سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برای بسیاری از ما اتفاق افتاده و دیده‌ایم که اگر از دستفروشی قیمت کالایی را بپرسیم، ما را رها نمی‌کند؛ انواع تخفیف و کالاهای مشابه را برای ما می‌شمارد و از ما می‌پرسد دقیقاً چه کالایی می‌خواهید تا فراهم کند! با این سابقه، در خیلی از جاها قید پرسیدن قیمت را می‌زنیم تا مجبور نشویم بعداً به زحمت بیفتیم تا از دست دستفروش فرار کنیم!

اما از سوی دیگر، چند روز پیش برای خرید کتاب به کتابفروشی مراجعه کردم که از بودجه دولتی کتاب منتشر می‌کند؛ چند سؤال پرسیدم که فروشنده حال پاسخ نداشت! به لطایف الحیلی باب گفتگو را باز کردم. در نهایت اعتراف کرد که کارمند است و سر ماه حقوقش را می‌گیرد و به میزان فروش کتابش ربطی ندارد! فلسفه "کارانه" و "خصوصی‌سازی" از این خاطره موج می‌زند!


نوشته شده در  پنج شنبه 91/9/30ساعت  4:19 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درود بر اهالی ورزنه!
حرکت؛ درجا؟!
آخر دورویی!
ابهام ادبی
زور عجیب سوتیها!
عاقبت حکم تخریب؟!
چاه مجاز یا غیرمجاز؟!
درخواست افزایش ظرفیت!
افقهای جدید اشتغال بانوان!
پرسشگری خطرناک!
قحط الرجال
[عناوین آرشیوشده]