در جواب "بیشماری یا بیشمارانگاری" برخی نوشتند کاش آقای هاشمی تأیید صلاحیت میشد تا معلوم شود!
جالبه که هاشمی را هم اطلاحطلب فرض کردهاند! و جالبتر آن که با این جواب ناخواسته بر این نکته تأکید کردهاند که مردم ایران به فرد رأی میدهند نه نمایندگان سیاسی احزاب!
این همان چیزی است که بارها در وبلاگ به آن تصریح کردهام. به نظر من حتی رأی به شخص آقای خاتمی و آقای موسوی هم رأی به تفکرات اصلاحطلبان در عرصههای مختلف مخصوصاٌ در عرصه فرهنگی نیست.
اگر درصد مهمی از مردم را اصلاحطلب میدانید، به این سؤال مهم پاسخ دهید که چرا بر اساس نظرسنجیها، درصد مهمی از رأی آقای عارف اصلاحطلب که با فشار حذفش کردند، به سبد کاندیداهای اصولگرای حاضر ریخته شده است؟!
و البته نتیجه انتخابات، حقایق را بیشتر روشن خواهد کرد. وزن تفکرات سیاسی را در جلب آرای مردم، در نهایت، در چند روز آینده خواهیم دید. خستگی مردم از بحثهای بیهوده سیاسی، در آرای حماسه روز جمعه معلوم خواهد شد.
جالب است؛ کاندیدای نهایی اصلاحطلبان از متن جناح رقیب! و جالبتر آن که نامزد اختصاصی اصلاحطلبان، در بیانیه انصرافش، به نفع دیگری کنار نمیرود و نام او را صریحاً ذکر نمیکند!
نتیجه این که اصلاحطلبان با جمع رأی کارگزاران و مجاهدین و مشارکتیها آن هم به نفع کاندیدایی از جناح راست سنتی که درصدی از آرای آنها را نیز همراه دارد و نیز جلب رأی طرفداران جناب هاشمی، در حال وزنآزمایی در انتخابات هستند.
پس رأی نهایی آقای روحانی، تمام ظرفیت اصلاحطلبان با درصدی قرض اضافه از سبد دیگران است. منتظر نتیجه انتخابات میمانیم؛ تا وزن معلوم شود که بیشمارند یا مهارتی خاص در بیشمارانگاری دارند!
جمعه گذشته فرصت مسافرتی کمتر از 24 ساعت به شهرم یافتم. در مرکز شهر نکتهای جالب توجه دیدم. مناسب است به مناسبت انتخابات شوراها بنویسم؛ شاید چراغی برای آینده باشد.
با هزینه میلیاردی و تبلیغات فراوان و همه گونه بهرهبرداری سیاسی، زیرگذری در مرکز شهر در سالهای گذشته به بهرهبرداری رسید؛ و هر کسی از راه رسید، خود را همه کاره احداث زیرگذر دانست و به آن افتخار کرد!
در سفر اخیر دقت کردم و دیدم که عوامل محترم شهرداری و راهداری، انواع دستکاری در تابلوهای راهنمای مسیر را انجام دادهاند تا در نتیجه و در نهایت، رانندگان عبوری را از تردد در زیرگذر برحذر دارند و به تردد در مسیر سابق که امروزه تنگتر هم شده، دعوت کتند!!!!!
نمیدانم آن تبلیغات سابق را درباره کارآیی زیرگذر باور کنم یا این تابلوهای راهنما را؟! در عقل خودمان شک کنیم یا درایت مسئولانمان؟! میوهاش که در هر صورت، به کام برخی، شیرین بوده است!
افرادی به تبعیت از کسی دعوت کردهاند که قبل از اعلام نتایج بررسی صلاحیتها در شورای نگهبان، فردی را أصلح مطلق میدانست که شورای نگهبان حتی حداقل صلاحیت لازم او را برای ورود به عرصه انتخابات احراز نکرد!
نمیدانم این گروه، رأی شورای نگهبان را تخطئه میکنند یا نظر آن شخص محترم را؟ هر گاه این سؤال اساسی، پاسخی در خور یافت، درباره دعوت تبعیت از نظرات سیاسی آن آقای محترم، میتوان تأمل جدی کرد. (البته فارغ از همه احترامی که نسبت به جایگاه علمی ایشان دارم).
این سؤال را از چندین نفر پرسیدهام؛ اما جوابی قانع کننده نشنیدهام. باز هم منتظر جوابهای محتمل هستم.
"املای نانوشته، خطا ندارد"! این ضرب المثل را همه، کم و بیش شنیده و به کار بردهایم. عمق محتوایی این ضرب المثل، در بسیاری از امور، میتواند تعیین کننده باشد.
به طور مشخص، در عرصه انتخابات، کاندیداها دو گروهاند؛ دستهای دارای سوابق اجرایی متعدد و دسته دیگر بدون سابقه کار اجرایی مهم و فراگیر یا با سوابق اجرایی محدود یا سوابق اجرایی که اطلاعات روشنی از آن، برای ارزیابی در اختیار عموم نیست.
در گروه دوم، مشخصاً آقای روحانی، آقای جلیلی و تا حدودی آقای حداد عادل قرار دارد. عملکرد آقای عارف هم در سایه دولت اصلاحات است؛ و هر جا انتقادها جدی میشود، امکان فرار، فراهم است؛ چون معاون اول دولت اصلاحات بوده، نه رئیس آن!
نکته مهمی که از این جمعبندی به دست میآید آن است که قدرت تخریب کسانی که در عرصه اجرا سوابق متعددی دارند، برای طرفداران رقبایی که چنین سابقهای ندارند، در اوج است!
و به عنوان مثال، عکس وانت شهرداری که در زمستان در حال پخش پلاکاردهایی راهپیمایی است، به عنوان سوء استفاده از اموال دولتی و عمومی، برای تبلیغ کاندیدای خاص معرفی میشود؛ آن هم از سوی کسانی که حامی کسی هستند که او را در اوج تقوا میدانند. جل الخالق!
به یاد داشته باشیم که املای نانوشته خطا ندارد؛ چنان که از املای دیروز، نمیتوان نمره فردا را تثبیت کرد.
(این یادداشت هم انتخاباتی است؛ با پوزش، به نظرات خوانندگان محترم پاسخی نخواهم داد).
سابقه فرماندهی نیروی هوایی سپاه؛ که بنا به نقل برخی معتمدین پس از آن، از نیرویی در آستانه انحلال، به اوج اقتدار رسید؛
سابقه فرماندهی نیروی انتظامی و تحول اساسی در این نیرو و بازیابی جایگاه و اقتدار آن؛
و در مجموع دوبار مورد اعتماد رهبری بودن در دو پست مهم و کلان مدیریتی؛
و در نهایت، عملکرد مؤثر در شهرداری تهران؛ و نیاز ضروری کشور به مرد عمل تا شعار،
من را به این نتیجه رسانده که به "آقای قالیباف" رأی بدهم و فعلاً در این تصمیم با همه مناظرات و انواع اطلاعات دریافتی، تغییری نداشتهام.
هنوز نتوانستهام به خود جرأت بدهم کسی را انتخاب کنم که فقط بر اساس گفتمان، او را بر دیگران ترجیح داده باشم!
بخش نظرات این یادداشت برای هر نظری باز است؛ اما با پوزش، به هیچ کدام پاسخی نخواهم داد. هر کس مسئول همان رأی خود است!
مستند سه کاندیدای ریاست جمهوری را تاکنون دیدهام؛ مستند آقایان جلیلی، ولایتی و روحانی. به نظرم از همه ضعیفتر، مستند دکتر جلیلی بود و حرفی برای گفتن در هنر مستندسازی نداشت.
و البته تا اینجای کار (فارغ از نظرات و دیدگاه سیاسی آقای روحانی؛ که با آن موافق نیستم) مستند آقای روحانی از همه قویتر بود که اصول مستند سازی و تبلیغ مفید و مؤثر کاندیدا در آن رعایت شده بود.
این نظر، در عرصه حرفهای ساخت فیلم است و ربطی به رد یا تأیید دیدگاههای فرد ندارد؛ فراموش نکنیم مستند ضعیف آقای هاشمی در سال 1384 چه نقش بزرگی در ریزش آرای ایشان داشت.
از مناظره چه عرض کنم؟! تا جایی که در مباحث صناعات خمس منطق خواندیم و بر اساس آنچه در کلاسهای روش مناظره تدریس کردیم، نمره مناظره اول بر معیار فنون و شکل اجرای مناظره زیر صفر است!
مناظرههایی که به شکل صوری و آزمایشی در کلاس دبیرستان صدرا بین دانشآموزان ترتیب میدهیم از این مناظرهای که دیدیم، جذابتر و علمیتر است و من البته، شرمنده دانشآموزانی شدم که در کلاس درس، مهارتها و اصول مناظره را به آنها آموزش میدهم.
یعنی آنچه در میان کاندیداها گذشت و حتی دکور آن، اصلا ربطی با اسم مناظره نداشت، چه رسد به محتوا و اصول مناظره؛ در واقع مثل مثل این بود که به عنوان "شیشلیک یا چلوکباب سلطانی"، به شما "ماست و خیار" بخورانند! البته این نمره شدیداً منفی به برنامهریزان در صدا و سیما تعلق دارد، نه کاندیداهای محترم.
اشکال اصلی این شکل مضحک مناظره، به آنجا بر میگردد که بر اساس تجربه تلخ گذشته، نمیخواستند مناظره برگزار کنند و از سوی دیگر، در مناظره ابعاد بیشتری از نظرات و سلایق، روشن میشود. و نیز اشتیاق زیادی برای برگزاری مناظره میان مردم وجود داشت، چنین شد که صدا و سیما اشتیاق چلوکباب را با "ماست و خیار" اجابت کرد و ذائقه همه، از کاندیداها و مردم و حتی خود مجریان آن را پس زد.
منتظر میمانیم تا جایگزین بعدی مناظره را هم ببینیم؛ شاید چیزی در همان حد؛ با اندکی غلظت بیشتر "ماست"!