عزل وزیر محترم بهداشت بالاخره تحقق پیدا کرد و قابل پیش بینی بود؛ چون ظهور روحیات خانم وزیر که مخصوصاً در جریان تخصیص ارز دارو بروز کرده بود، نشان داد  که "مردی" است در میدان کارزار سیاسی!

و البته نکته بسیار جالب، نامه استعفای دکتر باقر لاریجانی از ریاست دانشگاه علوم پزشکی تهران است. خانم وزیر در پاسخ استعفای ایشان در تاریخ 91/9/21 صادر شده بود، چنین نگاشته است:

/ بنده اصرار دارم که این مجموعه مدیران بالاخص حضرتعالی تا پایان مسئولیت اینجانب با وزارت بهداشت همکاری نمایید. اینجانب فشارهای وارده از جانب مدیریت اجرایی کشور برای تغییر ریاست دانشگاه علوم پزشکی تهران را که به تعبیر مقام معظم رهبری نماد آموزش عالی کشور است به مصلحت نظام سلامت نمی دانم و بر اساس شناخت بیش از سه دهه از جنابعالی اطمینان دارم که سکان کشتی علم و دانش بدست شخصیتی مدیر، دانشمند و امین سپرده شده است. بر این اساس از جنابعالی می خواهم به همکاری خود تا پایان دوران مسئولیت اینجانب ادامه داده و رسالت خطیر هدایت عرصه دانشگاه را همچنان تقبل فرمایید. /

حتماً این پاسخ به رؤیت رئیس جمهور رسیده و البته رئیس جمهور نشان داده که کسی نیست که در مقابل این گونه مقاومت‌ها، بی‌واکنش بماند. و اف بر سیاستی که بر اساس آن وزیری عزل می‌شود بدون آنکه از او تشکر خشک و خالی هم صورت گرفته باشد؛ البته افتضاح این نکته شاید کمتر از افتضاح عزل وزیر در سفر خارجی باشد!

در نهایت به این نتیجه رسیدم که شاید در میان لیست مردان(!) هیأت دولت، باید اسم خانم مرضیه وحید دستجردی در صدر قرار گیرد! با اشاره به این حکایت که:

واعظی پرسید از فرزند خویش /  هیچ می دانی مسلمانی به چیست؟

صدق و بی‌آزاری و خدمت به خلق، / هم عبادت، هم کلید زندگی‌است.

گفت زین معیار اندر شهر ما / یک مسلمان هست؛ آن هم ارمنی‌است!


نوشته شده در  پنج شنبه 91/10/7ساعت  4:1 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

دیروز در کلاس درس،‌ به مناسبتی یادی از جناب "کمال حیدری" و برنامه معروفش در شبکه "الکوثر" کردم؛‌ برنامه‌ای که خیابانهای بغداد را خلوت می‌کرد و باعث ممنوع الورود شدن ایشان به عربستان و تعیین جایزه برای سرش شده بود!

بگذریم از این که صدا و سیمای مرکز قم (و البته شنیدم در تهران هم همین طور است!) از میان این همه شبکه فیلم و سریال،‌ اصلاً به این شبکه مجال خودنمایی نداده و در سیستم دیجیتال پخش نمی‌شود؛‌ با اینکه کانالهای خالی دیجیتال وجود دارد و برخی شبکه‌ها تکرار شده‌اند!

یعنی اگر خواستید بیننده این برنامه باشید، باید به سیستم آنالوگ پناه ببرید؛ البته اگر هوا خوب باشد و گیرنده شما موجی در هوا بیاید تا تحویل دهد! و آن وقت اگر حوصله داشتید، میان خش‌خش و فش‌فش،‌ دنبال تشخیص صدای مجری و کارشناس باشید! (اما از این به بعد به خود زحمت ندهید؛ چرا؟ چون ...)

متأسفانه دیروز شنیدم به بهانه‌ای که به نظرم واهی است (و حتی اگر هم به حق خطایی بوده، نمی‌بایست این برخورد در مقابل آن باشد) برنامه ایشان چند ماهی است از "الکوثر" قطع شده و البته صدا و سیمای ما همچنان بی‌خیال همه، قاطعانه به راهش ادامه می‌دهد!

تحلیل بنده آن است که صدا وسیما دنبال قطع این برنامه بوده و چون کمترین بهانه‌ای با یکی از سخنان ایشان در برنامه یافته، به سرعت دست به کار قطع آن شده است تا منتظر بهانه قوی‌تری نماند و فرصت قطع زودهنگام از دست نرود! و الا اگر به خاطر اعتراض برخی حوزویان بوده، چرا به برخی اعتراضات شدیدتر و عمیق‌تر حوزویان در بسیاری از عرصه‌ها توجهی نکرده است؟!

بهانه قطع برنامه توسط صدا و سیما، نظیر بهانه ملانصرالدین است که کسی از او طنابش را به امانت خواست؛ گفت: ارزن بر روی آن ریخته‌ام تا خشک شود! ظریفی گفت: کسی ارزن را بر روی طناب خشک نمی‌کند! ملا در پاسخش به نغز گفت: اگر توجیهی برای ندادن طناب باشد،‌ همین بهانه کفایت می‌کند!

متأسفانه در توهین به مذهب شیعه و اعتقادات شیعیان،‌ مخالفان شیعه هر روز مصمم‌تر و تند‌تر و با توهین بیشتری اقدام می‌کنند؛‌ و در مقابل،‌ صدا و سیمای ما هر روز دنبال کم‌رنگ‌تر کردن، نشانه‌های تفکر شیعی در برنامه‌های خود است؛ تأسف از این همه وادادگی!

اشاره‌ای به قطع برنامه و تفصیل نظرات برخی مخاطبان را از لینک حاضر بخوانید.


نوشته شده در  چهارشنبه 91/10/6ساعت  9:33 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

احمد امین مصری از نویسندگان سنی که قلم تندی بر ضد شیعه هم دارد، درباره تعیین جانشین توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‌نویسد: ادامه مطلب...

نوشته شده در  دوشنبه 91/10/4ساعت  3:17 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

دوستی برایم یادداشتی فرستاده بود که خیلی به دلم نشست. در ادامه متن کاملش نقل می‌شود:

از اول محرم، یک ژست خوشگلی! راه افتاده بود در این فضای مجازی که بجای نذری برای امام حسین علیه السلام، به زلزله زده ها کمک کنیم؛ به جای هیأت ... محرم، به زلزله زده ها کمک کنیم؛ به جای صرف پول برای ساخت ضریح جدید امام حسین علیه السلام، به زلزله زده ها کمک کنیم! ...
بماند که زلزله زده ها هم آویخته بر عبای حسین علیه السلام هستند!

حالا محرم تمام شده و زلزله زده ها فراموش شده اند! مدعیان به فکر مهمانیهای یلدا و استفاده صحیح و بهینه از تعطیلات در پیستهای اسکی یا سواحل خلیج فارس افتاده اند!

مدعیان محترم! بیاید یک کمپین بگذارید که هزینه ی یک ماه لوازم آرایشتون را خرج زلزله زده ها کنید؛ هزینه ی چالوس رفتن و ویلا گرفتن را؛ هزینه ی کافی شاپ رفتن ها را ؛هزینه ی اسکی و اسب سواری را؛ یا سفرهای دبی و انتالیا و را... ادامه مطلب...

نوشته شده در  یکشنبه 91/10/3ساعت  10:38 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

در حال تورق روزنامه‌های سال 1382 بودم. در دی‌ ماه آن سال، دو حادثه مهم وجود دارد که یکی سیاسی و دیگری طبیعی است. حادثه سیاسی عبارت بود از تحصن نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس ششم که اکثریت را داشتند و موج استعفای ایشان در اعتراض به نتایج بررسی صلاحیتها، جریان شدیدی در فضای مناسبات سیاسی در کشور ایجاد کرده بود.

حادثه طبیعی هم عبارت بود از زلزله مرگبار بم که در 5 دی ماه اتفاق افتاد و از روز ششم در مطبوعات کشور انعکاس یافت؛ حادثه‌ای که به ویرانی کامل چند شهر و روستاهای بسیاری منجر شد و نزدیک به چهل‌هزار انسان جان خود را از دست دادند. خدا آنها را رحمت کند.

در هنگام مطالعه روزنامه‌های آن روز به نکته جالبی رسیدم و آن اینکه فضاسازی و خبر رسانی روزنامه‌های اصلاح‌طلب آن روز درباره زلزله بم و کمک به آسیب‌دیدگان، بسیار کم‌رنگ بود و همچنان قضایای مجلس در صدر تیترها و اخبار آنها قرار داشت. جدای از این که اکثریت اصلاح‌طلب مجلس بدون توجه به این فاجعه بزرگ،‌  تا حدود دو ماه بعد همچنان به بازیهای سیاسی خود مشغول بودند تا اینکه سرشان به سنگ خورد!

وقتی آن خبر رسانی را با خبررسانی و غوغای همفکران همانها در حوادثی که اخیراً برای دانش‌آموزان بروجنی راهیان نور و مدرسه شین‌آباد مقایسه می‌کنم، به این نتیجه می‌رسم که گویا جان انسانها گاهی و فقط گاهی، برای برخی محترم است!


نوشته شده در  شنبه 91/10/2ساعت  7:22 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

در سال 1372 در رقابت بین آقای هاشمی با دیگران که البته اصلی‌ترین رقیبش، آقای احمد توکلی بود، به آقای توکلی رأی دادم. این مقدمه را نوشتم تا به جانبداری سیاسی از آقای هاشمی محکوم نشوم؛ علت عدم رأیم به ایشان، نپسندیدن مواضع فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی آقای هاشمی بود که همچنان بر آن موضع باقی هستم. بگذریم.

بحث اصلی در این یادداشت این است که یک یا دو روز پس از ورود آقای مهدی هاشمی به کشور، وی به دادگاه برای تحقیقات اتهام موجود احضار می‌شود و پس از پایان تحقیقات طبق قانون بر اساس نظر قاضی پرونده با قرار تأمین وثیقه آزاد می‌شود. کار ندارم وثیقه از کجا تأمین شده،‌ ابهام اصلی و سؤال مهم بنده این است که چرا این قدر درباره آزادی موقت و با قرار وثیقه ایشان، غوغا به پا شده است؟!

اگر تحقیقات تمام شده، و قاضی به دسترسی ایشان با قرار وثیقه کافی مطمئن باشد، دلیلی برای نگهداری او در زندان وجود ندارد. قطعاً پس از صدور حکم، در صورتی که رأی قاضی، محکومیت ایشان باشد و مجازات زندان در نظر بگیرد،‌ در آن صورت فشار و غوغا برای اجرای حکم معنی خواهد داشت.

حرفهای آقای رسایی در مجلس که آن‌قدر خارج از اصول بود که نیاز به بحث ندارد. فکر کنم خودش هم مانده که چطور جمعش کند! خوب است در شانتاژها، حقوق افراد هم در نظر گرفته شود و با حب و بغضهای سیاسی،‌ به ظلم در حقوق دیگران نرسیم.


نوشته شده در  شنبه 91/10/2ساعت  7:8 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

نمی‌دانم ذهن خراب را چه کار باید کرد؟! جریان از اینجا شروع شد که چندی پیش جریان اعتصاب غذای چهل روزه (خیلی باورش سخت است!) "نسرین ستوده" با پادرمیانی برخی افراد از مجلس و دولت پایان یافت. گرچه حقوق همه افراد باید در جامعه اسلامی باید محترم باشد، اما با مراجعه به لینک پیوست (کلیک کنید)، خانم ستوده را بیشتر بشناسید! (و البته درود بر نظام اسلامی که چنین رأفتی بر چنان مجرمی دارد).

ذهن خرابی دارم و زود به یاد چیزهای بی‌ربط دیگری می‌افتم؛ غرض از این یادداشت چیزی است که از گذشته جریانات سیاسی به یادم آمد! ؛ لذا امیدوارم اعتصاب غذای خانم ستوده مثل اعتصاب و تحصن و روزه سیاسی اصلاح‌طلبان پایان مجلس ششم نباشد.

یادم است که در پایان مجلس ششم، (1382) متحصنین اصلاح‌طلب، روزه‌ سیاسی و استعفا را به تحصن افزودند. اما انتشار عکسی درخصوص شروع روزه‌ سیاسی متحصنین در صفحه ‌نخست روزنامه شرق، جوکی ساخت که هنوز در خاطره‌ها باقی است! (ادامه مطلب را ببینید و بخوانید؛ جالب است!) ادامه مطلب...

نوشته شده در  شنبه 91/10/2ساعت  5:0 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

محمد بن اسماعیل بخاری (منسوب به بخارا) نویسنده کتاب "الجامع الصحیح" که به نام "صحیح بخاری" مشهور است، می‌گوید که حدود هفت هزار حدیث در کتابش گرد آورده (با حذف مکررات، حدود چهار هزار حدیث می‌ماند) که آنها را از میان ششصد هزار حدیث انتخاب کرده است!(سیر اعلام النبلاء، ج 12، ص 402)

به تعبیر دیگر، یعنی در واقع از میان ششصد هزار حدیث موجود در منابع اهل سنت و احادیثی که میان محدثان آنها رایج بوده است،‌ تنها چهار هزار حدیث  را معتبر یافته است.

این سخن در نگاه اول، دلیلی بر اعتبار این کتاب و نشانه قوت آن گرفته شده است؛ در حالی که این سخن، نشان می‌دهد چقدر احادیث جعلی و نادرست میان اهل سنت وجود داشته که بخش مهمی از آن همچنان در مجامع روایی آنها موجود است! و وی با بررسی،‌ فقط چهار هزار حدیث از میان این همه حدیث را معتبر یافته است.

از سوی دیگر، بررسی احادیث بخاری نشان می‌دهد که احادیثی که به هیچ وجه محتوای آن قابل دفاع نیست، در میان روایات این کتاب وجود دارد؛ این هم نشان می‌دهد که چه روایاتهای نادرستی در مجامع روایی اهل سنت وجود داشته و دارد که برگزیده آنها "صحیح بخاری است با آن روایاتش!

جهت اطلاع از برخی احادیث عجیب و غریب صحیح بخاری به کتابهای زیر مراجعه کنید: سیری در صحیحین، محمد صادق نجمی؛ دراسات فی الحدیث و المحدثین، هاشم معروف الحسنی؛ اضواء علی السنة المحمدیة، محمود ابوریة


نوشته شده در  شنبه 91/10/2ساعت  1:47 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

برای بسیاری از ما اتفاق افتاده و دیده‌ایم که اگر از دستفروشی قیمت کالایی را بپرسیم، ما را رها نمی‌کند؛ انواع تخفیف و کالاهای مشابه را برای ما می‌شمارد و از ما می‌پرسد دقیقاً چه کالایی می‌خواهید تا فراهم کند! با این سابقه، در خیلی از جاها قید پرسیدن قیمت را می‌زنیم تا مجبور نشویم بعداً به زحمت بیفتیم تا از دست دستفروش فرار کنیم!

اما از سوی دیگر، چند روز پیش برای خرید کتاب به کتابفروشی مراجعه کردم که از بودجه دولتی کتاب منتشر می‌کند؛ چند سؤال پرسیدم که فروشنده حال پاسخ نداشت! به لطایف الحیلی باب گفتگو را باز کردم. در نهایت اعتراف کرد که کارمند است و سر ماه حقوقش را می‌گیرد و به میزان فروش کتابش ربطی ندارد! فلسفه "کارانه" و "خصوصی‌سازی" از این خاطره موج می‌زند!


نوشته شده در  پنج شنبه 91/9/30ساعت  4:19 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

حدود ده ماه پیش یادداشتی سیاسی به نام " کبریت بی‌خطر" نوشتم. در ابتدای مقاله تأکید کرده بودم که معنی بی‌خطری کبریت را تاکنون نفهمیده‌ام! بازدید از این یادداشت در فضای مجازی همچنان ادامه دارد و بر اساس آمار وبگذر، تقریباً هر روز یک یا چند بازدید دارد و این، برای یادداشتی که ماهها از درج آن گذشته، عجیب است.

گرچه موضوع یادداشت من سیاسی بود و نوشته بودم که تناسب "بی‌خطری" و "کبریت" را نمی‌دانم، اما بازدیدها نشان می‌دهد که برخی از جستجوگران فضای مجازی واقعاً دنبال فهم معنای "کبریت بی‌خطر" هستند؛ لذا اگر کسی می‌داند معنی "کبریت بی‌خطر" چیست،‌ برای کمک به همه کسانی که دنبال شناخت این اصطلاح هستند، آستین همت بالا بزند و کمک کند!


نوشته شده در  چهارشنبه 91/9/29ساعت  1:53 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

<   <<   76   77   78   79   80   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درود بر اهالی ورزنه!
حرکت؛ درجا؟!
آخر دورویی!
ابهام ادبی
زور عجیب سوتیها!
عاقبت حکم تخریب؟!
چاه مجاز یا غیرمجاز؟!
درخواست افزایش ظرفیت!
افقهای جدید اشتغال بانوان!
پرسشگری خطرناک!
قحط الرجال
[عناوین آرشیوشده]