دعوای بین کانون سردفتران و نیروی انتظامی بر سر لزوم یا عدم ضرورت ثبت معاملات خودرو در دفاتر اسناد رسمی همچنان ادامه دارد؛ و البته شاید هم شکی نباشد که کل دعوا بر سر لحاف ملانصرالدین است!
هر کدام نیز به موادی از قانون و مصاحبه های حامیان خود استناد می کنند!
اما سوال مهمی که این جا وجود دارد این است که مگر ضرورتی به ثبت اسناد همه اموال منقول در دفاتر اسناد رسمی وجود دارد؟
چرا مالکیت یک شمش طلا با فاکتور طلافروشی ثابت می شود؟ چرا مالکیت همان ماشین با فاکتور کارخانه تولید کننده اثبات می شود و نیازی به سند رسمی نیست؟
اصلاً چرا شرکت مخابرات، برای خط تلفن و انتقالات بعدی آن، مستقیماً برگه مالکیت صادر می کند؟ و یا چرا شرکتهای تلفن همراه، اسناد مالکیت و تغییر مالکیت سیم کارت را مستقیماً صادر می کنند؟
کجای قوانین کشور، کل مالکیت اموال منقول و تغییرات آن را ملزم به ثبت در دفاتر اسناد رسمی کرده است؟
و البته سوال مهم اینجاست که مالکیت خودرو چه فرق اساسی با طلا و جواهرات و اشیای عتیقه و سیم کارت و سایر اموال منقولی دارد که گاهی ارزش مالی آنها، به مراتب بیش از ارزش مالی خودرو است؟
امیدوارم نمایندگان مجلس، بدون لحاظ زد و بندهای صنفی، یک بار برای همیشه این چاله اساسی و پرهزینه مردم را حذف کنند!
و نمی دانم چرا با این همه جر و بحث میان موافقان و مخالفان، نمایندگان مجلس، فقط نظاره گر هستند؟!
لابد مجلس بورکینافاسو یا گینه بیسائو یا جیبوتی باید مشکل ما را حل کند! اگر چنین است، همین جا به طور رسمی از نمایندگان آن مجالس دعوت می کنیم فکری به حال مردم ایران بکنند!
یادداشتی درباره شنیده ای نوشتیم؛ اما باز هم ظاهراً پای شهرداری و شاهکارهایش در میان است!!!!!!!!!!!
شهرداری پول کتابخانه های اردکان را نداد، تهران برداشت کرد!
جوابیه رییس اداره کتابخانه های عمومی در پاسخ به مطلب "آن 140 میلیون تومان بی گناه":
با سلام خدمت شما آقای حسینی پور
طبق قانون ،شهرداری هر شهر موظف است نیم درصد از در آمد خود را هرماه به حساب انجمن کتابخانه های عمومی واریز نماید تا صرف هزینه های جاری و یا تعمیراتی کتابخانه های عمومی بشود به عبارتی تنها بودجه کتابخانه ها از این راه تامین می شود و از تهران و یا جایی دیگر بودجه ای برای هزینه های کتابخانه های عمومی در نظر گرفته نشده است.
متاسفانه بعضی از شهرداران کشور این قانون را جدی نگرفتند از جمله شهرداری اردکان که تا کنون بارها و بارها با شهردار و مسئولین مالی شهرداری و حتی بعضی از اعضای محترم " حاج آقا آسایش و حاج آقا حسینی پور و آقای جواد شاکر " در این خصوص صحبت شده است که متاسفانه با وجود مکاتبات مکرر و حضور متوالی اینجانب در شهرداری در سال های 94 و 95 این پول به طور کامل از طرف شهرداری اردکان به حساب انجمن واریز نشده است.
لذا نهاد کتابخانه های عمومی کشور به صورت متمرکز اقدام به برداشت پول از حساب شهرداری های متخلف از طریق مراجع قانونی نموده است و چون این پول به صورت متمرکز برداشت شده به کتابخانه های اردکان واریز نمیگردد در صورتی که اگر از طریق شهرداری اردکان این قانون رعایت شده بود این پول به حساب اردکان بود و ما برای هزینه ها اینقدر در مضیقه نبودیم و شرمنده اهالی کتاب نمیشدیم ضمنا شخصا بارها و بارها نسبت به برداشت از طرف تهران به آقای شهردار و امور مالی شهرداری هشدار داده بودم ولی متاسفانه جدی نگرفتند و...که بماند.
در واقع پولی برگشت داده نشده بلکه به دلیل عدم رعایت قانون توسط شهرداری و به نوعی عدم وجود دید فرهنگی بعضی عزیزان این پول به کتابخانه های اردکان پرداخت نشده است و در این خصوص شهرداری اردکان باید پاسخگو باشد. ضمنا این موضوع به فرماندار محترم اطلاع دادم و ایشان سریعا پیگیر موضوع شده اند و چون نام بردید از ایشان باید به اطلاع برسانم در حال حاضر ایشان از فرمانداران حامی کتابخانه ها هستند و سال گذشته بودجه خوبی برای تعمیرات کتابخانه فاضل گذاشتند که انشاالله تا یک ماه آینده نتیجه آن را عزیزان مراجعه کننده به این کتابخانه خواهند دید. با تشکر
در خبرها خواندم که طی دو سال، 140 میلیون تومان از بودجه کتابخانههای عمومی شهرستان اردکان، به خاطر هزینه نشدن، برگشت خورده است!
بدون تردید یکی از عوامل مهم خلوت بودن کتابخانههای عمومی شهر، بهروز نبودن کتابها و نداشتن آثار جدید بازار نشر کتاب ایران است؛ و در این وانفسا که دولت پول ندارد، 140 میلیون بودجه کتابخانههای عمومی اردکان برگشت خورده؟!
بیهنری بالاتر از این برای مسئول ای کار وجود دارد؟! دلیلی بالاتر از این برگشت بودجه، برای بیلیاقتی مدیر مجموعه وجود دارد؟!
نمیدانم که این خبر واقعیت دارد یا نه، اما اگر واقعیت داشته باشد، به نظرم مسئول مستقیم این بیهنری، با زبان خوش و بدون فوت وقت، بهتر است استعفا بدهد و مسئولیتش را به کسی واگذار کند که هنر مدیریت و چرخاندن این کار ساده را داشته باشد!
باز تأکید میکنم که این خبر را در جریان گزارش جلسه شورای شهر، که از زبان عضو شورای شهر جناب آقای محمدجواد شاکر بیانشده، خواندم. اگر این خبر و افشاگری درست باشد، به سهم خودم از جناب آقای شاکر که این بیمبالاتی، بیهنری و بیتدبیری مدیریتی را افشا کردند، تشکر میکنم.
(هر چند شخصاً امیدی به استعفا یا برخورد مسئول مافوق ندارم؛ چون در شهر آفتزده سیاسی اردکان، قاعده، این است: کدخدا را داشته باش و پادشاهی کن!)
درباره مدیریتهای غیربومی شهر، انتقاداتی مطرح است. در یادداشتی به غیربومی بودن یکی از مسئولان شهری، کنایه زدم! آن مسئول محترم در پیام خصوصی، این کنایه را غیراخلاقی و غیرحرفهای دانستند!
در این یادداشت، درصدد دفاع از عقیده خود مبنی بر لزوم حداکثری بودن بومی گزینی مسئولان شهری نیستم؛ این کار را برای فرصتی دیگر خواهم گذاشت!
اما بهعنوان نمونه به موردی اشاره خواهم کرد که این روزها، یکی از اخبار صدرنشین فضای مجازی شهر است! احداث تصفیهخانه فاضلاب میبد در کنار خانههای مسکونی شهر اردکان!
قول پیگیری دادهشده است؛ خبر توقف موقت کار دادهشده است؛ دستور کارشناسی مجدد را شنیدهام! و البته شنیدهایم که در روز تعطیل هم کار احداث تصفیهخانه فاضلاب میبد ادامه دارد!
و اخیراً هم شنیدیم که این تصفیهخانه، از نوع پیشرفته است و لابد بوی نامطبوع و تجمع حشرات ندارد!
نمیدانم کدامیک از این شنیدهها واقعیت است و کدامش برای ساکت کردن و فریب مردم ساخته شده است؟! اما از اوضاع چنین برمیآید که اتفاقی در توقف کار نخواهد افتاد و با این روال، بهزودی شاهد افتتاح تصفیهخانه خواهیم بود! زودتر از آن چیزی که فکرش را بکنیم؛ البته، شاید!
اما اگر مسئولان ارشد شهری بومی بودند، یعنی کسانی بودند که برای مکان زندگی آینده خود و خانواده دلسوزی میکردند، حتماً عملکردی متفاوت با مسئولی دارند که معلوم نیست تا دو یا سه ماه آینده سکاندار شهر هست یا نه؟
علاوه بر این، به نظرم، عملکرد مسئولی که پس از برکنار شدن از مسئولیت همچنان در شهر ساکن است و با نگاه و سؤال و انتقاد مردم سروکار دارد، قطعاً متفاوت از مسئولی است که از فردای برکناری از مسئولیت در شهر، هرگز او را نخواهی دید؛ مگر به شانس یا اتفاقی که معلوم نیست برای کدام همشهری اتفاق بیفتد!
در این که امکانات درمانی شهرستان پاسخگوی جمعیت شهر نیست، هیچ تردیدی نیست؛ و در این که مسئولان شهرمان، غالباً موفقیتها را به حساب خود، و ضعفها را به حساب دیگران می نویسند هم تردیدی نیست! و شاید در این که کسی به فکر مردم نیست، هم تردیدی نباشد!
اما عجیب این است که یکی از همین امکانات فکستنی درمانی شهر، کلی مانور تبلیغی دارد؛ منظور، درمانگاه تأمین اجتماعی اردکان است که در قواره یک درمانگاه کاملاً عادی است!
ابتدا بخشی از یادداشتی که در این خصوص در تاریخ 1394/11/27 نوشتم را نقل می کنم و سپس حاشیه جدیدی اضافه خواهم کرد؛ حدود یک سال و نیم پیش نوشتم:
***
در تاریخ 21 فروردین امسال (1394) طی مراسم مفصلی، با حضور تبلیغاتی نماینده و مسئولان شهر و با حضور مدیر عامل سازمان بزرگ تأمین اجتماعی کشور در اردکان ارتقای درمانگاه تأمین اجتماعی اردکان به پلی کلینیک تخصصی افتتاح می شود!
دوباره بخوانید: ارتقای درمانگاه به پلی کلینیک تخصصی افتتاح میشود! یعنی فقط با ارتقا موافقت شده؛ یعنی فقط و فقط، وعده ارتقا داده شده و دیگر، هیچ!
ارتقا، ساختمان می خواهد که وعده داده شده، تا سه سال آینده ساخته شود؛ نیروی متخصص و غیر متخصص نیاز دارد که وعده داده شده در آینده جذب خواهد شد!
و عملاً از آن تاریخ افتتاح تا حالا در این درمانگاه، چه اتفاق جدیدی افتاده و چه خدمت متفاوتی با روزهای قبل ارائه می شود؟! پاسخ این است که نمایشی بود و تمام شد و دیگر، هیچ!
در میبد و تفت و بافق هم این درمانگاه وجود دارد. در تفت با کمتر از یک چهارم بیمه شده تأمین اجتماعی، سازمان تأمین اجتماعی کلنگ بیمارستان 250 تختخوابی به زمین زده و ما، دلخوش وعده تبلیغاتی ارتقای درمانگاه تأمین اجتماعی هستیم و زیر تبلیغاتش، خفه می شویم!
جالب است که نماینده محترم در همان جلسه پس از کلی توضیح، با قاطعیت اعلام میکند که: (عین متن از سایتهای خبری ملی، نقل میشود):
محمدرضا تابش افزود: از امروز این مرکز درمانی به صورت شبانه روزی فعالیت خود را آغاز خواهد کرد و پس از اجرای طرح توسعه، فراهم شدن تجهیزات و جذب بیش از 40 نفر نیروی متخصص مورد نیاز و همچنین تامین پزشک متخصص، مردم به ویژه کارگران می توانند از خدمات کلینیک تخصصی تامین اجتماعی اردکان بهره مند شوند.
تأیید می فرمایید که بر اساس این سخنان هیچ چیز جدیدی در کار نیست و فقط فعلاً یک شوی تبلیغاتی است!
البته تنها چیزی که وعده داده شده بود آن بود که از امروز این مرکز به صورت شبانه روزی فعالیت میکند؛ که آن هم دروغی بیش نبود! (و تا این تاریخ 1396/4/27 همچنان وعده دروغ بود!)
ما که به این فیلمها عادت داریم؛ اما آیا یک روز کاری مدیر عامل سازمان تأمین اجتماعی این قدر بی ارزش است که صرف یک شوی تبلیغاتی تمام عیار شود؟!
****
آنچه گذشت یادداشتی قدیمی درباره درمانگاه تأمین اجتماعی اردکان بود؛ اما علت بازنشر این خبر این بود که امروز در خبرهای محلی این تیتر خبری آمده بود که:
"آغاز عملیات اجرایی ساختمان جدید پلی کلینیک تامین اجتماعی اردکان فردا با حضور ربیعی وزیر تعاون، نوربخش مدیرعامل تامین اجتماعی و تابش نماینده محترم مردم اردکان در مجلس شورای اسلامی"
اینجاست که این سوال پر رنگ می شود: یک درمانگاه ساده و ابتدایی و این همه تولید خبر؟! شاید همه این گونه بتوان سوال را مطرح کرد: یک گاو نر و این همه شیر و ماست و کره و دوغ؟!
****
البته شاید تأمین اجتماعی همه از این شوی تبلیغی ناراضی نباشد؛ هم خبر تولید کرده؛ هم مانوری داده تا نپرسند در برابر پاروی پول میلیاردی از این شهر، چه خدماتی درمانی به بیمه شدگان ارائه کرده است!
گزارش پیشرفت پروژه های ساختمانی، معیار و ضوابط تقریباً روشنی دارد. معمولاً پس از اتمام خاکبرداری، پی کنی، نصب اسکلت و اجرای سقف تمامی طبقات (بدون تیغه بندی و دیوارچینی)، بین 28 تا 35 درصد پیشرفت ساختمان گزارش می شود.
اما شهردار اردکان، آیا با این قوانین و ضوابط آشناست؟ حتماً با توجه به شرایط کاری، آشنا هستند!
اما چرا شهردار اردکان در نامه 96/3/7 با شماره 1032/01/2/96 خطاب به ریاست محترم اداره راه و شهرسازی اردکان، پیشرفت ساختمانی پروژه هتل کوشک را 49 درصد گزارش کرده اند؟!
هر کسی که از کنار میدان چادرملو عبور کند، به وضوح می بیند که حتی عملیات اسکلت و سقف ریزی ساحتمان هتل کوشک هم تمام نشده است!
در حالی که حتی اگر عملیات ستون و سقف هم تمام شده باشد، ظاهراً پیشرفت کار در حد 49 درصد نخواهد بود و گزارش موجود، دروغ و تقلب است!
شاید هیچ کاسه ای زیر نیم کاسه نباشد؛ اما با گزارش نادرست، چه منافع احتمالی، و به جیب چه کسانی می رسد؟! منتظر پاسخگویی شهرداری به این ابهام هستیم.
شاید سند موجود در دست ما، تقلبی باشد؛ شاید هم اشتباهی صورت گرفته که لازم است اصلاح شود!
الو 137: آسفالت برخی کوچههای بلوار آیتالله خاتمی، خیلی خراب است!
اپراتور: ممنون از اطلاعرسانی شما. گزارش توسط مقام مسئول، بررسی و اقدام میشود.
هامش گزارش مکتوب: پیادهروهای بلوار با قید فوریت آسفالت شود!
****
الوی دیگر 137: آسفالت برخی کوچههای خیابان صدرآباد خیلی خراب است!
اپراتور: ممنون از اطلاعرسانی شما. گزارش توسط مقام مسئول، بررسی و اقدام میشود.
هامش مقام مسئول به گزارش مکتوب: پیادهروهای خیابان صدرآباد بلافاصله موزاییک شود!
****
الوی سوم 137: ورودی شهرک ولیعصر خطرناک است و تصادف زیادی در این منطقه اتفاق میافتد!
اپراتور: ممنون از اطلاعرسانی شما. گزارش توسط مقام مسئول، بررسی و اقدام میشود.
هامش مقام مسئول به گزارش مکتوب: فوراً موزاییک پیادهروهای شهرک ولیعصر کنده و نوسازی شود!
****
الوی چهارم 137: به نظر میرسد امکانات تفریحی کودکان در پارک انار کم است؛ برخی هم به نوسازی و رنگآمیزی نیاز دارد!
اپراتور: ممنون از اطلاعرسانی شما. گزارش توسط مقام مسئول، بررسی و اقدام میشود.
هامش مقام مسئول به گزارش مکتوب: فوراً موزاییک پیادهروهای خیابان ابوالفضل کنده و بهجای آن سنگ فرش شود!
****
...... (دو سال و نیم بعد، اتاق اپراتور سامانه 137) ....
الوی 6587 به 137: روشنایی و ورودی مسکن مهر، نیاز به توجه جدی دارد!
اپراتور: ممنون از اطلاعرسانی شما. گزارش توسط مقام مسئول، بررسی و اقدام میشود.
هامش مقام مسئول به گزارش مکتوب:
دستور 1: با قید فوریت خط 137 تعطیل شود. موجودی انبار سنگ و موزاییک تمامشده؛ تولید سه سال آینده هم پیشخرید شده و دستور خورده است؛ ضمناً شایعه توقف کار به خاطر فقدان منابع مالی بهشدت تکذیب میشود. پول از جایی پیدا خواهیم کرد!!!
دستور 2: روابط عمومی کاری به این کارها نداشته باشد!
در خبرها خواندم که سازمان بازرسی کل کشور به موضوع حفظ درختان خیابان ولیعصر تهران توجه کرده و آن را در دستور کار خود قرار داده است!
در بخشی از گزارش هیات بازرسی تاکید شده است: ضعف نظارت در حفظ و نگهداری درختان خیابان ولیعصر موجب افزایش قطع درختان شده است؛ به طوری که بیش از 20% درختان خشک شده و بیش از 15% از مجموع درختان روبه زوال است و در محدوده میدان منیریه بیش از 40% درختان قطع شده است. آمار احصاء شده و روند رو به افزایش زوال درختان مبین مدیریت غیرمنسجم است. (منبع ایسنا؛ کد خبر96042011055)
نمی دانستم که سازمان بازرسی این گونه موارد را هم بررسی می کند. اما با لحاظ خبر فوق، شخصاً از سازمان بازرسی استان یزد درخواست می کنم هر چه سریعتر بازدیدی و گزارشی از خیابان شهید موسی کلانتری (یا همان خیابان کاج) اردکان داشته باشند.
درختان کاج این خیابان، آن چنان سرسبز و خرم و تنومند و سرحال بودند که در دوره های قبل، به خاطر حفظ درختان کاج این خیابان، حتی طرح توسعه این خیابان، از یک طرف اجرا شد که درختی قطع نشود!
اما به لطف طرحهای ضایع شهرداری اردکان در دوره اخیر، با سیمانکاری اطراف این درختان و قطع منافد آب و تغذیه درخت، طی دو سال گذشته حدود یک سوم درختان این خیابان خشک و قطع شده است. درختهای باقیمانده هم رنگی به رخسار ندارند و طی چند سال آینده، در صورتی که وضع به همین منوال بماند، قطعاً خشک خواهند شد!
در خصوص وضع اسفناک درختان این خیابان، حداقل بنده طی دو سال گذشته، دو یادداشت انتقادی نوشتم؛ اما دریغ از توجه! تنها واکنش شهرداری اردکان به انتقاد، شکایت از نویسنده بود؛ و درختها، همچنان خشک می شوند!
مجدد از سازمان بازرسی به قید فوریت دعوت می کنم از این خیابان بازدید و گزارش تهیه کنند؛ شاید جلوی طراحی شهرداری اردکان برای مرگ زودرس این درختان، هر چه زودتر گرفته شود!
این روزها خیابان حافظ مسدود است و برای رسیدن به خیابان رسالت و شهید مطهری، باید راه کوچه ها را پش گرفت.
دیروز از کوچه 89 خیابان صدرآباد (کوچه شهید خانزاده) برای رسیدن به خیابان رسالت، عبور کردم! آسفالت کوچه به شدت خراب و پر از چاله های فضایی و شبه فضایی که ماشین نود میلیونی را هم جلودار نیست!
آقای شهردار! اگر شکایت نمی کنید و اگر اجازه هست، مطلبی عرض کنم؟!
با اجازه، عرض می کنم وقتی کسی وضع آسفالت این کوچه و نظایر آن را در شهر می بیند؛ که فکری به حال آن نشده، و از سوی دیگر، کندن موزاییک و آسفالت پیاده روهای اطراف شهرک ولیعصر و نوسازی را می بیند، به احتمال بسیار زیاد برایش شکی نمی ماند که کاسه ای زیر نیم کاسه است!
آخر کسی در این تردید دارد که هزینه کردن برای اصلاح وضع غیرقابل تحمل آسفالت برخی معابر، اولویت دارد؛ یا کندن موزاییک و آسفالت پیاده رو؛ که مشکل اضطراری و اولویت اساسی هم ندارد؟!
و بدون تردید، انسان به یاد حکایتی چاه کنی می افتد که در پاسخ اعتراض به حفر چاه در محلی که آب ندارد، پاسخ داد: اگر برای صاحبش آب ندارد؛ برای ما نان که دارد!
آقایان محترم شورای چهارم هم مرا خواهند بخشید که از ساحت شهردارشان، بی اجازه، سوالی پرسیدیم؛ خب! وقتی شما کار و وظیفه تان را انجام نمی دهید، دیگران مجبورند، بی اجازه، دخالت کنند!
به این که یک نماینده در دوره نمایندگی، درس هم بخواند و ارشد و دکترا بگیرد، چگونه ممکن است، کار ندارم؛ افزایش حقوقش هم نوش جانش!
اما چرا مسئولان سایتش، از درج نام دانشگاه آزاد به عنوان صادر کننده مدرک ایشان، هم ارشد و هم دکتری، ننگشان آمده است؟!
قبلاً فکر می کردیم که غفلت شده، اما پس از شکایت وکیل نماینده و تبرئه افشاکنندگان این دروغ، معلوم می شود که عمداً چنین کاری (و دروغی) در سایت جناب نماینده صورت گرفته است!
جناب آقای تابش! به مسئولان سایت رسمی تان بفرمایید: مدرک ارشد از دانشگاه آزاد دارید و نه از دانشگاه تهران؛ که در سایت شما درج کرده اند!
و البته اگر مسئولان سایت شما، تحصیلات دانشگاهی ندارند و از اعتبار دانشگاهها خبر ندارند، بفرمایید دانشگاه تهران با دانشگاه آزاد خیلی فرق دارد!
همچنین به مسئولان سایت خود بفرمایید دکترای شما از دانشگاه آزاد است! و باز هم بفرمایید که دانشگاهی که در سایت شما به عنوان محل تحصیل دکتری درج کرده اند (دانشگاه علوم و تحقیقات)، نام یک دانشگاه خیالی است و در عالم واقع، وجود خارجی ندارد!
جالب است؛ دانشگاهی که نانش، خوش است و نامش، ننگ و عار!