعث رنجش خاطری شود. با این وجود، از همه کسانی که از این یادداشت، احتمالاً مکدر میشوند، عذرخواهی میکنم.

****

تردیدی نیست که آموزش و پرورش اردکان، در زمینه آموزش و کسب رتبه های برتر آموزشی در استان و کشور حرفی برای گفتن دارد. شهرت کشوری استان یزد در این زمینه، برای هر کسی که دستی در این زمینه دارد، قابل افتخار است.

بارها و بارها اخبار بازدید معلمان و مسئولان آموزش و پرورش نقاط مختلف کشور از مدارس و ادارات یزد و اردکان را شنیده ایم.

اما غرض اصلی این یادداشت آن است که در زمینه تربیتی و پرورشی هم شهرستان و استان، این افتخارات را دارد؟!

از آمار خبر ندارم، (با توجه به سوابق کاری، شاید اعتمادی هم به برخی آمار نداشته باشم!) اما پسرم دو سال در قم درس خوانده و دوسال در اردکان؛ دو سالی هم که در اردکان درس خوانده، در بهترین مدارس اردکان بوده است؛ از لحاظ علمی هم مشکل خاصی نداشته و همواره در رتبه سه نفر اول کلاس قرار داشته است.

اما آن مقداری که بنده پی بردم، از دو مدرسه ای که پسرم درس خوانده، و نیز از پرسشهای مکرری که از معلمان شاغل و بازنشسته، برخی مسئولان فعلی و سابق، تعدای از مدیران و مربیان پرورشی داشته ام، این نتیجه برای بنده مسلم و قطعی شده که اهتمام به مسائل تربیتی و پرورشی در این شهر، به شدت کم رنگ است.

آن مقداری هم که دیده میشود، غالباً فاقد ابتکاری خاص و صرفاً در راستای بخشنامه های الزامی استانی و کشوری است.

در این فرصت، مطلقاً قصد ندارم زحمات اولیای مدارس و معلمان محترم را نادیده بگیرم، بلکه میخواهم بر این نکته تأکید کنم که به صورت وحشتناکی علم زدگی در مدارس اردکان حاکم است و همه ابعاد دیگر آموزش و همه ابعاد پرورشی مورد انتظار را تحت الشعاع خود قرار داده است.

از منظری دیگر میتوان چنین پرسید که بارها و بارها افرادی از سراسر کشور از مدل آموزشی استان و شهرستان بازدید کرده و الگوگیری کرده اند؛ اما این سؤال مهم هم وجود دارد که چند بار اولیای آموزش و پرورش اردکان از سایر مدارس کشور که در روشهای تربیتی و برنامه های فرهنگی موفق و متفاوت بوده اند، بازدید کرده اند؟!

آیا همچنان صرفاً به موفقیتهای آموزشی اکتفا میشود و قرار است همچون گذشته فعالیتهای فرهنگی تحت الشعاع این رویکرد باشد!

شاید اطلاعات بنده از فعالیتهای آموزش و پرورش اردکان، در حوزه فرهنگی و تربیتی و پرورشی کم باشد، اما با مقایسه ای که با مدارس قم انجام میدهم، تفاوت فوق العاده زیادی را می بینم.

امید که تغییری صورت گیرد! البته اگر قضاوت بنده، غیرمنصفانه یا نادرست است، یا اگر این یادداشت باعث رنجش فرد یا صنفی میشود، باز هم پوزش می طلبم.

غالباً بی مهابا، نظراتم را مینویسم اما اعتراف میکنم که این یادداشت را با ترس و لرز نوشتم و بالاخره امروز بر بیش از یک هفته تردید برای نشر آن، غلبه کردم. توکل بر خدا.


نوشته شده در  دوشنبه 95/2/6ساعت  12:15 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

گرچه با خود قرار گذاشته بودم درباره فرجام برجام کمتر بنویسم تا نتایج عینی موفقیت یا عدم موفقیت این مذاکره و عواقب آن در جامعه روشن تر شود، اما از این نظر عجیب، نتوانستم بی خیال بگذرم.

دکتر پیروز مجتهدزاده نامی آشنا و شخصی برجسته از جمع کارشناسان و تحلیلگران علمی در دنیای مباحث سیاسی در ایران است. از مدافعان سرسخت مذاکره و برجام بود.

سخنان اخیر ایشان در موضوع برجام، چنین است؛ (قسمت گزیده خبر را از جهان نیوز نقل میکنم؛ (لینک خبر) هیچ چیز عجیب نیست، شاید به زودی اصل سخنان ایشان تکذیب شود):

من خودم جزو افرادی بودم که زحمت کشیدم و از جان خود مایه گذاشتم تا از اصل مذاکرات دفاع کنم و آبروی خود را به خاطر دفاع از برجام به خطر انداختم!

اما حالا من همان انسان هستم و می گویم که همه آن دفاعیات و همه آن حمایت های من بیهوده بوده است. چراکه الان حاصل کار را می بینم که جز یک مشت نمایش های عوام فریبانه، چیزی به دست نیامده است.


نوشته شده در  یکشنبه 95/2/5ساعت  10:59 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درود بر اهالی ورزنه!
حرکت؛ درجا؟!
آخر دورویی!
ابهام ادبی
زور عجیب سوتیها!
عاقبت حکم تخریب؟!
چاه مجاز یا غیرمجاز؟!
درخواست افزایش ظرفیت!
افقهای جدید اشتغال بانوان!
پرسشگری خطرناک!
قحط الرجال
[عناوین آرشیوشده]