سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یکی از خوانندگان خوش ذوق وبلاگ، شعری به مناسبت تصمیم شورای شهر برای خرید خودروی نود میلیونی شهردار، به سبک "اشک یتیم" فرستاده است. ضمن تشکر از ایشان، شعر تقدیم خوانندگان میشود:

روزی گذشت شهردار شهر ما از گذرگهی
فریادخشم ازسر هر کوی و بام خاست

پرسید زان میانه فلک زده ای لگن سوار
کاین خودرو چیست زیر پای این آقاست

آن یک جواب داد ما چه دانیم که چیست
آنقدر دانیم که خودرویی گرانبهاست

ازمدلش هم بگو قیمتش چقدر؟ گویند:
نودی آب می خورد اگر خودروش کیاست

هنوز از مدلش کسی سخن نگفته است
به گمانم سراتو است شاید هم آپتیماست

از کجا هزینه اش؟ ما چه دانیم از کجا
شاید از عوارض شهری و پول جریمه هاست

به پیش آمد باخبری حکیم و گفت:
این تحفه ناقابلی از شورای شهر ماست!

ما را به نام خدمت و همت فریفته اند
این گرگ خوب با جیب مردم آشناست

بر مرکب شهردار شهر ما نظاره کن!
تا بنگری که زندگی شاهانه تا کجاست

نوشته شده در  شنبه 94/11/10ساعت  8:30 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درود بر اهالی ورزنه!
حرکت؛ درجا؟!
آخر دورویی!
ابهام ادبی
زور عجیب سوتیها!
عاقبت حکم تخریب؟!
چاه مجاز یا غیرمجاز؟!
درخواست افزایش ظرفیت!
افقهای جدید اشتغال بانوان!
پرسشگری خطرناک!
قحط الرجال
[عناوین آرشیوشده]