دیروز یادداشت مختصری درباره زمان توزیع سبد کالا نوشتم. در سایت‌های خبری خواندم که نماینده مردم قائم شهر در مجلس شورای اسلامی امروز گفته: صف های طولانی مردم برای گرفتن سبد کالا در دهه فجر که خبرنگاران خارجی در کشور حضور دارند برای گرفتن مقدار کمی برنج و مرغ در شأن نظام نیست.

وی تاکید کرد: کمک به مردم از این راه مسیر درستی نیست، متاسفم که بعد از سی‌وچهار سال انقلاب در دهه فجر مردم باید برای گرفتن مقداری مرغ و برنج در صف های طولانی بایستند. این امر موجب خبرسازی رسانه های خارجی می شود که جمهوری اسلامی بعد از سی‌وچهار سال هنوز نتوانسته وضعیت اقتصادی مردم را تامین کند و ناچار به تامین مردم از راه کوپن است.

نمی‌دانم آیا هیچ اهل تدبیری پاسخ معقولی برای این نقد منصفانه دارد یا نه؟!


نوشته شده در  یکشنبه 92/11/13ساعت  6:48 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

بخشی از یک مقاله؛ سؤال در خور توجه نویسنده!

... پنجم اینکه استعفای آقای نجفی مدتها بر سرزبان‌ها افتاده بود و در جلسه هیئت دولت در هفته گذشته مطرح شده بود؛ اما آقای نجفی استعفای خود را دروغ خواند و منتشر کنندگان آن را متهم به انتشار خبر کذب کرد!

و از سوی دیگر زمانی که ریاستش بر سازمان میراث فرهنگی قطعی شده بود، به خبرنگار می گوید: « صحبتی برای برعهده گرفتن ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری با من نشده است!».

آیا این دروغگویی‌ها و اتهامات شایسته دولت راستگویان است؟ دولتی که خود را دولت راستگویان معرفی می کند و دولت گذشته را بارها به دورغگویی متهم کرده است، آیا با چنین رفتارهایی شایسته است که لقب «راستگویان» را یدک بکشد؟


نوشته شده در  یکشنبه 92/11/13ساعت  3:23 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

صبح عاشورا، در حالی که امام نیز در میان مردم نشسته بودند، به سخنان گوینده مذهبی که ذکر مسائل مذهبی می‌کرد، گوش می‌دادند، در این هنگم یکی از مقامات «ساواک» خود را به ایشان رسانید و پس از معرفی خود اظهار داشت: «من از طرف اعلیحضرت مامورم به شما ابلاغ نمایم که اگر بخواهید در مدرسه فیضیه سخنرانی کنید با کماندوها به مدرسه فیضیه می‌ریزیم و آنجا را به آتش و خون می‌کشیم.»

قائد بزرگ بدون اینکه خم به ابرو بیاورند بی‌درنگ پاسخ دادند: «ما هم به کماندوهای خود دستور می‌دهیم که فرستادگان اعلیحضرت را تادیب نمایند!» (تحلیلی از نهضت امام خمینی‌ ـ ج 1 ـ ص 451)


نوشته شده در  یکشنبه 92/11/13ساعت  9:56 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

تابستان قم گرم بود. پس از اتمام درس همراه امام سوار اتوبوس شدیم. در اتوبوس چند نوجوان نیز حضور داشتند که شروع به تمسخر روحانیت کردند و هنگام پیاده شدن از اتوبوس عمامه­ ی حضرت امام را از سرشان انداختند. نگاهم به امام بود لب­هایشان می­ جنبید: «ای خدا! کی می­شود جوانان ما را به ما برگردانی؟»
اجابت دعای امام خیلی طول نکشید. (آیت اعجاز، ص 136)


نوشته شده در  یکشنبه 92/11/13ساعت  9:52 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

ماشینی که می­‌خواست وارد دربار شود رنگش باید مشکی می­ بود و حتما یک سرنشین می­ داشت. او باید دم در ورودی از ماشین پیاده می­ شد و کلاهش را برمی­ داشت، لباس ملاقات می­ پوشید و وقتی وارد اتاق می­ شد می­ ایستاد تا اجازه­ی نشستن بیابد. حتی وضع طوری بود که چند ساعت قبل به فرد آداب ملاقات را یاد می­ دادند.

حضرت امام سوار ماشین سفید رنگی شد و به درب کاخ که رسید، گفت: «روح­ الله از طرف آیت­ الله العظمی بروجردی!» نگهبان گفت: «باید از ماشین پیاده شوید». امام گفت: «پس برمی­گردم.» نگهبان هم بالاجبار درب را باز کرد و ماشین تا دم در کاخ رفت. با همان وضعیت و بدون تغییر لباس داخل شدند و روی صندلی شاه نشستند. شاه که وارد شد، صندلی نبود و مجبور شد بایستد تا صندلی بیاورند. به شاه گفت: «آیت­ الله بروجردی فرمودند که قاتلین بهائیان ابرقو باید آزاد شوند.»

شاه گفت:«شاه مشروطه چنین کاری از دست­ش برنمی­ آید». دوباره پیام آیت­ الله را تکرار کرده، بلند می­ شوند و می­ روند. هیبت امام شاه را گرفته بود و همان روز فرمان آزادی قاتلان بهائیان صادر شد. (خاطرات آیت­ الله مسعودی خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 228)


نوشته شده در  یکشنبه 92/11/13ساعت  9:50 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

در اصل این که توزیع سبد کالا روش خوبی هست یا نه، بحث اساسی وجود دارد. شخصاً با این مدل توزیع کمک به شدت مخالفم و آن را مناسب کرامت انسانی نمی‌دانم.

روش تعیین جامعه هدف هم به شدت ایراد دارد؛ مثلا کارمند دولت با حقوق میلیونی مشمول سبد کالا هست، اما بازنشسته تأمین اجتماعی با حقوق بالای پانصدهزار تومان مشمول سبد کالا نیست! عجب عدالتی و عجب تدبیری؟؟!!

اما نکته مهمی که در این یادداشت به آن می‌پردازم، نقد زمان توزیع مرحله اول سبد کالایی است. آن چنان که در خبرها آمده از فردا 13 بهمن توزیع سبد کالایی شروع می‌شود.

و البته ده روز بعد مردم شریف ایران سالگرد پیروزی انقلاب را در راهپیمایی 22 بهمن گرامی خواهند داشت؛ اما قضیه کیک و ساندیس که یادتان هست؟!

آیا با تعیین این زمان برای توزیع سبد کالا، بهانه خوبی به دست بنگاه‌های خبری غرب نداده‌ایم که بگویند مردم با کیک و ساندیس (بخوانید سبد کالا) در راهپیمایی شرکت کرده‌اند؟! آیا نمی‌شد سلیقه بهتری به خرج می‌دادند و این سبد را از روز 23 بهمن به بعد توزیع می‌کردند؟!

آیا مستحقین محترم به نظر دولت محترم به حدی از اضطرار هستند که اگر ده روز تأخیر شود، از گرسنگی جان خواهند باخت؟!

کاش مدعیان تدبیر، اندکی تدبیر به خرج می‌دادند!


نوشته شده در  شنبه 92/11/12ساعت  10:21 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

اخیرا تبلیغات چند فیلم سینمایی را دیدم. گزارش برخی از سریال ها را هم شنیده ام. بر این اساس, چنین نتیجه گرفتم که مواد لازم برای ساخت فیلم و سریال هرچه باشد, در این بخش از مواد لازم تردیدی نیست:

مقداری پارچه سیاه سفید برای عمامه, یک عبا, یک قبا یا لباده (حتی اگر فرق این دو را کارگردان و تهیه کننده ندانند!) و احیاناً یک موتورسیکلت!

راستی به این نکته فکر کرده اید که اگر به اندازه ای که روحانی در فیلم ها و سریالها مایه مضحکه شده, اگر پرستار و دکتر و معلم شده بود, امروز هیچ مطب و درمانگاه و مدرسه ای باز نبود! چرا که در این صورت, همه بارها اعتصاب کرده بودند و دمار از روزگار رسانه ملی و سینماگران درآورده بودند!

و عجب صبری دارند هم لباسهای ما, و عجب رویی دارند این هنرمندان! (البته اگر توهین تلقی نشود و به گوشه قبای نازک تر از گل آنها برنخورد!!!!!!!!)


نوشته شده در  جمعه 92/11/11ساعت  10:49 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

درباره ثروت آقای محصولی در آستانه وزارت و در حین وزارت چقدر گفتند و پرداختند؛ اما لینک پیوست را هم بخوانید. (لینک خواندنی)

البته ثروت، مذموم نیست؛ هدف از این یادداشت، نشان دادن یک بام و دو هوایی دیگر است! و البته، نگارنده نه خود را اصلاح‌طلب می‌داند و نه اصولگرا.


نوشته شده در  سه شنبه 92/11/8ساعت  3:6 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

در حین مطالعه امروز به اعتراف جالبی از عایشه رسیدم که مناسب است آن را نقل کنم.

پس از آن که خبر شهادت حجر بن عدی توسط معاویه به عایشه رسید، به این کار اعتراض کرد؛ و معاویه گفت: دعینی و حجراً حتی نلتقی عند ربنا! مرا در مورد کشته شدن حجر رها کن تا این که خدا را ملاقات کنیم! (البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج 4، ص 76)

اما اعتراف جالب عایشه آن است که وقتی از او پرسیدند چرا اقدامی علیه این کار انجام نمی‌دهی؟ گفت:

ما در هیچ کاری دخالت نکردیم، مگر این که وضع‌مان بدتر از قبل شد! و اگر چنین نبود، اقدامی در واکنش به قتل حجر انجام می‌دادم!

این جمله و اعتراف به اشتباه بودن اقداماتش را عایشه مکرر گفته است! نظیر آنچه عمر مکرر فرمود لولا علی لهلک عمر!

(و کانت عائشه تقول: لولا أنا لم‌نغیر شیئاً قط الا آلت بنا الامور إلی أشد مما کنا فیه، لغیرنا قتل حجر؛ تاریخ طبری، ج ?، ص 208)


نوشته شده در  دوشنبه 92/10/30ساعت  7:53 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

چند روز پیش فرصت شد و پای منبر سخنران مسجدی در شهرم نشستم. سخنران محترم به نقل از ابن عربی در الفتوحات المکیه چنین گفت که:

خداوند برای جایگزین قربان شدن حضرت اسماعیل علیه السلام قوچی فرستاد و برای جایگزین قربانی شدن عبدالله پدر پیامبر اسلام یکصد شتر جایگزین کرد. ابن عربی چنین استدلال می‌کند که اسماعیل پیامبر بود و خداوند یک گوسفند فرستاد؛ اما برای عبدالله که پیامبر هم نبود، خداوند دستور قربانی صد شتر داد؛ پس گوسفند بر شتر برتری دارد!

البته سخنران مجلس چنین اضافه کرد که این نکته از ابن عربی است و نظری در رد یا قبولش ندارد؛ اما به ذهن بنده چنین رسید که ابن عربی گرفتار مغالطه شده است و نتیجه‌اش درست نخواهد بود.

او فرض را بر آن گرفته که اسماعیل برتر از عبدالله است و چون خداوند جایگزین قربانی‌اش را یک گوسفند قرار داده، پس گوسفند افضل از شتر است؛ در حالی که در همین مبنا نقد جدی وجود دارد!

اولا جایگزین شدن قربانی دلیل بر همسانی شأن قربانی و رهایی یافته از قربان شدن نیست! آیا شأن انسان برابر یکصد شتر (حکم دیه قتل غیر عمد) است؟!

ثانیاً به چه دلیل عامی می‌توان پذیرفت که همه انبیاء بر همه غیر انبیاء أفضل هستند. روایاتی وجود دارد که بر اساس آن برخی از انسان‌ها از انبیای الهی برتر هستند؛ چنان که از امام سجاد علیه السلام در شأن عمویشان حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام نقل شده که در بهشت مقامی دارد که همه شهداء (اعم از پیامبر و غیر پیامبر) به آن غبطه می‌خورند. پس به چه دلیل می‌توان برتری حضرت اسماعیل را بر پدر پیامبر اسلام مسلم گرفت؟

ثالثاً برتری شتر بر گوسفند محل تردید نیست؛ بالعیان همه می‌بینند و قضاوت می‌کنند. حیوانات که دارای ارزش معنوی خاصی نسبت به یکدیگر نیستند و  هر آنچه هست، انتفاع مادی از آنهاست. لذا دیه قتل یک انسان یکصد شتر یا هزار گوسفند است؛ یعنی هر ده گوسفند با یک شتر برابر دانسته شده است!

در مجموع به نظر می‌رسد ابن عربی استدلال قابل قبولی برای نتیجه‌اش مطرح نکرده است و گرفتار مغالطه (عمدی یا سهوی!) شده است.


نوشته شده در  جمعه 92/10/27ساعت  2:14 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

<   <<   46   47   48   49   50   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درود بر اهالی ورزنه!
حرکت؛ درجا؟!
آخر دورویی!
ابهام ادبی
زور عجیب سوتیها!
عاقبت حکم تخریب؟!
چاه مجاز یا غیرمجاز؟!
درخواست افزایش ظرفیت!
افقهای جدید اشتغال بانوان!
پرسشگری خطرناک!
قحط الرجال
[عناوین آرشیوشده]