در سایت نماینده، ایشان فارغ التحصیل کارشناسی ارشد دانشگاه تهران معرفی شده (تصویر سوم) اما سایت دانشگاه آزاد (تصویر اول) و عنوان پایان نامه ایشان (تصویر دوم)، این ادعا را تکذیب می کند! اصلاً دروغ نیست؛ اسم جدیدش را ما نمی دانیم و شما کمک کنید. ولی همین قدر می دانیم که دانشگاه تهران با دانشگاه آزاد خیلی فرق دارد!
بوی انتخابات شوراهای شهر اردکان مثل سراسر کشور، می آید و خدمتگزاران ردیف شده اند. آنها که هستند، هم احتمالاً پرکارتر و مهربان تر شده اند!
از آن دست اقداماتی که شاید بتوان در این چهارچوب دید، اقدام دستپاچه برای تکمیل بلوار غدیر پس از حدود دو سال تعطیلی مطلق یا شبیه آن است!
تا اینجای کار اشکالی ندارد؛ بماند سوء استفاده احتمالی از اختیارات و امکانات فعلی برای قدرت نمایی و قدرت طلبی.
نکته مهم، آن است که نباید کیفیت، فدای سرعت شود؛ اما در اقداماتی که در راستای تکمیل سریع بلوار غدیر پیش گرفته شده، کیفیت لحاظ می شود؟
به نظر می رسد پاسخ کاملاً منفی است. مثلاً به جای آن که ابتدا مسیر مسیل (یا همان رودخانه!) اصلاح شود و بعد در کنار آن، خیابان احداث شود، اکنون، فوری و سریع به ساز همان مسیری که سنگ چین شده، خیابانی در حال احداث است!
این واقعیت در مسیر بلوار غدیر از میانه بلوار آیت الله خاتمی تا ورزشگاه، کاملاً مشهود است؛ کویربرداری و شن ریزی در امتداد مسیر مارپیچ و به زودی آسفالت؛ به همین سادگی. اصلاج مسیر مارپیچ برای شهردار بعدی!
بله، شاید کیفیت و تخریب و بازسازی مجدد مسیر رودخانه و ساختن خیابان صاف، بماند برای شورای شهر و شهردار بعدی! همچنان که خیابان کج و معوج منجم اردکانی را شهردار قبلی ساخت و این شهردار، هزینه کرد تا آن را به شکل خیابانی صاف تبدیل کند؛ بیچاره بیت المال و پولهایی که حیف و میل می شود!
آیا واقعاً نمی شد با یک تدبیر ساده ابتدا سنگ چین رودخانه اصلاح شود و سپس خیابانی صاف احداث شود؟! آیا باید در قرن اتم جاده در همان مسیر خودساخته طبیعی احداث شود؛ همان اتفاقی که در عصر حجر می افتاد؟!
آقای شهردار، آقایان شورا، لابد استحضار دارید که سالهایی است از دوران سنگی فاصله گرفته ایم و در قرن اتم زندگی می کنیم!
آقای شهردار، آقایان شورا، کجی و مارپیچ، بلوار غدیر را هم شورای بعدی شاید اصلاح کند؛ بیت المال کیلیویی چند؟!
اخیراً برای برخی از همشهریان، پیامکی به این مضمون ارسال شد که نصب تصویر ... بر روی خودرو ممنوع می باشد. در صورت رؤیت مجدد پیگرد قانونی دارد.
فرماندار اردکان، در اقدامی ناشیانه و کاملاً سیاست زده و جناحی، این پیامک را خودسرانه و تحریک آمیز و از همه عجیب تر خلاف فرامین مقام معظم رهبری خواندند! (به نقل از سایت فرمانداری اردکان) جل الخالق؛ این آخری را نفهمیدم به کجا ربط داده یا خواهند داد که خلاف فرامین مقم معظم رهبری است؟!
گویا جناب فرماندار اطلاع کاملی از قوانین ندارند! اگر کسی، خلاف قانون بودن کاری را تذکر دهد، کارش خلاف قانون است؟! قطعاً پاسخ منفی است؛ بلکه کسی که این فرد را به تعقیب قضایی و خودسری متهم می کند، خودسر است!
جناب فرماندار غیربومی شهرستان اردکان استحضار داشته باشند که آن اقدام و تذکر، کاملاً در راستای مسئولیت شهروندی است.
و توجه داشته باشند که تهدید افرادی که قانون را متذکر شدند، یعنی کاری که فرماندار اردکان وعده و تهدید کردند، کاملاً خودسرانه و خلاف قانون است!
جهت تذکر فرماندار اردکان، اگر وقت مرور قوانین را ندارد، ماده 207 قانون راهنمایی و رانندگی را نقل می کنم:
ماده 207- نصب هر نوع علائم و پلاکهای متفرقه و همچنین الصاق یا نصب یا نقش هر نوع آگهی ، نوشته، عکس و نوشتن عبارات و ترسیم نقوش روی شیشهها یا بدنه درونی یا بیرونی وسائل نقلیه بمنظور تجارت، تبلیغ، نمایش و مانند آن ممنوع است.
کاش آقای فرماندار در موضعگیریهای جناحی، این قدر عجول نباشند و قبل از مطالعه و تحقیق کافی، اظهار نظر نفرمایند؛ البته آرزو بر جوانان عیب نیست!
قبلاً نوشتم برخی افراد بومی که صلاحیت فرمانداری اردکان را داشتند، طبق شنیده ها، حاضر نشدند سمت فرمانداری اردکان را بپذیرند؛ اما، چرا؟
شاید یکی از دلایل امتناع این افراد، آن باشد که حاضر نبودند حود و سمت خود را در حد کارمند دفتر (و حتی، نه رئیس دفتر) کاهش دهند!
جناب سرپرست غیربومی فرمانداری اردکان روز 17 خرداد معرفه می شوند. اداره اوقاف اردکان، دو هفته بعد، در تاریخ 30 خرداد طی نامه 95/271498 برای هیأت امنای یک مکان مذهبی، افرادی را پیشنهاد می کند؛ اما چرا به فرمانداری ارسال کرده و نه، اداره کل اوقاف، بماند!
در تاریخ 6 تیر فرماندار طی نامه 2038 اغلب (یا برخی) افراد لیست اداره اوقاف را تغییر می دهد و افراد دیگری جهت هماهنگی و صدور احکام معرفی می کند!
آیا جناب مقیمی حاضرند در کنفرانس عمومی خبری، بفرمایند افراد خط خورده، برای اداره یک امامزاده، چه مشکلی داشتند؟ اصلاً انتخاب اعضای هیأت امنای یک امامزاده چه ارتباطی با فرمانداری دارد؟ پس اداره اوقاف چه کاره است؟!
و اصلاً اداره یک امامزاده، چقدر رانت و امتیاز دارد، که سرپرست فرمانداری هم وارد این میدان میشود و به نفع افرادی، نامه نگاری می کند؟!
اصلاً جناب مقیمی، قبل از خط زدن برخی افراد، حتی یک بار هم این افراد را دیده بودند؟ و شاید و صد البته شاید، بی راه نباشد که مدعی شویم، فشارهای بیرونی، برای سرپرست فرمانداری اردکان، تصمیم سازی کردند!
و شاید این گونه کارها، اقداماتی بود که برخی افراد بومی که سرشان به تنشان می ارزد، حاضر نشدند به آن تن بدهند!
نگارنده، آماده است که همه تحلیلهایش را انکار و تکذیب کند؛ اما اصل نامه اوقاف و تغییرات فرمانداری و نامه فرمانداری، قابل تکذیب نیست!
در نامهای سرگشاده به مدیرکل امور اجتماعی استانداری؛ انتقاد صریح مدیر فرهنگی دانشگاه یزد از ثبت تخلفات رانندگی با دوربین
مدیر امور فرهنگی و اجتماعی دانشگاه یزد با نگارش نامهای خطاب به مدیر کل امور اجتماعی و فرهنگی استانداری و دبیر کمیسیون ارتقای امنیت اجتماعی استان، در انتقاد از نصب دوربینهای پیشرفته ثبت تخلفات رانندگی در سطح شهر، نصب این دوربینها را باعث کاهش اعتماد اجتماعی و افزایش فاصله بین مردم و پلیس عنوان کرد، به طوری که مردم پلیس را مقابل خود خواهند دانست و این آسیب نهایتاً منجر به کاهش سرمایه اجتماعی در جامعه میشود.
متن نامه دکتر سیدرضا جوادیان خطاب به دکتر مجید جوادیانزاده بدین شرح است:
سلام علیکم احتراماً، با توجه به شرح وظایف کمیسیون ارتقای امنیت اجتماعی و جایگاه آن، نکاتی در خصوص نصب دوربینهای کنترل ترافیک در سطح استان به استحضار میرساند، خواهشمند است دستور فرمایید نکات پیشنهادی در کمیسیون مذکور مورد بحث و بررسی قرار گرفته تا انشاء الله تصمیمات مقتضی گرفته شود.
از اواخر سال 1394، شاهد نصب دوربینهای ثبت سرعت خودروها و تخلفات رانندگان در شهر یزد بودیم که تا امروز نیز با شدت کمتر ادامه دارد. اینکه آمار تخلفات رانندگی کاهش پیدا کند، غایتی است که برای همه شهروندان و مسئولان شهری و استانی مورد توجه و احترام است. اما نکته مهم آن است که از چه طریق میتوان به این هدف دست یافت و آیا شیوهای که انتخاب میشود تا ما را به این غایت برساند چه آثار و پیامدهایی بر جامعه و رفتار شهروندان خواهد داشت؟
به نظر میرسد در شیوهای که مسئولان مربوطه برای کاهش تخلفات رانندگی به کار گرفتهاند، نکات و پیامدهایی متصور است که توجه به آنها اهمیت زیادی دارد.
نکته اول: اگر یکی از اهداف مهم در جامعه، افزایش اعتماد اجتماعی و بهویژه اعتماد مردم به پلیس باشد، نصب دوربینهای پیشرفته ثبت تخلفات، نه تنها به افزایش اعتماد اجتماعی کمک نمیکند بلکه باعث افزایش فاصله بین مردم و پلیس میشود به حدی که مردم به جای آنکه پلیس را از خود و حامی خود بدانند، پلیس را مقابل خود خواهند دانست و این آسیب نهایتاً منجر به کاهش سرمایه اجتماعی در جامعه میشود.
از طرف دیگر در حال حاضر بسیاری از افراد جامعه تصور میکنند که پلیس راهور به خاطر افزایش وجوه حاصل از جریمه هم از یک طرف میزان جریمهها را چند برابر کرده است و هم از طرف دیگر با نصب دوربینها به دنبال آن است که کوچکترین تخلفات، رصد شده و متخلف را جریمه کند. این تصور نیز به کاهش اعتماد اجتماعی و نهایتاً سرمایه اجتماعی منجر میشود و مشخص نیست در آینده با چه شیوهها و صرف چه هزینههایی بتواند جبران مافات کرد، به نظر شما این تفکر و تصور چقدر میتواند به شکل گیری و توسعه فرهنگ صحیح عبور و مرور و رانندگی کمک کند؟
نکته دوم: اگر به دنبال ایجاد رفتار قانون مدار در عبور و مرور شهری و جادهای هستیم و اگر به دنبال افزایش انضباط درونی افراد هستیم، نصب دوربینها، شیوه مناسبی برای رسیدن به این هدف نیست. باید توجه داشت که آنچه باعث شد اکثریت مردم از کمربند ایمنی حتی در معابر شهری استفاده کنند، جریمهها و تنبیهات پلیس راهور نبود بلکه شیوههایی چون آموزش و الگودهی از طریق رسانهها و سایر نهادهای اجتماعی مثل مدارس بود که باعث نهادینه شدن نسبی رفتار مذکور شد.
وقتی چنین تجربه موفقی از نهادینه شدن رفتار قانون مدار و سلامت محور در جامعه وجود دارد چرا باید از روشهای تنبیهی مخل حقوق شهروندی برای نهادینه شدن یک رفتار استفاده کرد.
نکته سوم: اگر به دنبال تقویت جایگاه استان در سطح کشور و حتی دنیا به عنوان شهر دارالعباده و دارالعلم و با سابقه درخشان و نمونه فرهنگ غنی ایرانی و اسلامی هستیم، نصب دوربینهای مذکور چه آسیبهایی به این موضوع میزند و چقدر به ما در رسیدن به اهداف مربوطه کمک میکند؟
جای تأسف است که رئیس راهور استان در همایش ملی فرهنگ رانندگی، قانونگریزی و رفتار تهاجمی که در اردیبهشت 95 در دانشگاه یزد برگزار شد، چنین گفتند: 219 دستگاه دوربین کنترل ترافیک در استان نصب شد که 100 مورد آن در مرکز استان است و در این خصوص جزء استانهای رتبه اول کشور هستیم. به نظر شما در این زمینه رتبه اول بودن افتخار است یا نبودن؟
شهر یزد به واسطه نبودن دوربین و داشتن فرهنگ عبور و مرور باید رتبه اول باشد نه داشتن دوربینهای ترافیکی.شأن و منزلت شهروندان دارالعباده باید تکریم شود و چنین اقداماتی اگر توهین به مردم و فرهنگ غنی یزدی نباشد، بی شک موجبات نارضایتی گسترده شهروندان را فراهم میکند.
نکته چهارم: اگر به دنبال عملی شدن شعار سال 95 (سال خوشامدگویی به یزد) هستیم، نصب چنین دوربینهایی چقدر میتواند در این زمینه کمک کند؟ احتمالاً بسیاری از افراد با تبعات منفی دوربینها بر نگرش گردشگران شهر یزد نسبت به یزد در نوروز امسال مواجه شده باشند، لازم است در این زمینه، آمار خودروهای پلاک غیر یزدی که به دلیل تخلفات متنوع در ایام تعطیلات نوروز و بعد از آن جریمه شدهاند و برای آنها قبض جریمه صادر و ارسال شده است مورد بررسی قرار گیرد.
به نظر شما جریمهشدگان نسبت به شهر یزد چه قضاوتی خواهند کرد؟ فقط سه مورد از آنها که بر حسب تصادف با بنده هم صحبت شدهاند ضمن اعلام نارضایتی شدید از جریمهها، اعلام کردند که دیگر به یزد نمیآیند. احتمالاً اولین دوربین دو کیلومتر مانده به دروازه قرآن به گردشگران خوشامد گفته است و دوربین دوم نیز سه کیلومتر بعد از دروازه قرآن همین کار را انجام داده است. البته اگر گشت راهور در کنار دروازه قرآن خودروی آنان را متوقف نکرده باشد!
جذب گردشگر، امروز در دنیا یک صنعت پردرآمد است که چنانچه بخواهیم در این زمینه موفق باشیم باید استانداردهای آن را رعایت کنیم.نکته پنجم: همه ما میدانیم که تعداد خودروها و وسایل نقلیه در دهه اخیر افزایش چشمگیری داشته که جدا از بحث آلودگی هوا، مشکلات ترافیکی را نیز ایجاد کرده است. سؤالی که در اینجا مطرح میشود آن است که آیا با توجه به روند افزایش وسایل نقلیه در معابر شهری استان و همچنین توسعه شهرنشینی، در آینده نه چندان دور با مشکلات ترافیکی و حجم بالای وسایل نقلیه در معابر شهر یزد مواجه نخواهیم بود؟
اگر چنین شود آیا رانندگان وسایل نقلیه میتوانند با سرعت بالای 50 کیلومتر در معابر شهری حرکت کنند؟ آیا در خیابانی چون آیتا... کاشانی در حال حاضر امکان سرعت غیر مجاز وجود دارد؟ در آن صورت آیا باز هم این دوربینها میتوانند کارآیی داشته باشند؟احتمالاً جواب این سؤال منفی است. وقتی چنین اتفاقی رخ داد چه کسی در آن زمان جوابگوی کاهش اعتماد اجتماعی و آسیبهای فرهنگی و اجتماعی نصب و به کارگیری این دوربینها خواهد بود؟ و چگونه و باصرف چه هزینههایی میتوان این آسیبها را از بین برد؟
در پایان شایسته است هر چه زودتر نسبت به موضوع نصب دوربینهای کنترل ترافیک در سطح استان و به ویژه شهر یزد، همفکری و نقد و بررسی با توجه به اولویتهای مهم استان انجام گیرد و با صاحبنظران، کارشناسان و متخصصان مربوطه مشورت شود. چرا که لازم بود برای طرحهایی همچون طرح مذکور، پیوست فرهنگی و اجتماعی آن تدوین میشد و یا لااقل در کار گروهها و کمیتههای حوزه فرهنگی و اجتماعی استانداری مطرح میشد.
سیدرضا جوادیان مدیر امور فرهنگی و اجتماعی دانشگاه یزد
عثمان بن حنیف از اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است. بصیرت او چنان است که بلافاصله بعد از وفات پیامبر در صف حامیان و پیروان امیرمؤمنان امام علی علیه السلام قرار می گیرد.
در اولین سال خلافت امیرمؤمنان امام علی علیه السلام، در نگاه حضرت، مدیریت و شجاعت و سلامت عثمان بن حنیف چنان است که مورد اعتماد حضرت قرار می گیرد و به عنوان والی حضرت در شهر پرآشوب بصره، منصوب میشود.
با این وجود، اعیان بصره مهمانی دارند و عثمان هم در آن شرکت میکند. خبر به حضرت امیر علیه السلام می رسد. حضرت، طی نامه ای (نامه 45 نهج البلاغه) او را مذمت میکند. در بخشی از نامه حضرت به عثمان بن حنیف آمده است:
هرگز نمى پنداشتم که تو دعوت مردمى را اجابت کنى که بینوایان را از در مى رانند و توانگران را بر سفره مى نشانند. بنگر که در خانه این کسان چه مى خورى ، هر چه را در حلال بودن آن تردید دارى از دهان بیفکن و آنچه را، که یقین دارى که از راه حلال به دست آمده است ، تناول نماى. (بخش آغازین نامه 45)
حضرت هم حضور در چنین جمعی را شایسته حاکم اسلامی نمی داند و هم دستور می دهد از استفاده از آنچه برایش فراهم کرده اند، احتیاط کند؛ هم از حیث حلال و حرام بودن اصل لقمه، و هم از حیث انتظاری که از خواهند داشت!
اما نمیدانم اگر به حضرت خبر می رسید که امیری از حاکمان منسوب به ولایت او، هدیه ماشین چند صد میلیونی پولداران را گرفته و به رسم امانت سوار می شده یا می شود، چه می نوشت و چه واکنشی داشت؟!
اما همین قدر میدانم که امامی که در برابر یک وعده مهمانی والی منصوب از طرف او، این واکنش تند را دارد، حتماً به پذیرش چنین هدیه ای رضایت نخواهد داد!
از این جنس هدایا، البته برای حضرت علی علیه السلام هم آوردند؛ اما حضرت، با همه عصمت و تقوایی که داشت، پذیرش این هدیه مشکوک را برای خود توجیه نکرد؛ حضرت درباره این هدیه فرمود:
شگفتآورتر داستان کسی است که نیمه شب ظرفی سرپوشیده پر از حلوای خوش طعم و لذیذ به درب خانه ما آورد، ولی این حلوا معجونی بود که من از آن متنفر شدم گویا آن را با آب دهان مار یا استفراغش خمیر کرده بودند!
به او گفتم هدیه است یا زکات یا صدقه؟ چون این هر دو بر ما حرام است. گفت نه این است و نه آن، بلکه هدیه است.
به او گفتم ... آیا از طریق دین خدا وارد شدهای که مرا بفریبی؟ ادراکت به هم ریخته یا دیوانه شدهای و یا هذیان میگویی؟ به خدا سوگند اگر اقلیمهای هفتگانه با آنچه در زیر آسمانهاست به من دهند که خدا را با گرفتن پوست جوی از دهان مورچهای نافرمانی کنم هرگز نخواهم کرد و این دنیای شما از برگ جویدهای در دهان ملخی، نزد من خوارتر است. علی را با نعمتهای فانی چه کار؟ (بخشی از خطبه 216)
اما کسانی که هدایای چندصدمیلیونی را بی واهمه می پذیرند و استفاده می کنند، چقدر خود را متقی تر و چقدر ایمانشان را راسخ تر از ایمان امیرمؤمنان امام علی علیه السلام می دانند که هدیه را می پذیرند و از لغزشهای آن، خود را مصون می دانند؟! خدا می داند!
ضرب المثل معروفی است که میگوید گربه را به هر طریقی بیندازید، چهار دست و پا فرود می آید؛ کنایه از این که هر طوری بخواهی به او ضربه بزنی، راه دفعش را بلد است!
اخیراً بانکها مجبور شدند که سود سپرده های خود را کاهش دهند؛ که با اشتیاق فراوان اقدام کردند! پیرو آن، انتظار بود که سود تسهیلات اعطایی را نیز کاهش دهند؛ که قرار شده از هفته آینده کاهش دهند!
اما پیش از آن که سود تسهیلات به دستور قانونی، کاهش داده شود، بانکها خیلی زودتر چهار دست و پا، فرود آمده اند! یعنی راهی در پیش گرفته اند که نه تنها، این دو درصد کاهش سود تسهیلات را جبران کردند، بلکه چند درصد هم جلو زدند!
آن راه هم بر این قرار است که که برخی بانکها برای پرداخت تسهیلات، از اول تیرماه، بیست درصد تسهیلات را مسدود میکنند؛ مشکل شرعی اش که بماند، به حساب بازاری هم این تسهیلات شاید حدود 28 درصد بیفتد!
و چنین است که گربه نظام بانکی، همواره چهار دست و پا به زمین می رسد!
چندی قبل در رسانه های مجازی محلی، ویژه برنامه سحری سیمای مرکز یزد، شاید به دلیل نقش برجسته مجری اردکانی آن، مورد توجه برخی دوستان قرار گرفت.
در نقد یا تأیید این برنامه نکاتی نوشته شد؛ از جمله نقدها، محتوایی بود که از آن می توان با "مرگ خلاقیت" در این ویژه برنامه یاد کرد. اکنون که آبها از آسیاب افتاده است، از منظر دیگری به این موضوع می پردازم.
(شاید با وجود سابقه ده ساله نگارنده در صدا و سیما (و نه، مرکز یزد)، خوانندگان محترم، نوشتن در این موضوع را خارج از تخصص محسوب نفرمایند؛ هر چند بیش از پنج سال است که بنا به خواست شخصی، ارتباط خاصی با این مجموعه ندارم؛ جز عضویت در یک کمیته مشورتی، و دیگر هیچ.)
در بررسی محتوای ویژه برنامه سحری سیمای مرکز یزد، و به طور کلی، تمام ویژه های سحر، دو بخش کاملاً از هم جداست؛ یکی سردبیری و برنامه ریزی محتوای برنامه و دیگری اجرا و گویندگی به عنوان یکی از آیتمهای آن.
در طراحی آیتمهای یک برنامه، مهمترین نکته، توجه به اهداف و کارکردهای خاص برنامه است. ویژه های سحر مراکز استانها، برنامه سرگرمی_تفریحی یا علمی_آموزشی یا مستند و ... نیست؛ بلکه، برنامه ای است با هدف اطلاع رسانی محلی اوقات اذان و نیز ایجاد فضای معنوی _ عرفانی در ساعات منتهی به اذان صبح.
طبعاً، اگر خلاقیت یا تنوع آیتمی در طراحی برنامه دیده شود، لازم است در راستای هدف کلی برنامه باشد. با حرکت در چهارچوب هدف برنامه، مثلاً چه ابتکاری در پخش دعای سحر یا مناجات و دعای قبل و بعد اذان و پخش اذان و ترتیل قرآن میتوان لحاظ کرد؟
به نظرم دست سردبیر در این موضوع بسته است و جز، برخی تغییرات تصویری در محتوای اصلی و طراحی برخی آیتمهای فرعی، نمیتوان خلاقیت خاصی به خرج داد!
و اصلاً هر گونه خلاقیت در ساختار کلی برنامه، تقریباً ممنوع و خلاف اهداف برنامه است! مثلاً به جای سنت پخش دعای مشهور سحر، چه دعایی در برنامه دیده شود؟ یا مثلاً به جای اعلام دقایق مانده به اذان صبح، چه زمانهای دیگری اعلام شود؟!
در نتیجه، هر تکرار و عدم خلاقیتی، مذموم نیست؛ و هر ابتکار و خلاقیتی، مطلوب نخواهد بود. شاید برتری بینندگان ویژه سحر مرکز یزد، بر ویژه افطار، نشان از آن باشد که برنامه ویژه سحر از کارکردهای اصلی خود فاصله کمتری گرفته، و بیشتر مورد پسند مخاطبان بوده است.
اما بخش دوم یادداشت به یکی از ارکان برنامه، یعنی مجری برنامه، مربوط است.
اجرای جناب عیدانی، نویسنده_مجری یا مجری_مؤلف برنامه، از نقاط قوت برنامه است و شاید بتوان ادعا کرد حضور و نوع اجرای ایشان در افزایش مخاطبان برنامه، نقش اول را ایفا میکند.
با توجه به این که با مجریان متعددی سر و کار داشتم، میتوانم به جرأت ادعا کنم که با برخی اصلاحات جزئی، به راحتی ایشان را میتوان در شمار مجریان برجسته ملی (و نه، محلی و استانی) در برنامه های خاص قرار داد. مجموع اجرای روان، متون فاخر، صدای گرم و سیمای دلنشین از نقاط قوت حضور ایشان به عنوان مجری برنامه است.
البته سختگیری ایشان و نپذیرفتن اجرای برنامه های دیگر در مرکز یزد، سیاست کاملاً درستی است که بر ماندگاری جذابیت حضور ایشان به عنوان مجری ویژه برنامه سحر افزوده است. آرزوی موفقیت بیش از پیش ایشان در این عرصه دارم.