سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تا آن‌جا که می‌دانم انشای شغل یا انشاء با این موضوع که «در آینده می‌خواهید چه کاره شوید؟» در مقاطع مختلف تحصیلی مخصوصاً ابتدایی و راهنمایی رواج داشته و دارد. اما در طول سالیان گذشته جوابهای دانش‌آموزان فرق کرده است!

قبلاً شغل معلمی درصد بالایی از علایق دانش‌آموزان را به خود اختصاص می‌داد و اکنون بسیار کمتر شده است. اخیراً از یکی از همکاران، درباره پاسخ دانش‌آموزان در این باره پرسیدم و گفت که سال گذشته کلاسی داشته که یک پاسخ «معلمی» هم نداشته است! اما چرا؟ یک پاسخ نخ‌نما، وضع معیشتی معلمان است؛ که البته شخصاً قبول ندارم و اگر فرصتی شد، درباره‌اش خواهم نوشت. چه این پاسخ درست باشد و چه درست نباشد، مؤلفه‌های دیگری نیز در میان است.

معتقدم کرامت و حرمت هر صنفی را بیش از همه، کسانی می‌توانند نگه دارند که در آن صنف‌اند و بیشترین ضربه هر صنف هم از اعضای آن است؛ هر صنفی باشد، از شوفر و بنا و کارگر تا روحانی و معلم و نماینده مجلس و ...

اولین بار گلایه از وضع معیشتی را از معلمی در کلاس اول راهنمایی شنیدم؛ و این برای من خیلی سنگین بود. تا آن زمان اصلاً فکر نمی‌کردم معلمان برای تدریس پول بگیرند و با خود می‌گفتم که هر کدام شغلی دارند که محل درآمدشان است و تدریس را نه یک شغل، بلکه یک وظیفه مقدس می‌دانستم.

با آن شِکوِة معلم، شُکوه معلمی نزد من ریخت و هنوز هم آن خاطره تلخ را با همه جزئیاتش به خاطر دارم. معلمان عزیز! روزتان مبارک. حفظ کرامت معلمی فقط در دستان خود شماست.


نوشته شده در  چهارشنبه 91/2/13ساعت  6:36 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درود بر اهالی ورزنه!
حرکت؛ درجا؟!
آخر دورویی!
ابهام ادبی
زور عجیب سوتیها!
عاقبت حکم تخریب؟!
چاه مجاز یا غیرمجاز؟!
درخواست افزایش ظرفیت!
افقهای جدید اشتغال بانوان!
پرسشگری خطرناک!
قحط الرجال
[عناوین آرشیوشده]