سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گفتم که توفیق بیشتری داشتم در اوقات بی‌حالی (!) همراه پسرم در ماه مبارک رمضان برنامه کودک هم تماشا کنم. 

اگر بخواهم بین برنامه‌های سابق که البته فقط یک ساعت در شبکه یک بود با الان مقایسه کنم، این نتیجه به دست می‌آید که  اولا در برنامه‌های سابق، کارتون‌ها غالبا داستانهای عادی و واقع‌نما بود؛ البته بگذریم که در بسیاری از آنها مادر یا پدر قهرمان داستان گم شده بود و همه به دنبالش بودند! در شبکه پویا و نمایش که آن کارتون‌های سابق تکرار می‌شود، میزان جذابیت و آموزندگی با برنامه‌های امروزی قابل مقایسه است؛ کارتون‌های امروز نظیر بتمن و بنتن و مرد عنکبوتی و خفاشی و ... تخیل و خشونت حرف اول را می‌زند؛ چیزی که در سریالهای کارتونی سابق کمتر وجود داشت.

نکته و نتیجه دوم این که آن زمان یک مجری آرام نکات بسیاری به بچه‌ها می‌گفت؛ اما امروزه مجریان آن قدر بالا و پایین می‌پرند و از بچه‌ها می‌خواهند جیغ بکشند (!) که بچه‌ها هم زمان صحبتها و اجرای مجری‌ها را زنگ تفریح حساب می‌کنند و می‌روند دنبال کارشان تا برنامه بعدی پخش شود!

نتیجه پایانی هم آن که اگر بخواهیم تربیت فرزندانمان را به عهده برنامه‌های تلویزیون بگذاریم، نتیجه چیزی نخواهد بود که رضایت‌بخش باشد! کاملا از این که فرزندم را به سه ساعت تماشای تلویزیون در روز محدود کرده‌ام، راضی نیستم و قلبا مایل بودم که محدودیت بیشتری برایش بگذارم؛ اما همین که با این محدودیت هم کنار آمده، برایم غنمیت است؛ البته در انتخاب برنامه‌ها هم سعی می‌کنیم او را مدیریت کنیم. تلویزیون هم دانشگاه مطلوبی نیست؛ هم مهد کودکی نا امن است!


نوشته شده در  شنبه 91/5/28ساعت  10:45 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درود بر اهالی ورزنه!
حرکت؛ درجا؟!
آخر دورویی!
ابهام ادبی
زور عجیب سوتیها!
عاقبت حکم تخریب؟!
چاه مجاز یا غیرمجاز؟!
درخواست افزایش ظرفیت!
افقهای جدید اشتغال بانوان!
پرسشگری خطرناک!
قحط الرجال
[عناوین آرشیوشده]