چندی قبل نقل شد که واژه "کردانیسم" به لغتنامههای انگلیسی اضافه شد!
عزل منوچهر متکی در سفر سنگال نیز، روش جدید و واژه جدیدی در عرصه مدیریت سیاسی باب کرد به نام سنگالیسم!
اخیراً در سایت یکی از داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری و در بخش سؤالات دیدم پرسیده بودند: مشایی دولت شما کیست؟ ظاهراً "مشائیسم" هم در حال ورود به لغتنامههاست.
بگذریم! این سؤال دقیق را باید از همه داوطلبان پرسید؛ البته اگر شفاف جواب بدهند! و البته دست دولت درد نکند با این همه یادگاری فانتزی!
به نظر میرسد رأی مردم ایران در انتخابات مختلف، رأی بر اساس سلایق فرد و توجه به ظرفیتهای کاندیداهاست؛ نه این که به احزاب و نماینده جریانهای سیاسی در انتخابات رأی بدهند.
بر این اساس غالباً پیش بینی ناظران سیاسی تحقق نیافته است؛ چرا که مثلاً سبد رأی آقای خاتمی با آقای موسوی یکی نبود. نیز سبد رأی آقای احمدینژاد با آقای خاص (بر فرض محال تأیید صلاحیت) یکی و حتی نزدیک نیست. البته کاش آقای هاشمی رفسنجانی هم رد صلاحیت نشده بود؛ تا بیش از پیش، انحراف این پیشبینیها روشن شود.
در انتخابات آینده با این که امکان انتخاب حزبی وجود دارد، نوع نگاه مردم به افراد، خارج از نگاه سیاسی حزبی است؛ در نتیجه، کار تبلیغ برای حامیان جریانهای سیاسی به مراتب سختتر از فعالیت تبلیغی در حمایت از یک فرد خاص است.
نمیدانم چرا هر وقت به مسافرتی میروم، یاد خالی بندی معروف وزیر سابق راه و ترابری میافتم؛ همان که گفته بود از فلان تاریخ به بعد، هر کسی در جادههای ایران (فرضاً و شاید هم گفته جادههای اصلی) چالهای معرفی کند، جایزه دارد!
همان وقت به دوستان گفتم باید این وزیر را به مأموریت اجباری به چند شهر با فاصله زیاد از تهران به همراه کامیون بفرستند تا عمق خالی بندی خود را درک کند. (البته که با هواپیما، جادهها چالهای ندارند که از آن بالا دیدنی باشد!)
جادههای زیر برای سفر همان وزیر با سواری هم پیشنهاد میشود: 1. بخش زیادی از جاده سمنان به گرمسار که به انسان کمک میکند جاده باستانی را بهتر بشناسد! 2. جاده قم به اراک و برگشت، مخصوصاً در محدوده سلفچگان که جاده خاکی از این آسفالت بهتر است. 3. جاده اردکان به نائین.
جالب این که این سه جاده از جادههای اصلی کشور و زیر بار سنگین ترافیک است؛ نه این که راه اصلی کوره دهی در دارقوزآباد سفلی باشد!
حضرت علی علیه السلام به مالک اشتر میفرماید به مردم وعدهای نده که انجام آن در توان تو نیست!
پس از زلزله ورزقان، درباره بازسازی این منطقه بحثهای فراوانی شد. اما چرا درباره همین حادثه زلزله با حجم خرابی بالا در منطقه کاملاً محروم بشاگرد کمتر گفته میشود؟!
برای حل این ابهام چندی است تأمل میکنم اما پاسخی درخور و قانع کننده نیافتم.
خبری عجیب از احتمال فسادی اقتصادی خواندم که قبلاً درباره آن، خبرهای زیادی بدون منبع موثق شنیده بودم. و اکنون از یک سایت که به منابع مطمئنتری دسترسی دارد، به صورت رسمی اعلام میشود. (لینک خبر)
قطعاً یا به احتمال زیاد اگر خبر از صحت برخوردار نباشد یا پاسخی وجود داشته باشد، با توجه به بار سنگین محتوای خبر، مسئولان و مدیران معدن، تکذیبیه صادر خواهند کرد و البته تا امروز بیش از پنج روز از نشر خبر میگذرد و تکذیبیهای صادر نشده است!!
این خبر مورد توجه همشهریانم و برخی سایتها و بلاگهای پرهیاهو محلی قرار نگرفت؛ نمیدانم علتش چیست؟ آیا این سانسور بدان خاطر بوده که مدیران مجموعه خودیاند یا منافع حاصل از رانت بین خودیهایشان تقسیم میشده است یا دستور اختلاس از بالا ابلاغ شده بوده یا این که احتمال دیگری در کار است. درباره قراردادهای حمل سنگ آهن از این معدن هم حرف و حدیث زیادی شنیدهام. بماند.
شخصاً احتمال میدهم شاید چون اصولگرایان دستی در این معدن ندارند، و از منافع بادآوردهاش سهمی ندرند، پس اخبارش و تحولاتش هم مهم نیست!!!
تأکید میکنم از صحت یا نادرستی خبر هیچ اطلاعی ندارم و آماده درج تکذیبیه اختلاس میلیارد دلاری هستم.
تکمیلی: جوابیه مسئولان سنگ آهن چادرملو صادر شد. (لینک جوابیه) منتظر پاسخ نویسندگان این خبر هم خواهیم ماند.
حضور پرحاشیه آقای انتظامی در ثبت نام آقای خاص به همراهی سادهلوحانه رئیس جمهور با توجیه مسخره مرخصی(!)، کلی حرف و حدیث ایجاد کرد؛ و شاید که مردم را ... فرض کردند؛ در حالی که این پندار بیشتر لایق خودشان است!
یکی از حرف و حدیثها آن بود که آقای انتظامی اغفال شده است؛ آن هم در پیری و کهولت سن! بیانیه خود جناب انتظامی هم این تحلیل را تقویت میکند.
تحلیل دیگر و البته مهمتر و نیز البته کمتر مورد توجه، آن است که برخی کوتهفکر و احتمالاً سبکمغز فکر میکنند مردم در انتخابات ریاست جمهوری هم چشمشان به رفتار هنرمندان و ورزشکاران است؛ همان تفکری است که در بدنه صدا و سیما در اعیاد و مناسبتهای ملی، به بالاترین صدا، حضورش را اعلام میکند!
ابتکار ستاد نماز جمعه طبس را تحسین میکنم و بر بانیان این اقدام فرهنگی
در وانفسای بازیهای سیاسی، درود میفرستم و دعاگوی سلامتیشان
خواهم بود؛ اگر دعا و درود ما اثری داشته باشد! (لینک خبر)
نماینده محترمی در مجلس ادعا کرده بود که از طرف هیأتهای اجرایی به برخی داوطلبان شوراها زنگ زده و گفتهاند انصراف دهید. و به شدت از این کار شکایت داشت و آن را مخالف آزادی و انتخابات پرشور دانست!
عرض میکنم: اول این که در نهایت "پیشنهاد انصراف"بوده است نه "الزام و اجبار به انصراف"؛ میتوانند انصراف ندهند و در پروسه انتخابات بمانند تا رد صلاحیت شوند. (به شرحی که در ادامه خواهد آمد)
دوم این که باید در چرایی این پیشنهاد هم تأمل کرد. و سوم این که نظارت بر انتخابات شوراها، کار خود مجلس است و ربطی به شورای نگهبان ندارد؛ یعنی نماینده محترم شکایت خودشان به خودشان بردهاند؟!
شورای نگهبان هم به برخی نامزدهای ریاست جمهوری چنین پیشنهادی کرده و البته دلیل این پیشنهاد را هم مطرح کرده است. (لینک خبر)
اگر نماینده محترم فوق الذکر، تاکنون به علت این گونه پیشنهادها نرسیدهاند، خبر فوق را حتما دیدهاند و رفع ابهام خواهد شد؛ البته اگر در صدد فهمیدن مطلبی باشند و الا اگر قصد تشویش و سیاهنمایی داشتهاند، موضوع فرق خواهد کرد. انسان خواب را میشود بیدار کرد، اما کسی که خود را به خواب زده، بیدار کردنش مثل مرده زنده کردن است!
اما اگر بخواهیم جزئیتر وارد شویم، نمونههایی ذکر میشود. بر اساس اطلاع، به کسی که ریاست دانشگاهی را بر عهده داشته، به خاطر عدم استعفا از شغلاش در موعد مقرر، قطعاً رد صلاحیت میشده و چون رد صلاحیت بار منفی داشته، پیشنهاد انصراف مطرح شده تا برای مردم ابهامی پیش نیاید و در اذهان عمومی به جرم دیگری متهم نشود!
یا به برادری که سابقه اقدام به خودکشی داشته، گفته شده که اگر انصراف بدهد برای آبرویش بهتر است؛ چون در نهایت، علت رد صلاحیت، در افواه خواهد پیچید.
یا به فرد سومی که سابقه چند باره محکومیت در دادگاه انقلاب داشته، یا دیگری که در هفتههای اخیر پای منقل دستگیر شده، پیشنهاد شده انصراف بدهند؛ آیا این نمونهها و پیشنهاد انصراف به آنها، خلاف اخلاق است یا این که نظام و هیأتهای اجرایی را به تهدید برخی داوطلبان متهم کردن، خلاف اخلاق است؟! قضاوت با شما.
و البته عزیزانی که پیشنهاد انصراف به آنها داده شده، میتوانند خربزه را بخورند و پای لرزش هم بنشینند!
(یادداشت بعدی ان شاء الله یکشنبه آینده درج خواهد شد)
برخی برای آمدن جناب هاشمی در عرصه انتخابات، یقه چاک کردند و برای نیامدنش، مرثیه سرودند!
سؤال این است که در نگاه این گروه، آقای هاشمی ناجی اقتصاد کشور است یا ناجی سیاست؟ (از فرهنگ میگذرم که هیچ رئیس جمهوری خودش هم ادعای اولویت مسائل فرهنگی، و حتی اهمیت آن در دوره ریاستش نداشته است!)
اگر ادعای طرح ایشان به عنوان ناجی اقتصادی مطرح باشد، باید به یادشان آورد که اگر تورم امسال و پارسال کشور 35 درصد است، در دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی دوبار رکورد تورم بیش ار 50 در صد زده شد.
در عرصه سیاسی، ناجی بودن جناب هاشمی به معنای نجات اصلاحطلبان از آشی است که در جریان انتخابات ریاست جمهوری 88 پختند! یعنی بسیاری، آقای هاشمی را برای نجات خودشان میخواهند و نه نجات کشور!
و البته باز هم به یادشان میآورم که همانها که امروز جناب هاشمی را در نقش منجی به اتفاق آراء پذیرفتهاند، در روزگار حاکمیت خود، چنان بلایی بر سر جناب هاشمی آوردند که امروز از تکرار تاریخ و جزئیات آن حوادث شرم دارند؛ استفاده ابزاری یا همان سیاست بر اساس اصول ماکیاولی، جز این، معنی دیگری ندارد!
تاریخ، عجب درسهایی دارد و البته، برخی، عجب مهارتی دارند در به کوچه "علی چپ"زدن؟! و البته خوش آمدید جناب هاشمی!
فرماندار شهری در گزینشی تخصصی، به عنوان یکی از فرمانداران نمونه کشور انتخاب میشود؛ به معیارها و درستی یا نادرستی نتیجه کار ندارم.
جالب است که چند نفر از مخالفان سیاسی جناب فرماندار، انتخاب او را به خاطر تلاشهای نماینده شهر میدانند؛ آسمان به ریسمان بافتن، معنی دیگر و شیوهای روشنتر از این دارد؟!
آیا این عده حاضرند ضعفهای همان فرماندار را هم به پای نماینده شهرشان بگذارند؟! یا فقط در موفقیتها شریکاند؟! مصداق همان ضرب المثل که: تا پول داری رفیقتم / عاشق بند جیبتم!
و الله انصاف هم خوب چیزی است؛ و افراط، بد چیزی. خدا ما را از دومی دور کند و توفیق اولی عنایت فرماید!