شنیده بودم بحثهای اعتقادی جناب آیت الله سید کمال حیدری در پاسخ به اشکالات اهل سنت علیه شیعه و در نقد اعتقادات اهل سنت، در شبکه الکوثر (شبکه عربی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران)، خیابانهای بغداد را خلوت کرده است. شنیده بودم که ورود او را به عربستان ممنوع کردهاند و برای همیشه از زیارت خانه خدا و مدینه النبی صلی الله علیه و آله محروم شده است.
و اخیرا شنیدم وهابیت برای پیروزی در مناظره با کارشناس معروف شیعی جناب سید کمال حیدری در مباحث اعتقادی جایزه میلیاردی تعیین کرده است. خدا این عالم شیعی را با اجداد طاهرش محشور گرداند. ان شاء الله عوامل سازنده این برنامه نیز بیش از پیش موفق باشند. با پول و زور و تهدید نمیتوان منطق روشن شیعه را خاموش کرد.
نمیدانم چرا شبکه «الکوثر» از لیست برنامههای دیجتال و آنالوگ قم قطع شده است. ان شاء الله مسئولین صدا و سیمای قم، پخش مجدد این شبکه در قم را در دستور کار قرار دهند.
به حدیث زیر اعتقاد راسخی دارم و در موارد متعددی نتایج عملی ترک آن را دیدهام. از این رو، به خاطر پرهیز از بلا هم که شده، مقید به پرداخت روزانه صدقه هستم! این حدیث در بسیاری از منابع روایی، هم به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و هم به نقل از امام صادق علیه السلام آمده است. متن و ترجمه روایت، چنین است که فرمودند:
إذا اَصْبَحْتَ فَـتَصَدَّقْ بِصَدَقَةٍ تُذْهِبُ عَنْکَ نَحْسَ ذلِکَ الْیَومِ، وَ إذَ ا أمْسَیْتَ فَتَصَدَّقْ بِصَدَقَةٍ تُذْهِبُ عَنْکَ نَحْسَ تِلْکَ اللَّیْلَةِ؛ (بحار الانوار، ج 93، ص 132)
چون روز خدا را آغاز کردى، صدقهاى بده تا شومى آن روز را از تو دور گرداند و چون شب شد، صدقهاى بده تا شومىِ آن شب را از تو دور سازد.
در این یادداشت یکی از آخرین نمونههای عملی غفلت از دستور این روایت را مینویسم.
چند روز پیش، به خاطر عجله صبحگاهی، صدقه روزانهام ترک شد. حوالی نیمه روز در اثر برخورد با مانعی پایم پوست پایم به شدت خراشیده شد. عصر، زنبوری نیشم زد. غروب یاد آمد و خواستم صدقه روزانه را کنار بگذارم، مشغول کاری دیگر شدم. پس از وقت نماز مغرب و عشاء، پسرم با برادرزادهام به شدت به هم برخورد کردند که نیم ساعتی به دلجویی از طرفین و خونشویی از سر و صورت مشغول شدیم؛ و البته پیش از همه، صدقه آن روز را پرداخت کردم تا حوادث روز به چهار تا منجر نشود!
وعده دادم درباره چرایی فشاری که فرمانداری اردکان به یک وبلاگنویس داشته، بنویسم. محتوای وبلاگ، پرسش از کسانی بود که در راهپیمایی روز قدس غایب بودند و مطلبی در آن نبود که این فشار یا تهدید ناروا، یا به تعبیر مزاحگونه عوامل فرمانداری، این «درخواست دوستانه» را توجیه کند! تحقیق بیشتر، نکاتی را روشن کرد که بر پایه آن نتایج و سایر دانستهها، تحلیل حاضر درباره چرایی تهدید فرمانداری و نقد آن، تقدیم خوانندگان وبلاگ میشود. ادامه مطلب...
در این چند روز، برخی از خوانندگان وبلاگ در بخش نظرات، و برخی دوستان با تماس تلفنی یا پیامک از من خواسته بودند شرح بیشتری از ماجرا بدهم. در این یادداشت که به عنوان مقدمه برای نقد تحلیل عجیب فرمانداری اردکان در دفاع از تهدید (یا فشار یا درخواست دوستانه یا ...) محسوب میشود، شرح مختصری از آغاز جریان مینویسم. در یادداشت بعدی، درباره علت این فشار نامعقول و تحلیل چرایی آن، و نقد آن خواهم نوشت؛ در آن یادداشت هم جزئیاتی خواهد آمد که احتمال میدهم خواندنی باشد! ادامه مطلب...
فشار آقایان شامل حال بنده نیز گشت.
عین متن وبلاگ «اردکان نیوز» چنین بود که در ادامه میآید. ادامه مطلب...
این یادداشت حذف شد؛ فقط اصل تیتر برای حفظ نظرات، باقی ماند.
اگر دانشآموز یا دانشجویی نمرههایش در مرز 19 و 20 باشد و در درسی نمره زیر 15 بیاورد، جای تعجب دارد. اما اگر دانشآموز و دانشجویی ناپلئونی کار کند و حوالی 10 تا 12 چرخ بزند، نمره زیر 10 از او چندان عجیب نیست. اگر والدین دانشآموز و دانشجوی دوم یا خودش بعد از نمره زیر 10 علیه معلمی اعتراض و هیاهو کنند، حتما کاسهای زیر نیم کاسه است!
این مثال روشن مثالی برای هیاهویی است که علیه صدا و سیما در پوشش اخبار زلزله آذربایجان به وجود آمد. بدون تردید کاستیهایی وجود داشت؛ بارزترین آنها پخش خندهبازار بود. اما مگر نمره صدا و سیمای ما 19 و 20 است که در قبال نمره 15 اعتراض و هیاهو کنیم؟!
به نظر میرسد این خط هیاهو که غالبا در جریان خاص سیاسی دیده میشود، به جایی ختم میشود که نه به دنبال سودی برای زلزلهزدگان است و نه در راستای تقویت وحدت ملی و امنیت کشور است و نه در راستای ارتقای رسانه ملی است. خدا ما را از شر شیطان نفس و نفس شیطانی مصون سازد!
گفتم که توفیق بیشتری داشتم در اوقات بیحالی (!) همراه پسرم در ماه مبارک رمضان برنامه کودک هم تماشا کنم.
اگر بخواهم بین برنامههای سابق که البته فقط یک ساعت در شبکه یک بود با الان مقایسه کنم، این نتیجه به دست میآید که اولا در برنامههای سابق، کارتونها غالبا داستانهای عادی و واقعنما بود؛ البته بگذریم که در بسیاری از آنها مادر یا پدر قهرمان داستان گم شده بود و همه به دنبالش بودند! در شبکه پویا و نمایش که آن کارتونهای سابق تکرار میشود، میزان جذابیت و آموزندگی با برنامههای امروزی قابل مقایسه است؛ کارتونهای امروز نظیر بتمن و بنتن و مرد عنکبوتی و خفاشی و ... تخیل و خشونت حرف اول را میزند؛ چیزی که در سریالهای کارتونی سابق کمتر وجود داشت.
نکته و نتیجه دوم این که آن زمان یک مجری آرام نکات بسیاری به بچهها میگفت؛ اما امروزه مجریان آن قدر بالا و پایین میپرند و از بچهها میخواهند جیغ بکشند (!) که بچهها هم زمان صحبتها و اجرای مجریها را زنگ تفریح حساب میکنند و میروند دنبال کارشان تا برنامه بعدی پخش شود!
نتیجه پایانی هم آن که اگر بخواهیم تربیت فرزندانمان را به عهده برنامههای تلویزیون بگذاریم، نتیجه چیزی نخواهد بود که رضایتبخش باشد! کاملا از این که فرزندم را به سه ساعت تماشای تلویزیون در روز محدود کردهام، راضی نیستم و قلبا مایل بودم که محدودیت بیشتری برایش بگذارم؛ اما همین که با این محدودیت هم کنار آمده، برایم غنمیت است؛ البته در انتخاب برنامهها هم سعی میکنیم او را مدیریت کنیم. تلویزیون هم دانشگاه مطلوبی نیست؛ هم مهد کودکی نا امن است!