به گزارش جهان (لینک) به نقل از شبکه العالم ؛ "شارل ایوب" در مقاله ای در روزنامه لبنانی "الدیار" نوشت:
اگر عرب ها نیمی از تلاش خود را که امروز علیه سوریه برای منزوی کردن و ضربه زدن به آن و اعمال تحریم ها علیه این کشور با هماهنگی سازمان ملل متحد و کشورهای جهان به کار می گیرند، علیه (رژیم) "اسرائیل" به کار می بردند، دیگر چنین رژیمی وجود نداشت و دیگر ملت فلسطین آواره نبود و اسرائیل هم شهرک سازی نمی کرد و نمی توانست خواست خود را تحمیل کند.
خوب به این خبر دقت فرمایید و سپس درباره ارزش کار شورای نگهبان تأمل فرمایید. (مگر این که امریکا را به جای دشمن خونی، از دوستان گرمابه و گلستان ایران بدانید!)
پس از اعلام نتیجه بررسی صلاحیتها از سوی شورای نگهبان، آقای «جان کری» وزیر خارجه یهودیتبار آمریکا در حالی که به نوشته «یو.اس.ای. تودی» نمیتواند اضطراب خود را پنهان کند، به نگرانی شدید دولت آمریکا- توجه کنید، نگرانی دولت آمریکا- از عدم احراز صلاحیت آقای رفسنجانی اشاره کرده و ابراز تعجب میکند که چرا «شورای نگهبان فقط نامزدهایی را تایید کرده است که در راستای منافع نظام هستند»!
این خبر، ارزش یک کتاب هزار صفحهای پر از اسندلال و تحلیل دارد. لابد انتظار داشتند شیمون پرز و اسحاق رابین هم با وجود ملیت ایرانی (!) تأیید صلاحیت شوند!
وقتی پای صحبت داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری مینشینیم، گویا با رئیس جمهور بالفعل طرفیم.
وقتی سایت آنها یا طرفدارانشان را میخوانیم، آمار سایت یا اخبار آن میگوید همان فرد با فاصله زیاد نسبت به بقیه، پیشتاز نظرسنجیهاست!
وقتی میان مردم به بحث مینشینیم، تردیدها در انتخاب نهایی فرد هنوز خیلی زیاد است!
نمیدانم کدام یک قابل اعتمادند؟! ظاهرا تنها چارهاش بیست روز صبر است.
یکی از مشکلات رئیسان جمهور در کشور ما (که در همین وبلاگ هم بارها به آن پردختهام) آن است که فکر میکنند مجازند و شاید هم واجب میدانند که در هر عرصهای اظهار نظر کنند!
اوج این مشکل را هم در رئیس جمهور فعلی دیدیم. امروز یکی از داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری گفته (کار ندارم که چه کسی گفته) و خوب گفته که:
مردم از یک مدیر توقع ندارند که به وعظ، خطبه و نصیحت بپردازد. مردم از یک مدیر انتظار ندارند که نظریهپرداز باشد.
چندی قبل نقل شد که واژه "کردانیسم" به لغتنامههای انگلیسی اضافه شد!
عزل منوچهر متکی در سفر سنگال نیز، روش جدید و واژه جدیدی در عرصه مدیریت سیاسی باب کرد به نام سنگالیسم!
اخیراً در سایت یکی از داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری و در بخش سؤالات دیدم پرسیده بودند: مشایی دولت شما کیست؟ ظاهراً "مشائیسم" هم در حال ورود به لغتنامههاست.
بگذریم! این سؤال دقیق را باید از همه داوطلبان پرسید؛ البته اگر شفاف جواب بدهند! و البته دست دولت درد نکند با این همه یادگاری فانتزی!
به نظر میرسد رأی مردم ایران در انتخابات مختلف، رأی بر اساس سلایق فرد و توجه به ظرفیتهای کاندیداهاست؛ نه این که به احزاب و نماینده جریانهای سیاسی در انتخابات رأی بدهند.
بر این اساس غالباً پیش بینی ناظران سیاسی تحقق نیافته است؛ چرا که مثلاً سبد رأی آقای خاتمی با آقای موسوی یکی نبود. نیز سبد رأی آقای احمدینژاد با آقای خاص (بر فرض محال تأیید صلاحیت) یکی و حتی نزدیک نیست. البته کاش آقای هاشمی رفسنجانی هم رد صلاحیت نشده بود؛ تا بیش از پیش، انحراف این پیشبینیها روشن شود.
در انتخابات آینده با این که امکان انتخاب حزبی وجود دارد، نوع نگاه مردم به افراد، خارج از نگاه سیاسی حزبی است؛ در نتیجه، کار تبلیغ برای حامیان جریانهای سیاسی به مراتب سختتر از فعالیت تبلیغی در حمایت از یک فرد خاص است.
نمیدانم چرا هر وقت به مسافرتی میروم، یاد خالی بندی معروف وزیر سابق راه و ترابری میافتم؛ همان که گفته بود از فلان تاریخ به بعد، هر کسی در جادههای ایران (فرضاً و شاید هم گفته جادههای اصلی) چالهای معرفی کند، جایزه دارد!
همان وقت به دوستان گفتم باید این وزیر را به مأموریت اجباری به چند شهر با فاصله زیاد از تهران به همراه کامیون بفرستند تا عمق خالی بندی خود را درک کند. (البته که با هواپیما، جادهها چالهای ندارند که از آن بالا دیدنی باشد!)
جادههای زیر برای سفر همان وزیر با سواری هم پیشنهاد میشود: 1. بخش زیادی از جاده سمنان به گرمسار که به انسان کمک میکند جاده باستانی را بهتر بشناسد! 2. جاده قم به اراک و برگشت، مخصوصاً در محدوده سلفچگان که جاده خاکی از این آسفالت بهتر است. 3. جاده اردکان به نائین.
جالب این که این سه جاده از جادههای اصلی کشور و زیر بار سنگین ترافیک است؛ نه این که راه اصلی کوره دهی در دارقوزآباد سفلی باشد!
حضرت علی علیه السلام به مالک اشتر میفرماید به مردم وعدهای نده که انجام آن در توان تو نیست!
پس از زلزله ورزقان، درباره بازسازی این منطقه بحثهای فراوانی شد. اما چرا درباره همین حادثه زلزله با حجم خرابی بالا در منطقه کاملاً محروم بشاگرد کمتر گفته میشود؟!
برای حل این ابهام چندی است تأمل میکنم اما پاسخی درخور و قانع کننده نیافتم.