تا آنجا که میدانم انشای شغل یا انشاء با این موضوع که «در آینده میخواهید چه کاره شوید؟» در مقاطع مختلف تحصیلی مخصوصاً ابتدایی و راهنمایی رواج داشته و دارد. اما در طول سالیان گذشته جوابهای دانشآموزان فرق کرده است!
قبلاً شغل معلمی درصد بالایی از علایق دانشآموزان را به خود اختصاص میداد و اکنون بسیار کمتر شده است. اخیراً از یکی از همکاران، درباره پاسخ دانشآموزان در این باره پرسیدم و گفت که سال گذشته کلاسی داشته که یک پاسخ «معلمی» هم نداشته است! اما چرا؟ یک پاسخ نخنما، وضع معیشتی معلمان است؛ که البته شخصاً قبول ندارم و اگر فرصتی شد، دربارهاش خواهم نوشت. چه این پاسخ درست باشد و چه درست نباشد، مؤلفههای دیگری نیز در میان است.
معتقدم کرامت و حرمت هر صنفی را بیش از همه، کسانی میتوانند نگه دارند که در آن صنفاند و بیشترین ضربه هر صنف هم از اعضای آن است؛ هر صنفی باشد، از شوفر و بنا و کارگر تا روحانی و معلم و نماینده مجلس و ...
اولین بار گلایه از وضع معیشتی را از معلمی در کلاس اول راهنمایی شنیدم؛ و این برای من خیلی سنگین بود. تا آن زمان اصلاً فکر نمیکردم معلمان برای تدریس پول بگیرند و با خود میگفتم که هر کدام شغلی دارند که محل درآمدشان است و تدریس را نه یک شغل، بلکه یک وظیفه مقدس میدانستم.
با آن شِکوِة معلم، شُکوه معلمی نزد من ریخت و هنوز هم آن خاطره تلخ را با همه جزئیاتش به خاطر دارم. معلمان عزیز! روزتان مبارک. حفظ کرامت معلمی فقط در دستان خود شماست.
جریان دو زنی که ادعای مادری فرزندی داشتند و برای قضاوت نزد امیرمؤمنان علی علیه السلام رفتند، مشهور است. حضرت فرمود کودک را دو نیم کنند و هر نیم را به یکی بدهند! آن کس که به نصف شدن کودک رضایت نداد، به حکم حضرت، مادر حقیقی فرزند شناخته شد. به همین قیاس، آن کس که میخواهد به خیال خام خود جزایر ایرانی را به آتش بکشد، دایه نامهربانی بیش نیست. برای روشن شدن یادداشت، خبر زیر را بخوانید.
بنا به گزارش برخی خبرگزاریها در روزهای اخیر، «ضاحى خلفان»، فرمانده پلیس دبى در واکنش به اظهارات یک فرمانده سپاه پاسداران ـ که از استقرار نیروهایش در جزایر سهگانه سخن گفته بود ـ چنین ادعا کرده است: «اگر واقعاً امارات قصد جنگ داشت، تر و خشک سه جریره را به آتش مىکشید »!
و باز هم کاریکاتوری کوتاه و گویا. آفرین به ابتکار طراحش!
به بهانه تکریم مقام معلم شهید استاد مطهری: (درباره روز معلم یادداشت دیگری خواهم نوشت).
به نظر شما اگر در روزگار ما استاد شهید مرتضی مطهری زنده بود، در شمار کدام یک از شخصیتهای زیر قرار میگرفت؛ (توجه کنید که منظور از روزگار ما، همه حوادث سیاسی و اظهار نظرها و عملکردهای ریز و درشت سیاسیون در بازه زمانی سه سال اخیر است): ادامه مطلب...
یکی از دوستان نادیده که ظاهراً با هم در اندیشه سیاسی موافق نبودیم، مرتب به وبلاگ سر میزد و گاهی نظراتی را هم با نام «احمدی» درج میکرد. پس از آخرین نظرش، توضیحی درج کردم و بعداً از آن خبری از ایشان نشد. امیدوارم هرجا هست خدا او را حفظ کند؛ اما غیبت ناگهانیاش، دلتنگم کرده است. این یادداشت اختصاصی تقدیم به ایشان. نظر آخری که در حاشیه یاداشت بنده با عنوان «فضای مجازی در وقت اضافه» نوشته بود، چنین است:
اگر تاب تحمل نظر مخالف را دارید، بنویسید. در مطلب "گند معمار اندیشه دینی اصلاحات" چند سئوال و جواب با هم انجام داده بودیم. تا زمانیکه آن پست تازه بود برای حفظ ژست تحمل عقیده مخالف نظرات من درج بود. اما امروز با مراجعه به پست قدیمی دیدم فقط نظر اول من رو نگهداشتید و بقیه رو حذف کردید. ممنونم. فقط خواهشا نظرات مخالف و خالی از توهین رو نگهدارید. به نظر من هم بنویسید، تضارب آرا همیشه مفید و خوبست.
من هم توضیح دادم که:
سلام. جناب احمدی یک بار دیگر به یادداشتها مراجعه فرمایید. نظرات شما در یادداشت بعدی که با عنوان «تیشه به ریشه» آمده بود، ارسال شده بود و البته همچنان تمامش موجود است. عجله فرمودید. همچنان که توصیه فرمودید همه نظرات باقی مانده و از کل نظرات وبلاگ از ابتدا تاکنون شاید بیش از پنج نظر حذف نشده باشد که آن هم حاوی توهین صریح و رکیک بوده است. از ابراز نظر شما و راهنمایی ممنونم.
جناب احمدی! باز هم سر بزن و نظر بده. منتظریم.
در اسلام از تهمت به شدت نهی شده است. و در سوی دیگر، از مؤمنان خواسته که به گونهای رفتار کنند که باعث طرح تهمت علیه خود نشوند. امیرمؤمنان علی علیه السلام که جان عالم به قربانش، فرمود: اتقوا مواضع التهم؛ از ورود به آنچه موجب طرح تهمتی علیهشما میشود بپرهیزید. اگر این دو اصل یعنی پرهیز از تهمتزدن به دیگران و پرهیز از رفتاری که باعث ساختن تهمت میشود، در جامعه حاکم شود، بسیاری از بداخلاقیها از بین خواهد رفت.
به نظر میرسد گناه کسی که باعث ایجاد زمینه تهمت میشود، کمتر از کسی نباشد که ناخواسته به اشاعه تهمت میپردازد. البته کسانی که عمداً و با اطلاع از نادرستی انتساب، به دیگران تهمت میزنند، جرمشان از همه سنگینتر است. آنچه نوشتم میتواند اشارهای نرم به برخی انتصابهای اخیر تلقی شود.
و سخن آخر اینکه اگر بازار تهمت خریدار نداشته باشد، و هر کس برای حرفی که میشنود سندی بخواهد، بازارش کساد خواهد شد؛ ما در کجای چرخه تولید تا انتشار تهمت قرار داریم؟
داشتم سایتهای خبری را میدیدم، خبری خواندم که فوری داستان چوپان دروغگو به ذهنم رسید؛ با این فرق که دفعات دروغگوییاش بیشتر بود و با این فرق که باز دروغش باور شد و البته دست از دروغ کشید. (اینکه چرا این همه دروغ، در جای خودش نیازمند بررسی است؛ آخه چرا این همه مردمآزاری؟!). خبر چنین است:
رییس مرکز فرماندهی 125 در توضیح خاصترین مزاحمان تلفنی مرکز 125 به تماس 900 باره جوانی اشاره کرد و گفت: سال پیش جوانی با استفاده از شمارههای شرکت مخابراتی ایرانسل حدود 900 بار با مرکز فرماندهی آتشنشانی تماس گرفت و هر بار نیز با اعلام گزارش کذب ماموران را به محلهای اعلام شده اعزام میکرد که سرانجام در یکی از روزهای زمستان بار دیگر این جوان با سامانه 125 تماس گرفته و اعلام میکند که در کوهستان گرفتار شده است.
وی افزود: با وجود آن که اپراتورهای سامانه 125 شماره این فرد را شناسایی کرده بودند اما با این حال نیروهای عملیاتی به محل اعلامی اعزام و نهایتا این جوان پس از 900 بار مزاحمت گزارشی صحیح اعلام کرد و توسط گروه نجات از کوهستان نجات یافت.
سال آینده در چنین روزهایی اگر زنده نباشیم که تکلیف روشن است! اگر زنده باشیم، در تب و تاب انتخابات هستیم. انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم با طعم انتخابات شوراها! از الان میشه پیش بینی کرد که یکی از این دو انتخابات تحت تأثیر دیگری قرار خواهد گرفت. نظر نگارنده آن است که در طیف سیاسیون نگاهها بر کاندیداهای ریاست جمهوری متمرکز میشود و بین عموم مردم، تمرکز بر کاندیداهای شوراها خواهد بود. از این نکته بگذریم. (با سلیقه ادغام به شدت مخالفم؛ مخصوصاً از مدلی که سال آینده خواهیم داشت؛ ریاست جمهوری با شوراها).
در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده، دو دوره آقای احمدی نژاد تمام شده و فرد جدیدی باید بیاید؛ اما این فرد جدید چه کسی خواهد بود؟ از دل دولت آقای هاشمی، آقای خاتمی آمد. در دل دولت آقای خاتمی، آقای احمدینژاد آمد و از دل این دولت چه کسی خواهد آمد؟ تجربه نشان داده که تئوری پرورش رئیس جمهور بعدی در دل دولت فعلی سخت شکست خورده است. بر اساس همین تجربه، آقای مشایی هم شسته شد و رفت کنار؛ بخواهد یا نخواهد!
اسامی کاندیداهای احتمالی از همین الان در محافل میچرخد، اما تاکنون اسمی از آقای رستم قاسمی نشنیدم. از عملکرد سیاسی ایشان در حوزه تحریم نفتی خوشم آمد؛ نمیدانم چرا؟ شاید خیلی از سیاست پرت باشم!
توضیح عکس: از میان کلی عکس با قیافه جدی (شاید هم عبوس جناب رستم) این عکس از استثناهاست. قدرش را بدانید!
چون انتظارمان از نظام و سیاستمداران بالاست، شاید بیشتر کمکاریهای آنان به چشممان میآید! که برخی از آنها در وبلاگ انعکاس مییابد.
در این فرصت قصد دارم سایتی معرفی کنم که با مراجعه به آن احساس افتخار و سربلندی خواهید کرد. گردانندگان این سایت را کاملاً میشناسم و با آنها دوستی دیرینه دارم. دولتی نیستند و خبر دارم که از هیچ نهادی حمایت نمیشوند و فقط عشق به انقلاب و نظام و دستاوردهای آن، آنان را سرپا نگه داشته است. (نگویید که باز هم نقطه منفی قضیه دیده شد!) تولیدات فرهنگی سایت پشتوانه مالی آنهاست؛ فقط و فقط.
به این سایت مراجعه کنید و مطالب آن را ببینید؛ اگر احساس کردید وقتتان تلف شد و دستاوردی نداشت، قول میدهم وقت هدر شده شما را جبران کنم. و اگر هم مفید دانستید دعایتان را بدرقه راه بانیان این کار ارزشمند کنید. www.dastavardha.com
در آستانه هر انتخابات کاندیداها و مسئولان با مردم مهربان میشوند و به مردم سر میزنند و مردم را صاحبان انقلاب میخوانند و رأی میگیرند و خیلیهایشان میروند دنبال کارشان تا انتخابات بعدی. چه اونی که رأی آورده و چه اونی که رأی نیاورده! برای همین آزروی هر ماه یک انتخابات به خیال میاد تا همیشه مسئولان در دسترس باشند و مردم هم مهم باشند!
از طرف دیگر در آستانه انتخابات کاندیداها و مسئولان از چپ و راست به جان هم میافتند و گاهی چنان فضایی ایجاد میکنند که انسان دیگر حتی دلیلی برای زنده ماندن خود نمیبیند؛ چون هر طرف میگه اگه اون دیگری رأی بیاره بدبخت خواهید شد و بالاخره یا این یکی رأی میاره یا اون یکی؛ و بالاخره به نظر مقابلش، ما بدبخت خواهیم شد. این بداخلاقیهای سیاسی که در آستانه انتخابات دیده میشه، انسان آرزو میکنه که کاش انتخاباتی در کار نبود.
و اکنون که در آستانه دور دوم انتخابات هستیم چون رقیبها کاملاً مشخصاند، تخریبها هم بیشتر است؛ کاش آنها که خود را برای ریاست عرضه میکنند جنبهاش هم داشته باشند و گر نه، کاش انتخاباتی نبود تا همه برای همیشه با هم مهربان باشند؛ یا حداقل به جان نیفتند و مردم را لگدکوب کردن نکنند!
کاش همه از جمله سیاستمداران ما و داوطلبان ریاست، در خانه خدا را هم بزنند، اما نه بار حضور مرتب سالانه در سرزمین حجاز!
برخی از افراد برای این که از عملکرد خود در مصرف کردن مالی دفاع کنند، وقتی دفاعی ندارند، آخرش میگویند: مال خودمه؛ اختیارش رو دارم!
در مقابل، وقتی پای بیت المال به میان میآید میگویند: مال خودت نیست که هر طوری خواستی خرج کنی!
اما عرض بنده این است که ای کاش بعضیها بیت المال را هم مال خودشان بدانند و با برنامهریزی بهتری خرج کنند! یعنی بعضیها گاهی در مصرف بیتالمال دقتی که در مصرف مال خودشان دارند، به خرج نمیدهند؛ یعنی بیت المال را بادآوردهای میدانند که اصل، آن است که خرج شود و به خزانه برگشت نخورد!
بابا جون ملک خودتان فرض کنید؛ راضیتریم! (پیادهرو بلوار جمهوری اسلامی قم از ابتدای بلوار امین نمونه عینی؛ هنوز یک سال نیست کلی خرج کردند؛ نصفش رو خراب کردند پل بسازند)!