سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گاهی برخی از ما چنان شیفته خود و درک و فهم و نظرهایمان می‌شویم،‌ که اگر ناظری از بالا به ما نگاه کند،‌ جز تلخندی کاری از او برنیاید. به تعبیر دیگر بسیاری از ما گرفتاری دیکتاتوری اندیشه و استبداد نظر هستیم. این واقعیت قابل انکار نیست. و متأسفانه گاهی چنان می‌شود که هر چه جایگاه اجتماعی بیشتری پیدا می‌کنیم، در این استبداد غلیظ‌تر می‌شویم.

نمونه‌های فراوانی به عنوان شاهد مدعا موجود است. مثلاً یکی از مخالفان سرسخت چای،‌ در فصل مشبعی درباره مضرات چای گفت. و سپس در شاهد سخنش چنین افزود که تنها گیاهی که آفت حشرات ندارد،‌ چای است. (که البته درست نیست؛ از چایکاران بپرسید که با انواع آفت این درخت سر و کار دارند) و گفت که تفاله چای را هیچ حیوانی نمی‌خورد ( که البته این هم درست نیست؛ مثلاً مرغ و خروس بر سر آن دعوا می‌کنند)!

جالب اینکه در آخر چیز عجیب‌تری گفت؛‌ گفت که اگر یک تکه از هندوانه در چای بماند پس از مدتی مثل سنگ می‌شود. این آزمایش را در ابعاد مختلف در حضورش انجام دادیم اما هندوانه به سختی سنگ نشد. (لابد اشکال از چای بوده، یا هندوانه،‌مشکلی داشته)! جالب این که باز هم بر نظرش که مبتنی بر این شواهد بود،‌ اصرار داشت!

خلاصه این که، غرور شخصیتی،‌ استبداد و دیکتاتوری در دیدگاه‌ها را در پی خواهد آورد؛ استبدادی که در مقابل دلیل و منطق و اخلاق هم تسلیم نمی‌شود. خدا ما را از شر نفس‌مان در امان دارد.


نوشته شده در  شنبه 91/4/10ساعت  11:54 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

دیروز توفیق اجباری نصیب شد حدود یک ساعتی با وقت قبلی در مطب پزشک محترمی به انتظار بنشینم. در سالن انتظار، مرد محترمی نشسته بود که در حدود این یک ساعت متوجه شدم، کی چک دارد؛ آخرین چک برگشتی او کی بوده؛ دیشب منزل کی مهمانی بوده؛‌ جمعه شب کجا دعوته؛ برادرش کی از کربلا برگشته؛ ماشینش چه نقص فنی دارد؛‌ اصلا چه کاره هست؛ خانمش با کی دعوا کرده؛ دوستش که با او قهر بوده کی آشتی کرده؛‌ و کلی اطلاعات مفید و غیر مفید و مجانی دیگر!

پس از یک ساعت که نزدیک بود از صدای بلند زنگ همراه و بلند بلند صحبت کردنهایش سرگیجه بگیرم، با اشاره فهماندم که حداقل کمی یواش‌تر صحبت کند! پس از آخرین تماسش از من و البته فقط از من به خاطر مزاحمت عذرخواهی کرد و در عذر آوردن گفت: آخه در مطب دکتر هم دست از سر ما بر نمی‌دارند! و من کلی از این نکته‌اش، نکته آموختم! آخرینش این که ما هیچ وقت حاضر نیستیم کمی هم خود را مقصر بدانیم!


نوشته شده در  پنج شنبه 91/4/8ساعت  12:14 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

بسیاری از ما وقتی کار نیکی انجام داده باشیم، یا کارمان را خوب انجام داده باشیم (هر چند شغل‌مان باشد و در ازای آن حقوق بگیریم)،‌ انتظار تعریف و تمجید دیگران داریم! و اگر چنین نشود، دیگران را متهم به ناسپاسی می‌کنیم.

در حالی که ناسپاسی دیگران،‌ مهم نیست؛‌ انتظار قدردانی دیگران از ما به خاطر کار نیک‌مان نشانه خطر بزرگی است که در مرز شرک به خداست. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرماید: ریاکار چهار نشانه دارد. یکی از نشانه‌هایی که حضرت بیان فرمودند آن است که ریاکار به شدت حریص و علاقمند است که دیگران از کارش تعریف و ستایش کنند! (تحف العقول،‌ص 22)

البته این سخن به معنای ناسپاسی دیگران یا رد ارزش سپاس از دیگران نیست؛ بلکه بدان معناست که اگر کسی در کارش اخلاص داشته باشد،‌ نباید منتظر تمجید و تعریف دیگران باشد. انصافاً چند درصد از ما اینگونه‌ایم؟!


نوشته شده در  سه شنبه 91/4/6ساعت  10:5 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

بسیاری از ما در زندگی دنیوی از وضع مادی خود ناراضی هستیم و همواره به بالاترها نگاه می‌کنیم و آرزوی رسیدن به آنها را داریم. این نگاه گاهی به ناشکری و کفرگویی هم می‌رسد.

در حالی که این نگاه، دقیقاً‌ بر عکس فرهنگی است که اهل بیت به پیروان خود سفارش می‌کرده‌اند. مضمون روایت زیر به بیانهای مختلف از امامان علیهم السلام نقل شده است. امام صادق علیه السلام به حمران فرمود:‏ (کافی، ج8، ص 244)

حمران! در توانایی (مادی) به کسی که از تو پایین‌تر است نگاه کن و به کسی نگاه نکن که از تو بالاتر است. نگاه به پایین‌تر از خود در توانایی مالی، نسبت به آنچه داری، آرامش بیشتری برایت به همراه خواهد داشت و تو را لایق‌تر می‌کند که پروردگارت،‌ به تو بیشتر عطا کند.

معنی روان‌تر این فرموده حضرت،‌ آن چیزی است که سعدی آورده مبنی بر این که فردی از بی‌کفشی می‌نالید. انسانی دید که پا ندارد؛‌ شکر خدا به جا آورد و سکوت پیشه کرد!

البته این سخن به معنای رکود و تن‌پروری و بیکاری نیست؛ بلکه بر اساس فرهنگ اسلامی، انسان نباید تمام توانش را برای کسب مال بیشتر به کار گیرد و از هدفی که برایش خلق شده و دنیایی که در انتظارش است،‌ غافل شود.


نوشته شده در  دوشنبه 91/4/5ساعت  7:3 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

چند روزی یزد بودم. هندوانه حداکثر کیلویی 300 تومان. همان وقت در قم کیلویی 400 تا 550 تومان. شب عید مبعث رفتم هندوانه بگیرم گفت کیلویی 700 تومان. گفتم تا صبح که کیلویی چهار صد تومان بود. گفت امشب شب عیده و فردا میدان تره بار تعطیله و بار میوه نمی‌رسد!

نمونه دیگرش آن که موز مثلا کیلویی 1500 تومان بود. در چند روزی که کاروانهای حجاج از حج واجب برمی‌گشتند و مهمانی داشتند،‌ موز تا کیلویی سه هزار تومان هم می‌رسید! نمی‌دانم اسم این کارها را چه می‌شود گذاشت؟! اما می‌دانم که همه ما از بی‌انصافی دیگران شکایت داریم، اما به مثل معروف،‌ هر یک از ما اگر آب ببینیم شناگران خوبی خواهیم بود.

امیرمؤمنان امام علی علیه السلام فرمود: أحسن، یحسن الیک؛ ارحم،‌ ترحم (امالی شیخ صدوق، ص 209) به دیگران نیکی کن، به تو نیکی خواهند کرد؛ به دیگران مهربانی کن،‌ به تو مهربانی خواهند کرد.


نوشته شده در  یکشنبه 91/4/4ساعت  9:20 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

فرهنگ «شهر ما، خانه ما» متأسفانه هنوز برای عده زیادی تثبیت نشده است؛‌ اعم از باسواد و بی‌سواد،‌ شهری و روستایی، فقیر و غنی!

پارسال روزهای اول ماه رمضان برای بازدید نمایشگاه قرآن،‌ خانوادگی رفته بودیم. در حیاط مصلی وقت افطار،‌ چه اوضاعی بود. پسرم مرتب می‌گفت چرا آشغالها را می‌ریزند روی زمین،‌ و من جوابی نداشتم! در این گیر و دار که در گوشه‌ای نشسته بودیم،‌ مصاحبه‌گر رادیو قرآن آمد سراغمان. او را به پسرم،‌حواله دادم تا سوره‌ای از قرآن که در مهد کودک یاد گرفته برایشان بخواند و دست از سر ما بردارند!

علی گفتگوی کوتاهی کرد و سوره‌ای خواند. گزارشگر پرسید نمایشگاه خوب بود؟ پسرم گفت: نه! من و تیم گزارشگری تعجب کردیم. گزارشگر پرسید: چرا؟ و علی گفت: ان الله یحب المتطهرین. آخه کسی که میاد قرآن بخونه،‌ مگه این رو نمیدونه؟!

گزارشگر ازش پرسید: حالا باید چکار کنیم که اینطوری نشه؟! علی گفت: باید یواشکی نگاه کنیم ببینیم کی آشغال میریزه و بعدش اشاره کرد به یکی از نیروهای خدماتی آنجا و گفت اون وقت جارو را از این آقا بگیریم و به اون بدیم تا همه حیاط را تمیز کنه تا جریمه بشه و ببینه چقدر سخته و دیگه آشغال نریزه! مگه این آقا (خدماتی) خودش این همه آشغال ریخته که باید تمیز کنه!


نوشته شده در  پنج شنبه 91/4/1ساعت  10:15 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

<      1   2   3      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درود بر اهالی ورزنه!
حرکت؛ درجا؟!
آخر دورویی!
ابهام ادبی
زور عجیب سوتیها!
عاقبت حکم تخریب؟!
چاه مجاز یا غیرمجاز؟!
درخواست افزایش ظرفیت!
افقهای جدید اشتغال بانوان!
پرسشگری خطرناک!
قحط الرجال
[عناوین آرشیوشده]