تردیدی نیست که آب و خاک حاصلخیز و فضای سبز، در منطقه گرم و خشک و کم آب یزد و اردکان، بسیار ارزشمند است.

آن وقت این نعمت ارزشمند را به همراه کلی هزینه نیروی انسانی، صرف کاشت کاج و عرعر و نارون و اکالیپتوس و ... کردن، چقدر قابل دفاع است؟!

خوشبختانه به نظر می رسد چند سالی است کاشت درخت مثمر زیتون به صورت جسته و گریخته در دستور کار شهرداری است.

چند روز پیش در فضای سبز دانشگاه یزد، از عناب تازه نهالهای کوچک استفاده کردیم؛ بلافاصله این نکته تداعی شد که چرا این درخت با ارزش و دارای محصول دارویی، در فضای سبز شهرمان از جمله پارکها کاشته نمیشود؟!

چرا نهال خرما، توت، سنجد، عناب، انار و حتی نارنج و پسته و زرشک آزموده نمیشود؟! همه این درختان با آب و هوا و خاک منطقه، سازگارند.

هر باری که در چندوقت اخیر، فاصله پلیس راه تا پل قطار را طی میکنم، تنم میلزرد از این که احساس می کنم چند وقت دیگر درخت کاج و عرعر و نارون و زبان گنجشگ و ... این مسیر طولانی را اشغال خواهند کرد!

راستی، چرا نهضتی برای کاشت درختان مثمر در فضای سبز شهرمان شکل نمیگیرد؟ و چرا به طور کلی درختهای غیرمثمر از چرخه کاشت تازه، خارج نمیشوند؟!


نوشته شده در  یکشنبه 94/5/18ساعت  1:48 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

[نوشته ی رمز دار]  


نوشته شده در  جمعه 94/5/9ساعت  4:24 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

امروز حدود ساعت دوازده، به همراه پسرم از بلوار آیت الله خاتمی و کنار بهشت شهدا یا همان مزار، عبور می کردم. قبل از رسیدن به مزار، از دور حجم زیاد ماشینها را دید و از من پرسید چه خبر است؟

جوابی ندادم و پس از چند لحظه که رسیدیم، فهمید که شلوغی به خاطر سه شنبه بازار است. بلافاصله گفت: چرا اینجا سه شنبه بازار را این جا آوردند؟

گفتم: چه اشکالی دارد؟! توضیحی نداشت، و فقط گفت: اینجا کنار قبرستان است که!

در جوابش گفتم: تو فهمیدی، اما خیلی ها که باید بفهمند، نمی فهمند! گفت: یعنی چی؟ گفتم: هیچی!

(اضافه میکنم که اگر جسارت به فهم دیگران نباشد، پسرم تازه کلاس سوم دبستان را تمام کرده است!)


نوشته شده در  سه شنبه 94/5/6ساعت  9:14 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

فقط یک اشاره: (وقت و حال جمع کردن و لینک مستندات ندارم؛ اما با اندک تلاشی، اسناد پیدا خواهد شد؛ زحمت شما).

در پی آتش سوزی ساختمانی در تهران و قصور کمک رسانی، که هر دو بر اثر خطای انسانی بود که قابل پیش بینی هم نبود، عده ای حلقوم خود را دریدند که چرا شهردار تهران و وزیر کشور و احتمالا رئیس جمهور استعفا نمی دهند!

اما در پی وقوع بارندگی شدید و وقوع سیل و تلفات انسانی و مادی به مراتب بیشتر، همان عده در خواب بسیار عمیقی تشریف دارند و درخواست استعفا ندارند! با این که وقوع سیل به عنوان یک حادثه طبیعی، قابل پیش بینی بود).

قربان برم خدا را، یک بام و دو هوا را!!!!!!!!


نوشته شده در  پنج شنبه 94/5/1ساعت  9:43 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

بعد از عید فطر تا امشب، پنج وعده در مساجد مختلف شهرم برای نماز جماعت شرکت کردم.

دو نماز سر وقت اقامه شد؛ و جالب این که در این دو نماز جماعت، امام جماعت جایگزین حضور داشت و به تعبیر فقهی امام جماعت "راتب" یا همان امام جماعت اصلی مسجد، نماز را اقامه نکرد.

دو نماز تأخیر داشت؛ یکی تأخیر ده دقیقه ای و دیگری تأخیر پانزده دقیقه ای!

یک امام جماعت محترم هم تشریف نیاوردند و اطلاع هم نداده بودند!

شاید به تعبیر عامیانه پاقدم من خوب نبوده، شاید هم بدشانس بودم.

اما اگر روال سایر نماز جماعتهای شهرم این گونه است، من به سهم خودم از نمازگزاران محترم عذرخواهی میکنم!

مدیریت مسجد نیازمند آموزش است؛ بگذریم که در اغلب مساجد شهرم، از پتانسیل عظیم مسجد، استفاده بسیار اندکی میشود؛ اما همین استفاده اندک هم در ابعاد مختلف دچار سوءمدیریت است.


نوشته شده در  پنج شنبه 94/5/1ساعت  12:8 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

خیلی از متن توافق و ملحقات آن گفته می شود و هر کسی بر برخی از نقاط آن تمرکز می کند.

مقاله لینک حاضر (لینک یادداشت) یکی از نقدهای علمی و با ادبیات حقوقی به این توافقنامه است. بهتر است ناقدان هم به جای کلی گویی، به این اشکالات پاسخ دهند.

اما ظاهرا، قعلاً که فضای هیجانی حاکم است و انتظار بررسی عالمانه و دقیق نیست؛ اما اگر این اشکالات وجود داشته باشد (به قید "اگر" توجه فرمایید)، نمیدانم برای این توافقنامه باید شادی کرد یا گریست؟!


نوشته شده در  چهارشنبه 94/4/31ساعت  1:38 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

شکی نیست که در سیاست لیبرالی و سکولار، تبلیغات و عوامفریبی حرف اول را می زند. اما مشخصه سیاستمداران در تفکر الهی و اسلامی چیست؟

بدون تردید یکی از برجسته ترین ویژگیها، تلاش و خدمت برای خلق در راستای رضایت خالق است.

اگر این نگاه جدی گرفته شود، استفاده حداکثری از لحظه لحظه مسئولیت برای خدمت یکی از اصول بنیادین خدمت به مردم در جایگاه سیاسی در منظر اسلامی است. علاوه بر آن که در هر حرکت و اقدامی، اگر اصل خدمت برای رضایت خالق و خلوص نیت در نظر گرفته شود، هر کاری عبادت خواهد بود.

با این مقدمه، دو رویداد خبری را بررسی می کنم. مخصوصاً دو خبر تاریخ گذشته را انتخاب کردم، تا معنای خاص سیاسی ندهد. این دو خبر را از دو گروه عمده سیاسی کشور انتخاب کردم که باز معنای سیاسی خاصی نداشته باشد.

(البته قصد داشتم هر دو نمونه را از شهرم انتخاب کنم، اما چون حکومت شهرم به طور مطلق در دست طیف خاصی است، هر چه گشتم خبری از گروه مقابل پیدا نکردم تا نمونه را به بحث بگذارم؛ لذا نمونه طیف مقابل را از نمونه های استانی پیداکردم).

نمونه اول: تندیسی از شهیدی در ابتدای بلواری که به نام آن شهید است، نصب می شود. به کارگیری کلی نیرو و بودجه و معطلی یا تعطیلی شورای شهر و شهردار و کلی هزینه جانبی دیگر برای پرده برداری از این تندیس! ( لینک خبر )

نمیدانم اگر اسم این کار را بازی نمایشی در تئاتر سیاسی نگذاریم، چه اسم بهتری می توان برایش پیدا کرد؟!

نمونه دوم: یک بانک با رویکرد کاملا اقتصادی با هزینه اندکی صندوق امانات ایجاد می کند. نماینده و کلی مسئول دیگر، شهر و کارشان را تعطیل می کنند تا این صندوق را با مانور کافی سیاسی افتتاح کنند! (لینک خبر) توضیح نمونه قبلی را ذیل این نمونه هم اضافه کنید!

و از این دست نمونه ها در کشور ما و شهر و استان ما متأسفانه فراوان است. اهل اطلاع، مانور سیاسی یا تئاتر مجمسه یوزها در اردکان در میدان چادرملو (لینک خبر) و در پارک شهر اردکان (لینک خبر)طی دو رویداد خبری مستقل را هم میتوانند رصد کنند.

تذکر آخر این که حتی اگر سیاستمداری در طراز سیاستمدار اسلامی نباشیم، حتی در سیاست لیبرال و سکولار هم همواره باید درنظر داشته باشیم که ارزش هرکاری چه اندازه است. آیا این اقدامات و نمونه های فراوان دیگر در شهر و استان و کشور، ارزش تعطیل کردن بخشی از شهر یا همه شهر را دارد؟!!!!!!!!!!!!


نوشته شده در  سه شنبه 94/4/30ساعت  11:13 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

جایی خواندم که ظریفی نوشته بود (نقل به مضمون):

چقدر جالب است که در برخی شهرها، کسانی متولی تدارک مقدمات راهپیمایی روز قدس شدند (و به اقتضای پستهایشان مجبور به چنین کاری شدند)، که همین چند سال پیش، شعار "نه غزه، نه لبنان" سر دادند!

و بنده هم تکمیل می کنم که هیچ آدمی به این محکمی، مشت به دهان مبارک خود نزده، که اینها این جوری زدند!

و چقدر دردناک است دردی که باید تحمل کنی و نباید دم برآری. چه حال و روزی دارند اینها؟!


نوشته شده در  یکشنبه 94/4/21ساعت  5:39 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

قابل توجه کسانی که فقط به انتشار گزینشی سخنان رهبری اکتفا می کنند،

قابل توجه کسانی که ادعا می کنند همچنان رهبری برای آنها فصل الخطاب است،

قابل توجه کسانی که از ادعای زبانی ارادت خود به رهبری در تبلیغات انتخابات بهره می گیرند،

قابل توجه کسانی که کنایات را می گیرند، اما سخنان صریح را نمی فهمند،

قابل توجه سیاستمداران محتاط و عوام فریب،

قابل توجه، خنثی ها از هر نوع!

و اگر نشد،

قابل توجه پنبه هایی که از برخی گوشهای سنگین بیرون نمی آیند؛ لطفاً از شما حرکتی! از آنها انتظاری نیست!

همین دیروز آقا و این بار در جمع دانشجویان و پس از از تاب و تاب افتادن غبار فتنه 88، باز هم فرمودندتا مبادا برخی فراموش کنند که:

عناصری نظیر کسانی که در سال 88 آن حوادث را براه انداختند و بدون هیچ منطقی با اسلامیت و جمهوریت نظام مخالفت کردند، قابل اطمینان نیستند.


نوشته شده در  یکشنبه 94/4/21ساعت  5:31 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

به گزارش جهان مسعود سلطانی فر معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری گفته: (لینک خبر)

در طرح 14 معصوم که با تامین اعتبار اجرایی می شود، 14 نقطه دارای ظرفیت گردشگری از جمله مناطق کویری انتخاب شدند. با ایجاد هتل هایی که ظاهر کپر مانند دارند اما در داخل امکانات هتل 5 ستاره را دارا هستند به گردشگران داخلی و خارجی ارائه خدمات می شود، نام 14 معصوم نیز به دلیل قداست این نام و نیز ایجاد انگیزه برای این طرح در نظر گرفته شده است.

آخر ما نفهمیدیم انتخاب این نام برای کپر پنج ستاره آن هم برای جلب توریست خارجی که در اصل صحبتهای این مسئول وجود دارد، چه ربطی دارد؟! واقعاً چقدر بدسلیقه!!!

به نظر شما، ایشان این اسم را به تنهایی انتخاب کرده یا حاصل خروجی مشاوره مشاوران میلیونی و میلیاردی است و این مقام مسئول، افتخارش را به اسم خودش تمام کرده؟!


نوشته شده در  یکشنبه 94/4/21ساعت  5:0 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

<   <<   31   32   33   34   35   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درود بر اهالی ورزنه!
حرکت؛ درجا؟!
آخر دورویی!
ابهام ادبی
زور عجیب سوتیها!
عاقبت حکم تخریب؟!
چاه مجاز یا غیرمجاز؟!
درخواست افزایش ظرفیت!
افقهای جدید اشتغال بانوان!
پرسشگری خطرناک!
قحط الرجال
[عناوین آرشیوشده]