گاهی برخی، میگویند چرا طلبهها لباس متفاوت میپوشند؟! سؤالی که برخی طلاب در حال تحصیل را هم در معممشدن به تردید انداخته است! در پاسخ به این سؤال، یک پاسخ ساده آن است که این لباس به منزله لباس فرم برای شناسایی طلبه در بین مردم است. این نوع پوشش، به منزله اعلام آمادگی برای پاسخگویی به سؤالات مختلف در حوزه دین است؛ چنان که لباس فرم نیروی انتظامی به منزله اعلام حضور افرادی است که انتظارات امنیتی را پاسخگو خواهند بود.
جدای از اینکه برای پوشش عمامه و عبا روایات معتبر فراوانی وجود دارد. در روزی که توفیق حضور در نمایشگاه قرآن را داشتم، کمتر از یک ساعت بازدیدم از غرفهها طول کشید. حضور طلاب معمم هم در جای خود، با توجه به ماه مبارک (ایام تبلیغی) و شهر تهران، در نمایشگاه پررنگ بود. اما بنده به تنهایی در این یک ساعت به تعداد زیادی سؤال پاسخ دادم؛ که به روشنی فلسفه لباس طلبگی را تبیین میکند.
برخی از سؤالاتی (فقط برخی از سؤالات) که در طول کمتر از یک ساعت بازدید نمایشگاه از من پرسیدند، و در حوزههای مختلفی بود، به شرح زیر است؛ در واقع غیر از استخارهها و چندین مسأله شرعی به سؤالات زیر پاسخ دادم:
سؤالی درباره کتاب تفسیری مناسب برای جوانان / سؤالی درباره تفاوت تفسیر نمونه و برگزیده آن / سؤالی درباره بهترین کتاب درباره قصههای قرآن / سؤالی درباره حدیث کساء و چگونگی ورود جبرئیل در جمع آنها با آن که جبرئیل فرشته و غیر مادی است / سؤالی درباره تفاوت رسم الخط عثمان طه و قرآنهایی که با رسم الخط کامپیوتری (فارسی) نوشته شده / معرفی سی دی آموش قرآن برای بزرگسالان و کودکان / کتابهای مناسب جهت افزایش معلومات در حوزه علوم قرآنی / مادری که از من خواست درباره فلسفه حجاب برای دختر نوجوانش توضیح دهم / خانمی که از چرایی ممنوعیت آرایش زنان میپرسید / سیستم خواندن درس طلبگی برای کسانی که دانشجو هستند / معرفی کتابی که به علوم طبیعی و تجربی در قرآن پرداخته باشد / زن و شوهری که در موضوع اشتغال زن و کم و کیف آن با هم اختلاف داشتند و خواستار داوری بودند و ...
اگر هیچ فایدهای برای لباس طلبگی جز همین نباشد که مردم احساس کنند که میتوانند سوالاتشان را در موضوعات دینی بپرسند، کافی است؛ و البته مسئولیت طلاب و روحانیت در حفظ این اعتماد مردم کاملا مهم و سنگین است. خدا توفیق دهد که میراث بیش از هزار ساله اعتماد مردم به این لباس توسط امثال ما خدشهدار نشود. انشاء الله
توفیقی بود امشب در نمایشگاه قرآن شرکت کنم. در یکی از نشستهای تخصصی پس از پایان صحبت، پیرمردی با ظاهری آراسته و موقر نزد من آمد و گفت: من هم خدا هستم و هم پیامبر و هم امیر المؤمنین! جا خوردم. بعدش گفت: من قرآن را فرستادم؛ همان که بخشهایی از آن را شما تفسیر کردید!
و بعد ادامه داد که آمدم از شما تشکر کنم که زحمت تفسیر برخی آیاتش را کشیدید! من که کمی از شوک اولیه ادعایش خارج شده بودم، گفتم:
تشکر خشک و خالی که فایده ندارد! مزد نقدی بده. گفتم: فعلا کارت را با جدیت ادامه بده؛ فکری خواهم کرد! گفتم: پس، من نیستم!
و او که تیر دیگری در کمان نداشت، زود رفت با این قول که زحمات ما را فراموش نخواهد کرد! و البته شاید آمده بود ما را تیغ بزند، که دید شاید به تیغ ما گرفتار شود و فرار را بر قرار ترجیح داد!
امشب تلفنی با واسطه یکی از دوستان با پزشک متخصصی درباره موضوع جواز تشکیل حکومت در زمان غیبت امام زمان علیه السلام بحث و گفتگوی مفصل تلفنی داشتم. به وضوح معلوم بود و خودش تصریح کرد که تحت تأثیر مباحث یکی از شبکههای ماهوارهای است که به نام تشیع کار میکند و ضربهاش به تشیع از شبکههای وهابی بیشتر است.
پس از گفتگوی تلفنی و شرحی از دلایل عقلی و نقلی، باز هم میگفت: یک روایت بیاورید که تصریح کرده باشد تشکیل حکومت در غیبت جایز است! جعلی هم باشد خوب است!
جالب اینکه این برادر عزیز شواهد عقلی و استلزامات متعددی که برخاسته از نصوص قرآنی است را نمیپذیرد و روایتی میخواهد؛ هر چند جعلی باشد. در حالی که طبق تصریح معصومین علیهم السلام عقل و وحی هر دو حجت و معتبرند و دو بال رسیدن به کمال و سعادت انسانی هستند. چرا در جایی که همه شرایط اعتبار حکم عقل برقرار است، از آن روی بر میتابیم و از سوی دیگر، گاهی در جاهایی دنبال توجیه عقلی میگردیم که دست عقل از هرگونه قضاوتی کوتاه است؟
زیادهروی در عقلگرایی و ادعای نیاز به توجیه عقلی در همه احکام شرع، گذاشتن تکلیفی بر عقل است که از توانش بیرون است. و از سوی دیگر، امتناع از پذیرش حکم عقل در جایی که توان قضاوت و داوری دارد، پشتپا زدن به بزرگترین یا تنها نقطه تمایز انسان از سایر موجودات است.
جهت اطلاع بیشتر، علاقمندان را به خواندن کتاب ارزشمند «منزلت عقل در هندسه معرفت دینی» تألیف آیت الله جوادی آملی ارجاع میدهم.
اصل وجود امنیت یک چیز است و از آن مهمتر، احساس امنیت است. یعنی ممکن است زیر پای شما بمب ساعتی و در آستانه انفجار باشد، اما شما اطلاع نداشته باشید و در آرامش کامل باشید. از سوی دیگر، ممکن است به شما القاء شود که در آستانه انفجار بمب قرار دارید و شما در اوج استرس باشید یا قالب تهی کنید؛ در حالی که واقعاً هیچ خطری شما را تهدید نمیکند.
بهترین حالت وقتی است که هم امنیت واقعی وجود داشته باشد و هم احساس امنیت داشته باشیم. اما اگر امنیت واقعی نباشد، اما احساس امنیت وجود داشته باشد، باز هم میتوان امیدوار بود. هنر برخی دولتها در این است که با القای احساس امنیت، نواقص کاری خود را پوشش میدهند؛ که در جای خود هنر خوبی است.
اما بیهنری سیاسی وقتی است که امنیت واقعی وجود داشته باشد، اما حاکمیت نتواند این امنیت واقعی را به مردم منتقل کند؛ یعنی امنیت واقعی وجود داشته باشد اما مردم احساس امنیت نکنند.
متأسفانه دولتمردان ما گاهی اوج این بیهنری سیاسی خود را با چالشهایی که به میان مردم میکشند، به نمایش میگذارند! یعنی با دستان و در واقع با زبان خود، کاری میکنند که مردم در حوزه سیاست، اقتصاد و فرهنگ احساس امنیت نکنند. با این کارها، مهمترین ضربه به آرامش روانی و احساس امید در جامعه زده میشود. امید است درایت بیشتری از سیاسیون ببینیم.
گاهی از برخی شبکههای رادیویی (مخصوصا بیشتر از رادیو پیام سراغ دارم) و تلویزیونی، پیام هشداری درباره آب و برق و گاز و اعتیاد اینترنتی پخش میشود که لابد همه بینندگان و شنوندگان این رسانهها تبلیغاتی از این دست سراغ دارند.
نکتهای که در این تبلیغات مد نظر بنده است این که گاهی اصل پیام چند کلمه و چند ثانیه بیشتر نیست اما زمان و کلماتی که بیان مرکز و نهادی است که تبلیغ را سفارش داده از اصل پیام طولانیتر است. کلماتی که تعمدا باید خوانده شود تا روشندلان عزیز هم متوجه شوند مرکز سفارشدهنده تبلیغ چه کسی است!
به عنوان نمونه پیامهای مربوط به «مرکز توسعه فناوری اطلاعات و رسانههای دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» را نام میبرم. اوج این افراط در شبکه پیام است که گوینده به عنوان کارشناس وزارت نیرو یا شرکت آب یا برق، نام خود را نیز بیان میکند. سه کلمه تبلیغ، بیش از شش کلمه حواشی!
عمق قضیه وقتی است که بدانیم برای هر ثانیه از این تبلیغها هزینه میلیونی پرداخت میشود. و البته این فرهنگ، برخاسته از خودبینی و خودخواهی ماست؛ که البته کم مصداق ندارد این نمونهها هم یکی از هزاران مصداق آن.
بیجهت نیست که گفته میشود: «یک گام بر خویش نه، دیگری در کوی دوست» فاصله انسان تا خدا همین یک گام است؛ خود را ندیدن! و این گام، چه گام سختی است؟! روزه یکی از واجبات الهی است که خود را نمایاندن در آن کم است؛ از این فرصت، برای تمرین خود را ندیدن و خود را ننمایاندن بیشتر بهره ببریم. انشاء الله
چند وقت پیش با یکی از دوستان که در سلیقه سیاسی اختلاف نظر زیادی داریم، در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها در صف به انتظار نماز جماعت بودیم. وقتی برای اقامه نماز مهیا شدیم و نام امام جماعت اعلام شد (که یکی از روحانیون مطرح سیاسی بود)، رفیق ما آماده شد که از صف نماز خارج شود. گفت بعد از نماز میام پیشات. مشکوک شدم و علت را پرسیدم. گفت مواضع سیاسی امام جماعت را قبول ندارد.
به او گفتم در شرط عدالت پیش نماز جماعت آن نیست که موضع سیاسیاش را قبول داشته باشی! عدالتی که در امام نماز جماعت شرط است، آن است که اهل گناه و تظاهر به گناه نباشد. یعنی دروغ نگوید؛ تهمت نزند؛ اهل دزدی نباشد؛ تابع هوای نفس نباشد و... آیا چنین چیزهایی در او دیدهای یا از او سراغ داری؟! مسائل را با هم قاطی نکنیم. رفیق ما تأملی کرد و به نماز جماعت ایستاد.
چند سال پیش، گویندگان خبر، پس از نام خدا، صلوات بر محمد و آل محمد را اضافه کردند؛ کاری است که همچنان ادامه دارد. صد رحمت بر مبتکر این سلیقه خوب!
و نیز به تازگی قبل از اخبار 19 و 21 شبکه اول (تا جایی که بیننده تلویزیون بودهام فقط در شبکه یک دیدم) یک آیه با ترجمه تقدیم بینندگان میشود. و باز هم صد رحمت بر مبتکر این کار ارزشمند!
اما نمیدانم چرا قبل از افطار را برنامههای گفتگومحور پر کرده است؟! کاش مبتکری پیدا شود و طرحی دیگر در اندازد!
اصرار بر اندیشه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی خویش و افراط در حمایت از اندیشه و رفتار فرد و جناح خاص، نشان ناپختگی است؛ آن کسانی که دربست میتوان دل در گرو آنها گذاشت، معصومین علیهم السلام هستند. طبق تصریح قرآن، آن چیزی که باید بر آن پای فشرد، اعتقاد و ایمان به خدا و پیروی از مکتب است. چنین گروهی هیچ گاه خوف و حزنی نخواهند داشت. (سوره فصلت، آیه 30 و سوره احقاف، آیه 13)
و الا طرفدران افراطی اصلاحطلبی با سوالات و ابهاماتی در عملکرد جناحشان مواجهاند که جوابی ندارند؛ همچنان که طرفداران افراطی اصولگرایان با چنین سوالات و چالشهایی مواجهاند. باید بپذیریم که سران هر دو جریان انسانهایی هستند که آکنده از عواطف و تمایلات انسانی و شخصی و احتمالا خواستهها و آرزوهای نفسانی!
حسرت و تأسف روزی بیشتر خواهد شد که تشت رسواییها بر زمین بخورد! پیش از آن روز، اعتدال پیشه کنیم تا آن رسوایی گوشه قبای ما را نگیرد. امام عدالت امیرمؤمنان علی علیه السلام این اخطار را برای همیشه تاریخ بیان فرموده است که:
لو تکاشفتم ما تدافنتم (امالی،شیخ صدوق، ص 446) اگر پردهها کنار رود و باطنها روشن شود، حاضر نخواهید بود یکدیگر را دفن کنید!