فشار آقایان شامل حال بنده نیز گشت.
عین متن وبلاگ «اردکان نیوز» چنین بود که در ادامه میآید. ادامه مطلب...
این یادداشت حذف شد؛ فقط اصل تیتر برای حفظ نظرات، باقی ماند.
اگر دانشآموز یا دانشجویی نمرههایش در مرز 19 و 20 باشد و در درسی نمره زیر 15 بیاورد، جای تعجب دارد. اما اگر دانشآموز و دانشجویی ناپلئونی کار کند و حوالی 10 تا 12 چرخ بزند، نمره زیر 10 از او چندان عجیب نیست. اگر والدین دانشآموز و دانشجوی دوم یا خودش بعد از نمره زیر 10 علیه معلمی اعتراض و هیاهو کنند، حتما کاسهای زیر نیم کاسه است!
این مثال روشن مثالی برای هیاهویی است که علیه صدا و سیما در پوشش اخبار زلزله آذربایجان به وجود آمد. بدون تردید کاستیهایی وجود داشت؛ بارزترین آنها پخش خندهبازار بود. اما مگر نمره صدا و سیمای ما 19 و 20 است که در قبال نمره 15 اعتراض و هیاهو کنیم؟!
به نظر میرسد این خط هیاهو که غالبا در جریان خاص سیاسی دیده میشود، به جایی ختم میشود که نه به دنبال سودی برای زلزلهزدگان است و نه در راستای تقویت وحدت ملی و امنیت کشور است و نه در راستای ارتقای رسانه ملی است. خدا ما را از شر شیطان نفس و نفس شیطانی مصون سازد!
گفتم که توفیق بیشتری داشتم در اوقات بیحالی (!) همراه پسرم در ماه مبارک رمضان برنامه کودک هم تماشا کنم.
اگر بخواهم بین برنامههای سابق که البته فقط یک ساعت در شبکه یک بود با الان مقایسه کنم، این نتیجه به دست میآید که اولا در برنامههای سابق، کارتونها غالبا داستانهای عادی و واقعنما بود؛ البته بگذریم که در بسیاری از آنها مادر یا پدر قهرمان داستان گم شده بود و همه به دنبالش بودند! در شبکه پویا و نمایش که آن کارتونهای سابق تکرار میشود، میزان جذابیت و آموزندگی با برنامههای امروزی قابل مقایسه است؛ کارتونهای امروز نظیر بتمن و بنتن و مرد عنکبوتی و خفاشی و ... تخیل و خشونت حرف اول را میزند؛ چیزی که در سریالهای کارتونی سابق کمتر وجود داشت.
نکته و نتیجه دوم این که آن زمان یک مجری آرام نکات بسیاری به بچهها میگفت؛ اما امروزه مجریان آن قدر بالا و پایین میپرند و از بچهها میخواهند جیغ بکشند (!) که بچهها هم زمان صحبتها و اجرای مجریها را زنگ تفریح حساب میکنند و میروند دنبال کارشان تا برنامه بعدی پخش شود!
نتیجه پایانی هم آن که اگر بخواهیم تربیت فرزندانمان را به عهده برنامههای تلویزیون بگذاریم، نتیجه چیزی نخواهد بود که رضایتبخش باشد! کاملا از این که فرزندم را به سه ساعت تماشای تلویزیون در روز محدود کردهام، راضی نیستم و قلبا مایل بودم که محدودیت بیشتری برایش بگذارم؛ اما همین که با این محدودیت هم کنار آمده، برایم غنمیت است؛ البته در انتخاب برنامهها هم سعی میکنیم او را مدیریت کنیم. تلویزیون هم دانشگاه مطلوبی نیست؛ هم مهد کودکی نا امن است!
با این که حدود ده ماه تا انتخابات ریاستجمهوری مانده، کسانی که روزگاری به صراحت یا کنایه بحث تحریم انتخابات را پیش میکشیدند، اکنون به صف اول مشارکت در انتخابات آمدهاند؛ خبر زیر، خواندنی است: ادامه مطلب...
معمولا پس از پایان ماه مبارک رمضان، درباره عملکرد صدا و سیما در این ماه مبارک گفتگوها اوج میگیرد. اگر خواننده روزنامه جام جم باشید یا فقط مشتری صدا و سیما باشید، همه چیز گل و بلبل است و همه در حد بالایی از عملکرد رادیو و تلویزیون رضایت دارند. و اگر خواننده برخی روزنامههای دیگر و برخی سایتها و وبلاگها باشید، چنین تصور میشود که بدتر از این امکان نداشت! تاکنون این روال بوده و دلیلی ندارد که امسال چنین روالی نباشد! ادامه مطلب...
با تسلیت غم هموطنانمان در زلزله آذربایجان
و با گرامیداشت روز جهانی قدس
××××
سال گذشته در 27 مرداد این وبلاگ را به راه انداختم؛ یعنی یک سال از فعالیت وبلاگم گذشت. در طول این مدت یادداشتهای متعددی در عرصههای مختلف نگاشتم. دقیقا 226 یادداشت؛ یعنی به طور متوسط تقریبا هر دو روزی سه یادداشت. برخی، حساسیت برانگیز شد و برخی، کمحاشیه بود. از روز اول بخش نظرات وبلاگ کاملا آزاد بود. این تجربه، موفق بود و ادامه خواهد یافت. به نظرم هیچ چیزی به اندازه شفافیت مباحث، و فضای سالم انتقاد و اعلام نظر نمیتواند به رشد حقیقت کمک کند. در طول این مدت فقط برخی نظرات که جنبه تبلیغی داشت و به مطالب وبلاگ مربوط نبود، همچنین چند نظر که خطاب به دیگران بود و کلا ربطی به وبلاگ نداشت و چند نظر که حاوی توهین به دیگران بود، حذف شد.
در این مدت، دوستان نادیده بسیاری یافتم که برایم غنیمت بود و هست. امیدوارم که لطفشان را کم نکنند و همچنان مهمان نظراتشان باشم؛ با وجود این که غالبا مطالب وبلاگهایشان را مطالعه میکنم، اما کمتر فرصت نظر و یادداشت داشتم که بر من خواهند بخشید. غالبا نظراتم را به طور خصوصی برایشان ارسال کرده و میکنم؛ هر چند یک بار، عزیزی نظر خصوصیام را عمومی کرد و آزرده شدم؛ از توضیح بعدیاش هم قانع نشدم، اما این هم تجربهای بود برای نگارش نظرات بعدی!
فقط یک یادداشت به خاطر انتقاد برخی دوستان بنا به مصالحی از وبلاگ و آرشیو آن حذف شد؛ گر چه در آن مورد همچنان بر عقیده خود هستم و فقط به احترام نظر دیگران حذفش کردم. کل نظرات خوانندگان، اعم از مخالف و موافق همچنان به طور کامل در آرشیو موجود است. همچنان مشتاقانه جویای نظرات خوانندگان وبلاگ هستم. در سال دوم فعالیت وبلاگ، شمارهای اختصاصاً برای دریافت نظرات شما توسط تلفن همراه هم درج شده است. از این شماره فقط نظرات متنی دریافت میشود؛ انشاء الله بیپاسخ ماندن تماس تلفنی باعث دلخوری نشود.
به عنوان اولین یادداشت این وبلاگ درباره اخبار و اطلاعات و تحلیلهای سیاسی اجتماعی که از سایتها و وبلاگها دریافت می شود، چنین نوشتم . اکنون نیز بر اعتقاد خود پا بر جا هستم. نکته پایانی این یادداشت، تکرار اولین نوشته وبلاگ است:
کسانی که قدرت تحلیل دارند و منبع دریافت اخبارشان منحصر در سایتها و وبلاگها نیست اما مراجعه زیادی به اینترنت برای کسب خبر دارند، دنیا را خاکستری می بینند. کسانی که قدرت تحلیل کمتری دارند با ورود به فضای مجازی اعتقاد بیشتری به سیاهی پیدا می کنند و البته ممکن است با دریافت خبر از منابع دیگر، کمی رنگ دنیایشان عوض شود. با کم شدن گشت و گذارهای خبری این گروه در اینترنت، دنیا در نگاهشان حالتی متعادل و معقول تر می یابد.
البته این خاصیت به نوع کار گردانندگان سایتها و وبلاگها و لزوم رعایت سلیقه خوانندگان و تلاش برای جذب مخاطب بیشتر بر می گردد. در انتخاب اخبار و حتی تیتر اصلی آنها اغلب نوعی سیاه نمایی دیده می شود. و البته اخبار و گزارشهای تحلیلی با عناوین مثبت خواننده کمتری هم دارد.
پیشنهاد می کنم چند سایت خبری را انتخاب کنید و به دسته بندی اخبار آنها بپردازید. در ادامه دو کار را پیگیری کنید: اول این که ببینید چند درصد این اخبار نوعی سیاه نمایی را پوشش می دهد و دوم این که ببینید این گونه اخبار در مقایسه با اخباری که با رویکرد مثبت نوشته شده، چه میزان مورد استقبال خواننده و مشاهده برای مطالعه قرار گرفته است.
نکته آخر این که همه ما بیش از آنکه در دنیای واقعی زندگی کنیم در اندیشه ها و فضایی که خود آن را رنگ آمیزی کرده ایم زندگی می کنیم. لیوان خالی را پر دیدن توهم است. لیوان پر را خالی دیدن بیماری است. لیوان نیمه را پر دیدن خوش خیالی است و لیوان نیمه را خالی دیدن سیاه نمایی است. البته لیوان پر و خالی یافت نمی شود. پس در دیدن لیوان نیمه، گرفتار سیاه نمایی و خوش خیالی نشویم.
دنیای ما نه سیاه، آنچنان که جلوه می دهند است و نه سفیدی که همه در پی آن هستند.
با وجود اعلام تعطیلی، چند یادداشت زیر را که برای جای دیگری نگاشته بودم و در واقع آرشیوی محسوب میشود، درج میکنم:
1. قارون؛ خوشبخت یا بدبخت؟! ادامه مطلب...