گویند از کسی که ریش بلندی داشت، پرسیدند که هنگاه خواب پتو را بر روی ریشت میکشی یا ریشت روی پتو میماند؟! گفت که تا حالا دقت نکردهام. فردا صبح به شما خبر میدهم. صبح او را دیدند که خیلی خوابآلود است. علت را پرسیدند گفت که دیشب تا صبح نخوابیدم. ریشم را زیر پتو میکردم راحت نبودم و خوابم نمیبرد. ریشم را روی پتو میگذاشتم باز هم راحت نبودم و خوابم نمیبرد!
حکایت قالب وبلاگ نویسنده هم بر این منوال شده. بالاخره پس از کش و قوسی این قالب نهایی شد. فعلا مهلت بدهید تا اگر فرصتی فراهم شد به یکی از دوستان، سفارش قالب بدهم. ممنون از تذکرات همه دوستان. از دوست محترمی که در این راه کمک کرد ممنونم. در این مسیر، آماتور مطلق بوده و هستم.
امروز (شنبه) صبح در خبر هشت در برنامه پیک بامدادی رادیو به مسأله کمبود جسد میت برای تشریح و آموزش آناتومی در دانشکدههای پزشکی کشور پرداختند و گفتند جسد گران است و پزشکی قانونی که قبلا جسدهای با هویت ناشناخته را به دانشگاهها تحویل میداد، الان چنین کاری نمیکنه و بعدش هم گفت آموزش پزشکی ضرورت دارد و غیر مستقیم تبلیغ وصیت جسد کرد و از مسئولی در دانشکدهای در بوشهر نام برد که وصیت کرده جسدش در اختیار سالن تشریح دانشکده قرار گیرد! جالبه در ضمن گزارش، مجری در نظری خودساخته گفت ثوابش کمتر از اهدای عضو نیست!
در جمله آخر گزارش هم اشارهای به فتوای مراجع کرد که گفتهاند در صورت ضرورت و عدم امکان تهیه جسد، و در صورتی که بیحرمتی به میت مسلمان نباشد چنین کاری مجاز است. با همین یک جمله برنامه تمام شد؛ بدون هیچ گونه توضیحی درباره فتوا، چرا که اگر فتوا توضیح داده میشد به نفع جریان گزارش خبری برنامه و توصیه آن نبود. لذا حالا که دستمان به آنها نمیرسد توضیحی مینویسم برای خوانندگان محترم وبلاگ.
اول: ضرورتی که در فتوا آمده در جایی است که هیچ راهی جز این راه باقی نمانده باشد، در حالی که راههای دیگر وجود دارد . در ادامه توضیح خواهم داد.
دوم: طبق آنچه پرسیدم ظاهرا یک جسد حداقل یک سال و حداکثر سه سال در سالن تشریح باقی میماند و چیزی از آن سالم نمیماند. در نتیجه باید ضرورت آن قدر قوی باشد که تشریح جسد مسلمان را تا این اندازه توجیه کند.
سوم: در فرهنگ و فقه اسلام، اختیار جسد مسلمان در دست خودش نیست تا هر طوری که بخواهد وصیت کند. لذا این وصیت هم در شرایط عادی نافذ و معتبر نیست مگر آن که آن ضرورت وجود داشته باشد که توضیح خواهم داد ضرورتی به تشریح جسد مسلمان وجود ندارد.
چهارم: این نکته از همه تأسفبارتر است. قیمت یک جسد که از کشورهای غیر مسلمان میتوان به دست آورد چنان که در گزارش هم به آن اشارهای شد، حدود سه تا پنج میلیون تومان (حدود دو هزار دلار و اندکی کمتر یا بیشتر) است. آیا این هزینه آن قدر زیاد است که تشریح جسد مسلمان را توجیه کند؟!
قطعا با این قیمت و حتی دهها برابر آن چنین ضرورتی به وجود نمیآورد. در کل کشور حدود 50 دانشکده پزشکی وجود دارد و اگر هر جسدی به طور متوسط در دو سال استفاده شود، ارزش مالی آن میشود چیزی حدود دو میلیون تومان در سال برای هر دانشکده و 100 میلیون تومان در سال برای کل دانشکدههای پزشکی کشور. آیا این مبلغ به اندازهای است که نتوانند پرداخت کنند؟! و توجه داشته باشید که مثلا دانشگاه آزاد چندین و چند برابر آن را نه در طول سال بلکه در یک ترم و نه از همه دانشجویان بلکه از تک تک دانشجویان میگیرد.
با این وجود، گزارش پیک بامدادی را عوامفریبی و اشاعه منکر میدانم نه توصیه به معروف!
مادری فرزندش را نصیحت کرد که اگر میخواهی در نگاه دیگران مهم شوی، بالای مجلس بنشین و حرفهای بزرگ بزن. فرزند هم بزمی فراهم دید؛ بر تاقچه نشست و گفت: فیل، شتر، کرگدن، زرافه، گاو و ... تعجب کردند و رازش پرسیدند و بدانستند!
××××
امروزه همچنان برخی وجود دارند که بر همان سیاق با نشستن بر بالای مجلس و ناخن کشیدن بر چهره بزرگان، خود را در نگاه دیگران بزرگ میبینند و احتمالا زیاد مطرح شدن نامشان و زیاد خوانده شدن مقالهشان و پر بازدید بودن سایت و وبلاگشان را نشانه بزرگی میدانند! هر چه حرف عجیبتر و طرح غریبتر بیندازند، خودشیفتهتر میشوند، و وقتی تذکری داده شوند، رگ گردن متورم میکنند و گونه سرخ میکنند و ...
××××
کسی در کنار جوی آبی بر روی شکم خوابیده بود و آب مینوشید. به او گفتند: این گونه آب خوردن عقل را کم میکند. پرسید: عقل چیست؟ گفتند: تو کار نداشته باش. به آب خوردن ادامه بده!
درباره پادشاه سوئد و اختیارات قانونی وی قرار بود بنویسم. قبل از آن برای تفریح و سرگرمی چند عکس از پادشاه سوئد ببینید. در همه عکسها آن کسی که از همه عجیبتر است همان جناب پادشاه است. فقط چند نمونه از عکسها را در وبلاگ آوردم. با جستجوی ساده در اینترنت عکسهای فراوانتری دریافت خواهید کرد. ا
اختیارات این آقا که همان پادشاه سوئد باشد را از قانون اساسی سوئد بعداً خواهم نوشت. البته اگر آقایان نفرمایند که تشریفاتی است. اگر هم گفتند، جوابش در یادداشت قبلی آمده است. پس از اینکه عکسها را دیدید، تردید ندارم که در سلامت روانی این آقا شک خواهید کرد؛ اما این دلیل نمیشود که اختیاراتش محدود شود یا برکنار شود!! (قابل توجه روشنفکران مخالف اختیارات ولایت فقیه) عکسها در ادامه مطلب است. ادامه مطلب...
وقتی درباره نظام پادشاهی در برخی کشورها مینویسیم و سکوت روشنفکران وطنی را نقد میکنیم، سادهترین پاسخشان آن است که این جایگاه و اختیاراتش تشریفاتی است!!!
اولاً وقتی مثلاً ملکه انگلیس اختیارات را اعمال میکند و اعضای مجلس را تعیین میکند و قوانینی وتو میکند و بودجه بیحساب و کتابی دارد و ... دیگر معنای تشریفاتی بودن چیست؟!
ثانیاً پس نظام قانونگذاری و اجرایی انگلیس چه دلیلی دارد برای یک پست تشریفاتی این همه هزینه کند؟!
ثالثاً چرا کسی جرأت ندارد علیه این پست تشریفاتی حرفی بزند و نقدی مطرح کند و چرا هیچ نهاد نظارتی وجود ندارد؟!
و رابعاً یعنی چه که پستی در یک کشور تشریفاتی باشد؟! مگر قوانین و نهادهای حکومتی خالهبازی است که پست تشریفاتی هم در آن دیده شود؟!
بسیاری از روشنفکران وطنی فراری ما در انگلیس مستقرند و داد از دیکتاتوری بودن ولایت فقیه میزنند. خوب است تصویری از اختیارات ملکه انگلیس را ترسیم کنیم تا معلوم شود کدام یک دیکتاتوری است. و معلوم شود چرا روشنفکران وطنی فراری ما، در آنجا سخنی از دیکتاتوری بودن حکومت ملکه نمیزنند. شاید بگویید چون ایرانیاند نه انگلیسی، لذا درباره انگلیس حرفی ندارند. اما من هم میپرسم مگر صدای آمریکا و رادیو بیبیسی و رادیو کلن و رادیو اسرائیل ایرانی است؟!
اما شرحی از ملکه و اختیارات او در انگلیس: ادامه مطلب...
در جایی که اختلاف سیاسی احزاب در یونان در بورس کشورهای اتحادیه اروپا تأثیر منفی میگذارد
در جایی که اختلاف سیاسی در یونان قیمت طلا و نفت و ارز را جابجا میکند
آن هم در حالی که کسی سنگ جلوی پای یونانیها نگذاشته
و در حالی که همه دست یونان را گرفتهاند تا نیفتد
و در حالی که به او وام میدهند و قرضهایش را میبخشند یا دریافتش را به تأخیر میاندازند
با همه اینها، اختلاف در میان سران سیاسی کشور ما چه نتیجهای خواهد داشت؟!!
در حالی که تحریم شدهایم
در حالی که هر سنگی دارند جلوی پای ما میاندازند
در حالی که حتی دوستان ما را تهدید میکنند!
نمیدانم سیاسیون ما نمیفهمند یا نمیخواهند بفهمند که اختلاف سیاسی، چه ضربات مهلکی بر پیکر اقتصاد جامعه میزند؟!
نمیدانم سیاسیون ما نمیفهمند یا نمیخواهند بفهمند که اختلاف بین آنها، مردم را از همهشان رویگردان میکند؟!
نمیدانم سیاسیون ما نمیفهمند یا نمیخواهند بفهمند که اختلاف سیاسی، دشمن را امیدوار و جسور میکند؟!
و البته میدانم که در این اختلافات سیاسی ذرهای بوی خدمت و اخلاص نمیآید. هر چه هست بوی تعفن هوای نفس و حب مقام است، نه هیچ چیز دیگری.
خاطره زیر از یکی از روزنامهنگاران معروف کشور است. گفتن نامش ضرورتی ندارد؛ اما محتوای خاطره، خواندنی و نیازمند تأمل است: مخصوصاً نکته آخرش که میگوید این مصاحبه پخش نشد! اما خاطره:
اواخر بهمن ماه سال گذشته- چند هفته قبل از انتخابات مجلس نهم- گروهی از کانال یک تلویزیون نروژ برای مصاحبه آمده بودند. خبرنگار نروژی به عنوان اولین سؤال پرسید «ارزیابی شما از شرایط سخت اقتصادی ایران و گسترش فقر در کشورتان چیست»؟! نگارنده بعد از خوش آمدگویی پرسید «ترافیک سنگین خیابان های تهران برایتان دردسرآفرین نبود؟» و مصاحبه کننده نروژی که سر درد دلش باز شده بود گفت «ترافیک فاجعه است. تهران به یک پارکینگ بزرگ شبیه است»!
پرسیده شد «شاید اتومبیل ها فرسوده اند و مشکل ترافیکی ایجاد می کنند»؟ با تعجب گفت «اکثر اتومبیل ها از بهترین های اروپایی و ژاپنی و کره ای و آخرین مدل های پژو فرانسوی اند» به ایشان گفته شد «این روزها به عید نوروز نزدیک می شویم و مردم برای خرید به خیابان ها آمده اند» خبرنگار نروژی ابتدا پرسید «شما با من مصاحبه می کنید یا من با شما»؟! و سپس گفت؛ «اکثر اتومبیل ها تک سرنشین بودند و بعید است برای خرید عید آمده باشند»!
از ایشان پرسیده شد «آیا انبوه اتومبیل های سواری آخرین مدل و تک سرنشین نشانه فقر و تنگدستی مردم است»؟! و او سکوت معناداری کرد و گفت می پذیرم و پرسید؛ آیا شما وجود فقر را در کشورتان نفی می کنید؟ پاسخ آن بود که نه! ولی شما تصویری از ایران ارائه می دهید که انگار هر روز پیکر بی جان تعدادی از مردم ایران را که از گرسنگی فوت کرده اند از کنار خیابان ها جمع می کنیم؟! و اینهمه پیشرفت و عمران و آبادانی و تلاش برای فقرزدایی را نادیده می گیرید و... سخن در این باره به درازا کشید ولی تلویزیون نروژ این بخش از مصاحبه را پخش نکرد!
از قدیم گفتهاند و خوب گفتهاند که به عمل کار برآید به سخندانی (یا به سخنرانی) نیست! بزرگی و بزرگمنشی با ادعا اثبات نمیشود؛ عمل انسان، تعیین میکند که چقدر از ادعاها واقعیت دارد. در دورههای قبل ادعای «دانستن حق مردم است» را در عمل آزمودیم و امروز، ادعای خدمت و از جنس مردم بودن و اصولگرایی را با عملکردها و دعواهای زرگری میآزماییم!
جالب این است که ادعای آماده شدن حکومت جهانی و آرزوی ظهور موعود برای یکدلی و یکرنگی داریم؛ در حالی که، نه در اصول، بلکه در اختلاف سلیقهها حاضر نیستیم همدیگر را تحمل کنیم!
جالب این است که ادعای حکومت جهانی و برداشتن مرزهای جغرافیایی داریم؛ در حالی که هر جا اختلافی وجود دارد، بر آتش آن دامن میزنیم!
فاصله از ادعا تا عمل بسیار است؛ و عمل، معیار است، نه ادعا. خدایا قبل از بزرگ شدن، ظرفیت بزرگی را به ما عنایت فرما!
ولادت حضرت زهراء سلام الله علیها و روز مادر را تبریک میگویم. در این روز فرخنده، خبری ذائقه را تلخ میکند که در تضاد روشن با تعالیم دین و رفتار حضرت زهراء سلام الله علیهاست. ابتدا خبر زیر را بخوانید:
براساس قوانین کنفدراسیون فوتبال آسیا کشور میزبان باید اجازه ورود تماشاگران را بدون توجه به جنسیت آنان بدهد. علی کفاشیان رییس فدراسیون فوتبال ایران نیز در گفتوگو با رسانهها بر پایبندی فدراسیون فوتبال ایران به قوانین کنفدراسیون فوتبال آسیا در میزبانی مسابقات نوجوانان آسیا تاکید کرد: تابع قوانین «کنفدراسیون فوتبال آسیا» هستیم.
با توجه به تاکید کنفدراسیون فوتبال آسیا برای ورود تماشاگران به استادیومها، بدون توجه به جنسیت آنان، پرونده ورود بانوان تماشاگر به استادیومها دوباره بازگشایی شده است. اگر این بار هم مسوولان تنها مردان را مجاز به تماشای مسابقات بدانند، نه تنها احتمال محرومیت ایران از میزبانی مسابقات فوتبال نوجوانان پسر آسیا جدی خواهد شد، بلکه واگذاری دیگر میزبانیهای بازیهای گروهی فوتبال به کشورمان هم به مخاطره جدی خواهد افتاد. (تابناک، 23/2/1391)
چند سوال اساسی در حاشه این اظهار نظر وجود دارد که آقای کفاشیان و دیگران نمیخواهند به آن بپردازند. خبط بزرگ آقای احمدینژاد در دوره قبلی درباره ورود زنان به ورزشگاهها هم بر اساس بیتوجهی به همین سؤالات بود؛ و اما سؤالات:
1. آیا به حکم قطعی دین درباره حرمت نگاه زن به بدن مرد، خارج از مقداری که معولا پوشانده میشود، باور داریم یا هر بخشی که دوست نداشتیم از دین کنار میگذاریم و مصداق نؤمن ببعض و نکفر ببعض (سوره نساء، آیه 150)هستیم؟
2. آیا با حضور زنان در ورزشگاهها، گامی در راستای تکریم آنها برداشتهایم و به فرهنگ اسلامی نزدیکتر شدهایم یا اینکه راه را به غربیسازی بیشتر زنان باز کردهایم؟
3. آیا اینکه میزبانی جام یا مسابقهای را به ایران نمیدهند، دلیل موجهی برای کنار گذاشتن مسلمات دینی فراهم میکند؟
4. ورود زنان به ورزشگاهها مطالبه چه کسانی و با چه اهدافی است؟ آیا تلاش در این کار، بازی در زمین حریف، برای اهداف حریف و با طراحی حریف نیست؟!
اندکی به هوش آییم و به بهانه تکریم زن، دین را تعطیل و زن را تحقیر نکنیم