سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یک مقام اجرایی شهرستان با دعوت از مردم برای شرکت در انتخابات، از مدیران دستگاه‌ها و مسئولان روابط عمومی آنان خواست بدون جانب‌داری از گروه یا شخص خاصی در جهت ترغیب مردم برای حضور پرشور در انتخابات تلاش کنند. (برگرفته از سایتهای خبری شهرستان)
عجیب آن که همین مقام اجرایی که خود از برگزارکنندگان اصلی انتخابات در شهرستان است، در همان جلسه، نقد و تخریب تمام عیار خود را بر علیه یکی از داوطلبان انتخابات اخیر به کار گرفته است!
آقای مقام عالی اجرایی! اگر کار داوطلبی خلاف قانون بوده، باید از طریق قانونی برخورد می کردید، نه اینکه در یک جلسه اداری، از موقعیت شغلی سوء استفاده کنید و ضد کاندیدای مخالف جریان سیاسی خود، موضع علنی بگیرید!
کسی اگر بخواهد از بی طرف نبودن شما، شکایت کند، باید به کدام مرجع شکایت کند؟! بی طرفی شما را، به نظر خودتان، هیچ عاقلی باور میکند؟! لطفاً حداقل این قدر ادای بی طرفی در نیاورید!
اطلاعات دقیقتر پس از تحقیق بیشتر تقدیم خواهد شد؛ ولی اجمالاً قسم حضرت عباس بر بی طرفی را باور کنیم یا نقد و تخریب صریح علیه یک داوطلب را توسط عالی ترین مقام اجرایی انتخابات در شهرستان؟!
منتظر توضیحات بیشتر در آینده نزدیک باشید.

نوشته شده در  دوشنبه 94/11/12ساعت  9:11 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

یکی از خوانندگان، البته فکر کنم کاملاً هدایت شده، چنین نوشتند:
حاج آقا سلام
ما شنفتم شما یکی پرونده تو شهرداری دارین که کاردون گیره و تا اون حل نشه شهردار و شهرداری و شورای شهر بد هستند. درسته؟
و اما پاسخ بنده:
سلام. کاملاً به اشتباه به عرض رساندند.
اولا زمینی بوده که شراکتی مال پدرم و عمویم هست و بنده دنبال کارهای اداری آن بودم.
ثانیاً کار شهرداری گیر مالک بوده که برای احداث خیابان نیازمند اجازه و توافق با مالک بوده است. نه اینکه مالکان، کارشان گیر شهرداری بوده است!
ثالثاً اگر تلاش شخص بنده نبود مالکان محترم به شرایط ظالمانه شهرداری رضایت نمی دادند. مثلاً طبق قانون کوچه شش متری مجاز است، اما شهرداری بر کوچه هشت متری در ملک اصرار کرد و مالکان را راضی کردم. سابقه پرونده را از آقای مهندس اولیاء که آن زمان متصدی کار توافق با مالکان در شهرداری بود، بپرسید.
رابعاً سابقه پرونده کاملا روشن است و چیزی برای حل شدن یا نشدن باقی نمانده است.
خامساً حدود دو سال است که این پرونده تمام شده است؛ و اسناد اصلاحی ثبتی هم صادر شده است.
سادساً از تاریخ توافق تاکنون بارها هر دو مالک به من گفته اند چرا پادرمیانی کردی و توافق شهرداری را به ما تحمیل کردی؟!
سابعاً هیچ ربطی به شهردار جدید نداشته است.
ثامناً بهتر است راه بهتری برای این افتضاح و آبروریزی خود پیدا کنند. این دستاویز، نمیتواند گند افتضاح ماشین نود میلیونی را بپوشاند!

نوشته شده در  شنبه 94/11/10ساعت  1:57 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

یکی از خوانندگان خوش ذوق وبلاگ، شعری به مناسبت تصمیم شورای شهر برای خرید خودروی نود میلیونی شهردار، به سبک "اشک یتیم" فرستاده است. ضمن تشکر از ایشان، شعر تقدیم خوانندگان میشود:

روزی گذشت شهردار شهر ما از گذرگهی
فریادخشم ازسر هر کوی و بام خاست

پرسید زان میانه فلک زده ای لگن سوار
کاین خودرو چیست زیر پای این آقاست

آن یک جواب داد ما چه دانیم که چیست
آنقدر دانیم که خودرویی گرانبهاست

ازمدلش هم بگو قیمتش چقدر؟ گویند:
نودی آب می خورد اگر خودروش کیاست

هنوز از مدلش کسی سخن نگفته است
به گمانم سراتو است شاید هم آپتیماست

از کجا هزینه اش؟ ما چه دانیم از کجا
شاید از عوارض شهری و پول جریمه هاست

به پیش آمد باخبری حکیم و گفت:
این تحفه ناقابلی از شورای شهر ماست!

ما را به نام خدمت و همت فریفته اند
این گرگ خوب با جیب مردم آشناست

بر مرکب شهردار شهر ما نظاره کن!
تا بنگری که زندگی شاهانه تا کجاست

نوشته شده در  شنبه 94/11/10ساعت  8:30 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

از گوشه و کنار، شنیدم برخی از اعضای شورای شهر، از یادداشت و موضع بنده، درباره مصوبه ماشین نود میلیونی شهردار رنجیده اند. رنجش همراهشان باد تا لرزش گور؛ که همه را درخواهد یافت!

به این دوستان پیشنهاد میکنم اگر حال خواندن تاریخ امیرمؤمنان امام علی علیه السلام را ندارند، این شعر پروین را چند بار بخوانند و بهتر آن که آن را حفظ کنند.

و چه بهتر که قاب کنند و بر دیوار محل کارشان نصب کنند؛ همان محل کاری که از پول من و شما، میلیونی، خرج دکوراسیونش کرده اند! (خیلی دوست دارم خانه این افراد را هم ببینم تا بدانم از جیبشان هم این چنین بی پروا، خرج میکنند؟!) اما شعر "اشک یتیم" پروین" :

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست

پرسید زان میانه یکی کودکی یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست

آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست

نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت
این اشک دیده ی من و خون دل شماست

ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست

آن پارسا که ده خَرَد و مُلک، رهزن است
آن پادشا که مال رعیّت خورد، گداست

بر قطره ی سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست

پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود
کو آن چنان کسی که نرنجد ز حرف راست


نوشته شده در  جمعه 94/11/9ساعت  4:43 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

یکی از خوانندگان وبلاگ، این یادداشت را ذیل موضوع نقد ماشین نود میلیونی برای شهردار، نوشته است:  (عین و متن نظر خواننده گرامی چنین است):
سلام. بنده هرشب به وبلاگ شما سر میزنم. با نود درصد مکتوبات شما مخالفم. گرایش سیاسی بنده نیز با شما کاملا در تضاد است. اما بابت درج این مطلب از شما سپاسگزارم و کاملا در شفاف سازی چنین اتفاقات تلخی که این چنین بیت المال بازیچه دست چند مسئول بی کفایت میشود باشما همراه هستم. تشکر

نوشته شده در  جمعه 94/11/9ساعت  2:27 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

امشب در ابتدای جلسه شرح دعای کمیل، از رفتار و تقوای کمیل و درسهایی که از مولا آموخت، گفتم و عذرخواهی کردم که ذائقه مردم را تلخ میکنم و به موضوع مصوبه ماشین نود میلیونی شهرداری پرداختم.

نگاههای عصبانی و اعتراض آمیز مردم و تعجب حاضران از این مصوبه، کاملاً طبیعی بود.

پس از پایان صحبتم، واکنشهای زیادی شنیدم؛

یکی باور نمیکرد و میگفت شایعه است برای تخریب اعضای شورای شهر و شهردار. پیامک چند نفر از اعضای شورای شهر که خبر را تأیید کرده بودند، نشان دادم.

یکی گفت عوارض ماشینها را زود بپردازید تا شهرداری کار خرید ماشینش به در بسته نخورد!

یکی گفت اینها که اینقدر پول مفت دارند، چرا یک ذره با مردم راه نمیایند؟!

یکی گفت این قدر دست انداز ناجور ساختند که دیگر برای خودشان هم راه رفتن در شهر، سخت شده!

یکی گفت موتورسیکلت قدیمی شهردار را به قیمت مناسب میخرم!

یکی گفت خوب شد اینها وکیل و وزیر نشدند!

یکی گفت مگر طرف قبلش چه کاره بوده؟! گفتم کارمند ساده فرمانداری؛ و البته باورش برایش سخت بود!

یکی گفت مگه از دماغ فیل، همین یک دونه پف فیل افتاده؟!

و البته در این جمع بیش از صد نفری، یک نفر، فقط و فقط حتی یک نفر، پیدا نشد که این تصمیم را عاقلانه بداند!

و البته همه این واکنشها، شخص بنده را مصمم تر کرد تا هر تریبونی پیدا کردم، عملکرد درخشان شورای شهر را به گوش مردم برسانم؛ تا هر کسی به هر طریقی میداند اعتراض خود را به گوش مسئولان برساند.

البته یادم رفت در دعای پایانی بگویم که خدایا ما را ببخش که چنین افرادی را با رأی خود انتخاب کردیم که این چنین بی مهابا برای بیت المال تصمیم می گیرند!

و البته یادم رفت از ساحت امیرمؤمنان امام علی علیه السلام عذرخواهی کنم که افرادی را با رأی خود بزرگ کرده ایم که تصمیمشان، نشان داد حتی تاریخ رفتار حضرت در حکومتداری را هم نخوانده اند!

و البته یادم بود و به حاضران گفتم که با چشمان باز، دوره بعد، افرادی را انتخاب کنید که شرمنده مصوبات آنها نباشید!


نوشته شده در  جمعه 94/11/9ساعت  12:11 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

بدون تردید، سالیانی است شهرداری اردکان از سوء مدیریت شدید رنج می برد؛ شواهد فراوانی بر این ادعا وجود دارد که در فرصت مناسب برخی از آنها را شرح خواهم داد.

رانت نیز از همزادهای شهرداری است؛ و کاش مثل مقامات نظام، فهرست اموال برخی کارکنان شهرداری قبل و بعد از دوران خدمت فهرست می شد!

فساد مالی، تفسیرهای عجیب و نامعقول از قوانین، تبعیض، درگیر حاشیه شدن، دوباره کاری و حیف و میلهای مکرر بیت المال و ... در شهرداری نیز از مواردی است که میان مردم کم و بیش شنیده میشود؛ و البته بخش زیادی از آن، واقعیت دارد.

به این همه، اضافه فرمایید که با تصویب اعضای شورای شهر، گند اشرافیت نیز افزوده شد تا شهرداری اردکان از این حیث، کمبودی نداشته باشد!

من نمیدانم یک مدیر کاملاً معمولی، و شاید هم کمتر از معمولی، چه دسته گلی به سر مردم این شهر زده که شورای شهر در اقدامی جوزده یا مرعوبانه، خرید ماشین نود میلیونی را تصویب کرده است!

میشود از این آقایان پرسید که طرفشان، قبل از شهرداری چه وسیله نقلیه ای داشته اند یا چه درآمد کلانی داشتند که الان محروم شدند و شورای شهر از پول این مردم، چنین حیف و میلی را پذیرفته؟!

قطعاً هیچ یک از ما، از تیم موجود انتظار نداریم که تحقق بخش کلام مولی علی علیه السلام باشند که فرمود: حاکمان باید در حد پایین ترین رعیت خود زندگی کنند!

بدون شک، این انتظار از این تیم، خوش خیالی محض است؛ اما هرگز انتظار نداریم که در این شهر که غالب مردمش درآمد متوسط و پایین دارند، مدیران شهر، آن هم از پول و حق همین مردم، تصویب کنند که ماشین نود میلیونی سوار شوند!

اُف بر این تصمیم، اُف بر این تصمیم، اُف بر این تصمیم!

از خوانندگان عزیز دو خواهش دارم:

1. این اقدام شورای شهر را به صورت گسترده بین مردم منتشر کنید تا مردم بدانند چه موکلانی دارند و از جیب آنها، چه مخارجی تصویب می کنند! تا همین مردم تصمیم بگیرند که در انتخابات آینده، به این افراد رأی بدهند یا خیر. نگارنده، در انتخابات آینده شوراها، هرگز رأی خود را تقدیم هیچ یک از افراد این تیم نخواهد کرد.

و البته شخصاً در همین شب جمعه مبارک در شرح دعای کمیل هیأت جان نثاران حضرت ابوالفضل (ع) مزرعه سیف با حاضران این نکته را مطرح خواهم کرد تا مردم بدانند چه تصمیمهایی به نیابت از آنها گرفته می شود.

2. با هر یک از اعضای شورا که دسترسی دارید، گفتگو کنید تا قدر عقل آنها و دلیل این تصمیم عجیب و دفاعیات آنها را بشنوید. فقط میخواهم بدانم کدام انسانی، با این توجیهات قانع می شود و این تصمیم را قابل دفاع می داند!


نوشته شده در  پنج شنبه 94/11/8ساعت  5:53 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

هر روز از گوشه و کنار، از رانت و فساد و پیوند شوم اقتصاد و سیاست در موضوع باربری های اردکان، چیزهایی شنیده میشود!

نمیدانم چقدر راست و چقدر دروغ است، اما میدانم حتماً یک چیزهایی وجود دارد که برخی، تلاش در علنی شدن آن و ضربه به کسانی دارند و برخی دیگر، به شدت بر مخفی ماندن و انکار اصرار دارند! و اخیراً و در آستانه انتخابات، تلاشهای هر دو گروه به شدت افزایش یافته است!

اما نکته ای که حساسیت برانگیز است آن که چرا مجوز باربری به هر کسی که شرایط آن را داشته باشد، داده نمیشود؟! چرا حتماً باید خدمتی کرده باشی و در ازای آن خوش خدمتی، مجوزی بگیری؟ نتیجه این میشود که حتماً خبرهایی هست!

مجوز باربری که آلایندگی ندارد؛ آب نمیخواهد؛ باعث تخریب منابع طبیعی و محیط زیست نیست؛ برق و گاز و زیرساخت خاصی نمیخواهد! بلکه فقط در کار حمل و نقل تولیداتی است که اگر نقشی هم در آلایندگی و تخریب محیط زیست دارند، مجوزهایشان را قبلاً گرفته اند!

با این وجود چرا برخی به شدت دنبال چنین مجوزهایی هستند؟! سر مگوی باربری ها چیست؟! چرا این قدر انحصاری است؟ آیا در بازار اقتصاد و بازرگانی آزاد، این نوع انحصار، پذیرفتنی است؟!

در سالهایی نه چندان دور، مجوز دفترخانه اسناد رسمی چنین وضعی داشت؛ و پس از مجوزهای گسترده، اکنون، هر کسی در این عرصه دنبال مجوز است، حتماً به تبعات وجود یا عدم وجود مشتری و درآمد و هزینه توجه میکند و دنبال سردفتری میرود.

چرا در مجوز باربری هم چنین تصمیمی گرفته نمیشود؟! چرا سفره این انحصار و رانت برچیده نمیشود تا فساد و توابع آن به طور کلی جمع شود؟!

نمیدانم سر مگوی باربری چیست؟ نمیدانم راز اصرار برخی برای گرفتن مجوز باربری چیست؟ نمیدانم فلسفه انحصار و رانت در این عرصه چیست؟ اما میدانم طعم دلچسب و مزه گوارایی دارد که برخی برای حفظ انحصارش سر و دست میشکنند و برخی دیگر برای مجوزش، یقه چاک میفرمایند و سر به کرنش، به خاک برخی، می سایند!

کاش روزی پرده برافتد و این راز مگوی چند ساله، روشن شود؛ تا سیه روی شود هر که در او غش باشد!


نوشته شده در  شنبه 94/11/3ساعت  9:12 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

در چند وقتی که درباره شبکه بهداشت و درمان شهرستان می نویسم، با افراد مختلفی گفتگو کرده ام. پزشکانی که در مطب حرف آنها را شنیدم. یا حضوری در منزل یا گوشه ای از خیابان حرف زدم.

با مراجعان بسیاری صحبت کردم؛ با کارمندان و کارکنان شبکه و کسانی که اعتراض داشتند یا اطلاعات ارزشمندی از نواقص وحشتناک مدیریت موجود ارائه میکردند، صحبت کردم.

اما نقطه مشترک همه این افراد آن بود که از درج قضیه و نام خود به شدت پرهیز داشتند؛ بلکه برخی از آنها، نه پرهیز، بلکه وحشت داشتند!

اخیراً به یکی از این افراد پیشنهاد کردم هر چه صلاح میداند و هر طور صلاح میداند در نظرات وبلاگ بنویسد، تا درج کنم. به من صریح، گفت: هک میشوی و ما را بیچاره میکنند!

به خدا سوگند! هرگز فکر نمیکردم با این همه نواقص، چنین جو دیکتاتوری و پلیسی و خفقان در مجموعه شبکه بهداشت و درمان حاکم باشد.

این برخورد هم چیزی نیست که قابل انکار باشد و با یک تکذبیه بتوان طومار آن را در هم پیچید؛ البته خیلی ها به بنده میگویند: چه جرأتی داری که چنین چیزهایی می نویسی!

در این فضای خفقان و رضاخانی، احسنت به شجاعت رئیس شورای اسلامی شهر عقدا؛ که به عنوان اولین کسی که مسئولیتی دارد، کورسوی امیدی باز کرد و در اظهار انتقاد به مدیریت بهداشت و درمان شهر، دست به قلم شد.

نکاتی با تحقیق نوشتیم که برخی، آن را سیاسی دانستند، یا تکذیب کردند؛ اما ببینیم با چه رویی سخن یک مقام مسئول شهر، و کاملاً مطلع از عمق فاجعه را تکذیب میکند؟!

نامه اعتراضی رئیس شورای اسلامی شهر عقدا، خطاب به وزیر بهداشت را در سایتهای اردکان گویا (لینک)، اردکان خبر (لینک) و اردکان امروز (لینک) بخوانید.

در بخشی از این نامه آمده است:

اگرچه همگان از خدمات ارزنده شما می‌گویند؛ اما واقعیت این است که ما چنین اعتقادی نداریم که در این مدیحه‌سرایی شریک گردیم؛ بلکه به شدت از وضع موجود در امر بهداشت و درمان شهر خود ناراضی بوده و امیدواریم خدا نیز از این همه تبعیض و بی‌عدالتی کاسه صبرش لبریز گردد!


نوشته شده در  جمعه 94/11/2ساعت  10:39 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

نظرات عمومی و خصوصی خوانندگان محترم، همواره دلگرم کننده و امیدبخش بنده، بوده و هست؛ اما اقرار میکنم حجم تشکر و رضایت خوانندگان در حاشیه انتقاداتی که به شبکه بهداشت اردکان کردم، از همه بیشتر و عمیق تر بوده است! از همه این دوستان، ممنونم.

این تشکرات و حجم اطلاعاتی که از نواقص و سوء مدیریت شبکه بهداشت و درمان رسیده، به روشنی گویای نارضایتی عمیق همگانی از شبکه بهداشت و درمان است! و البته نشان از آن است که برای این حجم  انتقادات و نارضایتی، در مجموعه مدیریت سیاسی و باندی شهرستان، پشیزی ارزش قائل نشده اند!

به نظر می رسد اکنون که وجهه همت باند قدرت و ثروت و سیاست شهر، بر استمرار وضع اسفناک موجود است، باید انتقادات را به مراکز بالاتر تصمیم گیری منتقل کرد. خبر دارم جمعی، در این مسیر، در حال تلاشهایی هستند؛ که امیدوارم به نتیجه برسد.

از سوی دیگر، ایام تبلیغات آینده انتخابات مجلس، فرصت خوبی است که بسیاری از انتقادات به سوء مدیریت درمانی و بهداشتی در شهر و توابع، به گوش مردم رسانده شود؛ تا وضع موجود را با همه منتهایی که بر آنها گذاشته میشود، حداقل با سایر شهرهای استان مقایسه کنند و عقب ماندگی و در جا زدن مجموعه درمانی شهر را عمیقتر باور کنند. (شخصاً اطلاعاتی به برخی از کاندیداها منتقل کرده ام و در این مسیر تلاش میکنم).

جمع زیادی از همشهریان عزیز، با مراجعه به مراکز درمانی شهر همجوار، از خیر سیستم موجود درمانی شهرستان به کلی گذشته اند! البته بدون تردید، این نوع اعلام نارضایتی، هرگز به ارتقای وضعیت درمانی شهر کمک نخواهد کرد؛ بلکه باعث پس رفت بیشتر امور میشود.

هر کسی در هر جایی و به هر طریقی میتواند، باید انتقادات موجود را به گوش مسئولان برساند. حق این است که مسئولان در میان مردم باشند و خودشان جویای احوال مردم باشند، اما اکنون که چنین نیست و بسیاری از آنها خود را تافته جدا بافته از مردم میدانند، باید کنار گوش مسئولان نشست و نواقص را در گوششان فریاد کرد؛ شاید از این خواب سنگین بیدار شوند!

در خاتمه این یادداشت، تشکر عزیز دیگری از اهالی شهر عقدا تقدیم میکنم تا عمق فاجعه و نگاه تبعیض نژادی مدیریت شهر، بیشتر نمایانده شود! تا از خود بپرسید فرق تعصب قرن بیست ویک ما با تعصب اعراب جاهلیت چیست؟! متن نظر خواننده عزیز عقدایی، چنین است:

فقط دعایت میکنیم که خدا روز به روز بر عزت و توانایی شما بیفزاید که بعد از سالها یک نفر در شهرستان اردکان پیدا شد که دغدغه خاطر مردم عقدا را نیز جز شهرستان اردکان بیاورد. و مارا نیز جزئی از اردکان حساب نماید. برادرم هرکس هستی خدا پشت پناهت بوده و خواهد بود خواهشمندم حتی یک گام هم به عقب برندار که بسیاری به نوشته های حضرتعالی امید بسته اند. موفق باشید.


نوشته شده در  پنج شنبه 94/11/1ساعت  3:1 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

<      1   2      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درود بر اهالی ورزنه!
حرکت؛ درجا؟!
آخر دورویی!
ابهام ادبی
زور عجیب سوتیها!
عاقبت حکم تخریب؟!
چاه مجاز یا غیرمجاز؟!
درخواست افزایش ظرفیت!
افقهای جدید اشتغال بانوان!
پرسشگری خطرناک!
قحط الرجال
[عناوین آرشیوشده]