از کتابهای جالب در حوزه مباحث مهدویت، کتاب "الفجر المقدس المهدی علیه السلام و ارهاصات الیوم الموعود" تألیف مجتبی السادة است که توسط محمود مطهری نیا ترجمه شده و با نام " ششماه پایانی؛ تقویم حوادث ششماه پیش از ظهور" منتشر گردیده است. خواندن این کتاب را به علاقمندان این مباحث، پیشنهاد میکنم.
در این کتاب تحقیقی، بر اساس روایات، تحولات عجیب و سریع در شش ماه پایانی دوران غیبت کبرای امام زمان علیه السلام، ترسیم شده است. شش ماهی که در هر روز آن در هر نقطه از جهان اسلام، عالمیان شاهد تحولی اساسی هستند و در نهایت، خورشید وجود امام عصر علیه السلام طلوع خواهد کرد.
در انتهای یادداشت، با توجه به مباحث سیاسی، یاد شش ماه پایانی (این شش ماه کجا و آن شش ماه کجا؟!) دولت قبل از انتخابات افتادم که ظاهراً هر روز باید منتظر خبری باشیم! عزل وزیری یا نصب رفیقی در پست اختراعی جدیدی!
به خلاف اکثر روزها که در فواصل کار، اخبار را پیگیری میکردم، امروز بعد از نماز صبح، مشغول مطالعه اخبار از سایتهای خبری شدم. خانمم پرسید دنبال خبر تازهای هستی؟ گفتم: هرچند کارمند دولت نیستیم و سمتی هم نداریم، اما بیخبر از آخرین تحولات، هر روز صبح سر کار رفتن، مستلزم ضایع شدن است! ببینیم عزل شدهایم یا هنوز سر کاریم؟!
البته وزیر محترم علوم این روزها باید بیش از یک بار سایتها را ببیند؛ هر چند گفته اولتیماتومی هنوز نرسیده، اما ممکن است اول به وزیر یا سرپرست و جانشین بعدی برسد، بعد به خودش! پیام تشکر هم چند روز بعد صادر میشود. (لینک پاسخ وزیر علوم) (لینک پیش درآمد وزیر ارشاد)
از صدا و سیما، در برنامه ویژه اربعین دیدم که درخواست پیامک لبیک یا حسین کرده بودند و هر از چندی، از آمار میلیونی میگفتند! هر چه فکر کردم نتوانستم برای این بازی رسانه، توجیهی بیابم یا فایدهای برای آن تصور کنم.
یکی از دوستان، در وبلاگش نقدی بر این کار با نام "خرافات مدرنیته" نوشته، که به مطالعه آن دعوت میکنم. (لینک وبلاگ)
در فقه شیعه (و فقه اهل سنت)، حجاب زنان آزاد (در مقابل کنیزان) به استثنای صورت و دو دست تا مچ، در نماز و در مقابل نامحرم واجب است. فقهای بر اساس روایات صریح فتوا دادهاند که پوشش سر و گردن و موی سر برای کنیزان در نماز و غیر نماز، نه تنها واجب نیست؛ بلکه برخی تصریح کردهاند که استحباب هم ندارد! (احادیث و نمونه فتاوای فقها را در ادامه مطلب ببینید).
لطیف و لطیفه اینکه شاید با توجه به روایات مسأله و حکم فقهی درباره پوشش زنان آزاد، کسانی که اصرار بر عدم پوشش شرعی دارند، بر اساس منطق اسلام، خواستهاند اثبات کنند که آزاد (=حرّ) نیستند، بلکه کنیزند! ادامه مطلب...
دو برگزیده از یک یادداشت طولانی: (نوشته محمد ایمانی)
1. اگر القای تقلب در نمازجمعه (توسط آقای هاشمی قبل از انتخابات 1376) به دور از انصاف بود، خیانت و تقلب نودولتان در انتخابات مجلس ششم (بهمن سال 1378) ناجوانمردانه تر بود.
محسن هاشمی دراین باره روز شنبه 9دی 1391 به روزنامه زنجیره ای بهار گفت «نمی توان خیلی از مسائل را واضح بیان کرد چون باعث کدورت اصلاح طلبان می شود. آنها پس از دوم خرداد مغرور شدند و به سمت افراط رفتند... آقای هاشمی در انتخابات مجلس ششم [ در تهران] بیستم شد. آن موقع مسئول انتخابات فهرست را می خواند ولی اسم ایشان را نمی خواند...
یک بساطی راه انداختند و کاریکاتور «آقاسی» را کشیدند. آن موقع به شورای نگهبان شکایت شد و هر صندوقی را باز کردند، آرای آن مخدوش بود. تا 30 درصد بازشماری شد و حاج آقا بیستم شد. افراطی های اصلاح طلبان و اجرایی های آنها تقلب کرده بودند»!
آن زمان مصطفی تاج زاده رئیس ستاد انتخابات کشور بود، مردی که بعدها در سال 87 و 88 به همراه کسانی چون مهدی هاشمی و در پوشش کمیته صیانت از آرا، نقشه القای تقلب و ایجاد آشوب را طرح ریزی کردند!
2. اظهارات رضا خاتمی و همسر وی در همان ویژه نامه روزنامه اعتماد (5دی91) قابل تأمل و عبرت آموز است.رضا خاتمی اذعان می کند کسانی مشغول تحریک آنها هستند که «در حرف از اصلاح طلبان رادیکال ترند اما در عرصه عمل بسیار محافظه کار هستند». او البته نام مردم را روی تحریک کنندگان می گذارد.
اما در همان مصاحبه همسر وی، خاطرات سال 76 را مرور می کند و می گوید «فردای دوم خرداد به یک کافی شاپ که پر از شور و هیجان بود، رفتیم. صاحب کافی شاپ با دیدن من جمله ای گفت که به فکر فرو رفتم، گفت چادرت را بردار، آقای خاتمی برنده شد، دیگه همه آزادیم! این حرف مثل یک هشدار بود و من فهمیدم اگر چارچوب اصلاح طلبی تبیین نشود، خطربزرگی آن را تهدید می کند. به خودم گفتم تازه اول دردسر است».
از آن روز، 7سال زمان برد تا سیدمحمد خاتمی در آخرین ماه های دومین دوره ریاستش به حرف بیاید و 16آذر83 پس از هو شدن در دانشکده فنی دانشگاه تهران بگوید «از اردوگاه اصلاحات صدای دشمن به گوش می رسد».
امروز و در آستانه اربعین سالار شهیدان، مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی به جمع ملکوتیان پیوستند. به فاتحه و صلواتی ایشان را بدرقه نماییم.
خاطرهای به بیان ایشان از حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه که در شب عاشورای 1388 بیان شده است، نقل میکنم؛ در شب همان عاشورای 88 که در تاریخ برای درسها و عبرتهایش، جاودانه شد، این سخنان بیان شده است!
به نقل از تسنیم، متن زیر خاطرهای است از زبان آبت الله مجتبی تهرانی در شب عاشورای سال 1388 که از امام خمینی(ره) نقل کرده بودند:
من یک قضیه را نقل میکنم که شنیدنی است. دو سه ماه قبل از آنکه امام(ره) به پاریس بروند من رفتم نجف خدمت ایشان؛ هر روز هم آنجا خدمت ایشان بودم ـگاهی یک ساعت یا بیشترـ و خصوصاً راجع به ایران صحبت میکردیم.
یک روز که من خدمتشان بودم دوتایی هم بودیم؛ در اندرونی من بودم و ایشان به تعبیر خودمان داشتم مسائل را تحلیل میکردم.
اعتصابها در ایران شروع شده بود؛ من به ایشان عرض کردم که اعتصابها در ایران شروع شده و خلاصه اگر این وضع بخواهد ادامه پیدا کند ممکن است خدای نکرده مردم از پا درآیند. امّا یکی از این دو چیز میتواند پشتوانه نهضت باشد: ادامه مطلب...
بسیاری از مغرضان اهل سنت، شیعه را متهم به بدعت در دین اسلام میکنند؛ یعنی مدعیاند که شیعه چیزهایی به دین اضافه کرده یا دین را تغییر داده است!
در حالی که بسیاری از بزرگان اهل سنت که مورد تأیید همه اهل سنت هستند، بر این نکته تصریح کردهاند که اهل سنت، به خلاف این که ادعای پیروی از سنت پیامبر اکرم دارند، بسیاری از سنتهای پیامبر را تغییر دادهاند. به عنوان نمونه چند تصریح از متون آنها درباره مقایسه نماز پیامبر و نماز سنیان نقل میشود:
از نمونههای جالب این که حسن بصری از بزرگان اهل سنت در قرن دوم میگوید که اگر اصحاب پیامبر به میان امت برگردند، در میان نماز و احکامی که از پیامبر دیدهاند، فقط شرط رو به قبله بودن نماز را، در نماز اهل سنت خواهند یافت!
این سخن حسن بصری در روایت امام صادق علیه السلام هم آمده است.
عجیبتر آن که در منابع اهل سنت نقل شده که در زمان خلافت عثمان، وی مریض شد. در ایام حج در سرزمین منی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام خواستند که به جای عثمان نماز جماعت بخواند. حضرت فرمود: اگر خواستید من نماز بخوانم، به شیوه پیامبر نماز خواهم خواند. از حضرت نپذیرفتند و خواستند مثل عثمان نماز بخواند. امام علی علیه السلام نپذیرفت. دنبال فرد دیگری برای اقامه نماز جماعت رفتند!
با این همه تصریح از خود اهل سنت، اکنون سؤال این است که چه کسی بدعت در دین آورده؛ شیعه یا کسانی که مدعی تبعیت از سنت پیامبرند؟!
جهت مطالعه اسناد و روایات مطالب فوق و روایات دیگری در این زمینه، ادامه مطلب را ببینید. ادامه مطلب...
عزیزی من را به یک مهمانی سیاسی (افطاری وزیر) در ماه رمضان دعوت کرده بود؛ در پاسخش، قطعهای از مرحوم سهراب سپهری نگاشتم که سروده است:
روزگارم بد نیست، تکه نانی دارم، خرده هوشی و سر سوزن شوقی، ... من به مهمانی دنیا رفتم... من قطاری دیدم، روشنایی میبرد. من قطاری دیدم، فقه میبرد و چه سنگین میرفت. من قطاری دیدم، که سیاست میبرد و چه خالی میرفت!
البته در معنای "فقه" و "سیاست" تأمل شدید لازم است!
در منابع اهل سنت، برخی روایات عجیب وجود دارد که مخالف صریح قرآن است؛ اما آن روایتها را صحیح و معتبر دانستهاند و بر اساس آن در کتابهای فقهی و اعتقادی خود، حکم فقهی و نظریه اعتقادی ساختهاند.
قرآن، امر به معروف و نهی از منکر و قیام علیه ظالم را از وظایف مسلمانان دانسته است. ایستادگی در مقابل ظالم از دستورات صریح دین اسلام است. اما برخی روایات منابع اهل سنت و عمل آنها به این روایات بر ضد دستور صریح قرآن، عجیب است.
بر اساس روایتی که به نقل متعدد در منابع اهل سنت آمده و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دورغ بستهاند، آمده که پرسیده شده اگر در جایی با تسلط حاکمانی روبرو شدیم که حق ما را میگیرند و حقی که خداوند برای ما ایجاد کرده، پرداخت نمیکنند، آیا مجاز به جنگ و دشمنی با آنها هستیم؟
و به ادعای اهل سنت، پیامبر پاسخ داده است که: کار آنان بر عهده آنان و کار شما بر عهده شماست!! یعنی کار به کارشان نداشته باشید و دشمنی و جنگ با آنها مجاز نیست!!!
و جالب اینکه در کتابهای فقهی و اعتقادی اهل سنت آمده که اطاعت از حکومت واجب است و لو حاکم ظالم باشد یا فاسق باشد یا با خونریزی و ظلم مسلط شده باشد!!!
شیعه معتقد است این روایات مخالف صریح قرآن و روح معارف اسلام است؛ لذا قطعاً جعلی و دروغی است که به پیامبر نسبت داده شده است. (ر. ک: المیزان، علامه طباطبایی، ج 15، ص 158)
جهت اطلاع اجمالی از نقل از این گونه روایات در منابع اهل سنت ادامه یادداشت را ببینید. ادامه مطلب...
پسرم کلاس اول دبستان است. همه مشقها و خواندنیهایش را (اگر مشقی و تکلیفی داشته باشد!) یک ربع تا بیست دقیقه تمام میکند! تا حالا حداقل ده بار به پسرم یادآوری کردهام که قدیمها این قدر به ما مشق میگفتند که انگشت دستمان پینه میبست!
چند روز پیش که به قصد دیدار والدین و اقوام و دوستان، سفری به زادگاهم داشتم، نکته جالبی کشف کردم! و آن این که:
خواهرزادهام و فرزند خواهرزاده خانمم، دانش آموز کلاس اول هستند؛ و البته دستانشان پینه بسته بود! نمیدانم معلم پسرم اهل افراط در تکلیف است یا این که معلمان آن دو دانشآموز اهل تفریط؟! شاید هم انگشتان این دو طفل معصوم خیلی نازک نارنجی است؟!
شاید هم یکی طبق اصول کار میکند و دیگری خارج از اصول و ضوابط، تکلیف میفرماید! و بالاخره نفهمیدیم که تکلیف، ابزاری در خدمت آموزش است یا اینکه هدفی است برای پر کردن اوقات فراغت دانشآموزان؟!
متأسفانه در بسیاری از نقاط کشور این اصطلاح و نظایر آن و البته حقیقتی که این اصطلاح به آن اشاره دارد، جاری است که "ما مردهپرست هستیم".
به این معنا که تا فردی زنده است، از او تجلیلی نداریم و حتی او را شایسته انواع توهین و افترا میدانیم و پس از مرگ آن فرد، چنان در رسایش میگوییم که گویا پس از حضرات معصومین علیهم السلام، نظیری نمیتوان برایش یافت! و چه هنرمندیم در یافتن واژههای ثنا و بافتن جملات مدح؟!
و چه بسیار سراغ داریم کسانی که هنگام تولد حماسه 9 دی، سعی در خفه کردن آن داشتند و اکنون، پیشتاز تجلیل از آن هستند! اینها شاید یکی از مصادیق"مرده پرستان" سیاسی باشند؛ همانها که در مجلس اطعام هر سرور و ماتمی، در صف اول حاضرند!
کسانی که در گرد و خاک نفسگیر فتنه، به جای تلاش برای دیدن حق در میان غبار باطل، دو دست بر چشم مینهند؛ بدین خیال کبکگونه، که شاید دیگران آنها را ندیدهاند! بصیرتشان مستدام!