سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خیلی از متن توافق و ملحقات آن گفته می شود و هر کسی بر برخی از نقاط آن تمرکز می کند.

مقاله لینک حاضر (لینک یادداشت) یکی از نقدهای علمی و با ادبیات حقوقی به این توافقنامه است. بهتر است ناقدان هم به جای کلی گویی، به این اشکالات پاسخ دهند.

اما ظاهرا، قعلاً که فضای هیجانی حاکم است و انتظار بررسی عالمانه و دقیق نیست؛ اما اگر این اشکالات وجود داشته باشد (به قید "اگر" توجه فرمایید)، نمیدانم برای این توافقنامه باید شادی کرد یا گریست؟!


نوشته شده در  چهارشنبه 94/4/31ساعت  1:38 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

شکی نیست که در سیاست لیبرالی و سکولار، تبلیغات و عوامفریبی حرف اول را می زند. اما مشخصه سیاستمداران در تفکر الهی و اسلامی چیست؟

بدون تردید یکی از برجسته ترین ویژگیها، تلاش و خدمت برای خلق در راستای رضایت خالق است.

اگر این نگاه جدی گرفته شود، استفاده حداکثری از لحظه لحظه مسئولیت برای خدمت یکی از اصول بنیادین خدمت به مردم در جایگاه سیاسی در منظر اسلامی است. علاوه بر آن که در هر حرکت و اقدامی، اگر اصل خدمت برای رضایت خالق و خلوص نیت در نظر گرفته شود، هر کاری عبادت خواهد بود.

با این مقدمه، دو رویداد خبری را بررسی می کنم. مخصوصاً دو خبر تاریخ گذشته را انتخاب کردم، تا معنای خاص سیاسی ندهد. این دو خبر را از دو گروه عمده سیاسی کشور انتخاب کردم که باز معنای سیاسی خاصی نداشته باشد.

(البته قصد داشتم هر دو نمونه را از شهرم انتخاب کنم، اما چون حکومت شهرم به طور مطلق در دست طیف خاصی است، هر چه گشتم خبری از گروه مقابل پیدا نکردم تا نمونه را به بحث بگذارم؛ لذا نمونه طیف مقابل را از نمونه های استانی پیداکردم).

نمونه اول: تندیسی از شهیدی در ابتدای بلواری که به نام آن شهید است، نصب می شود. به کارگیری کلی نیرو و بودجه و معطلی یا تعطیلی شورای شهر و شهردار و کلی هزینه جانبی دیگر برای پرده برداری از این تندیس! ( لینک خبر )

نمیدانم اگر اسم این کار را بازی نمایشی در تئاتر سیاسی نگذاریم، چه اسم بهتری می توان برایش پیدا کرد؟!

نمونه دوم: یک بانک با رویکرد کاملا اقتصادی با هزینه اندکی صندوق امانات ایجاد می کند. نماینده و کلی مسئول دیگر، شهر و کارشان را تعطیل می کنند تا این صندوق را با مانور کافی سیاسی افتتاح کنند! (لینک خبر) توضیح نمونه قبلی را ذیل این نمونه هم اضافه کنید!

و از این دست نمونه ها در کشور ما و شهر و استان ما متأسفانه فراوان است. اهل اطلاع، مانور سیاسی یا تئاتر مجمسه یوزها در اردکان در میدان چادرملو (لینک خبر) و در پارک شهر اردکان (لینک خبر)طی دو رویداد خبری مستقل را هم میتوانند رصد کنند.

تذکر آخر این که حتی اگر سیاستمداری در طراز سیاستمدار اسلامی نباشیم، حتی در سیاست لیبرال و سکولار هم همواره باید درنظر داشته باشیم که ارزش هرکاری چه اندازه است. آیا این اقدامات و نمونه های فراوان دیگر در شهر و استان و کشور، ارزش تعطیل کردن بخشی از شهر یا همه شهر را دارد؟!!!!!!!!!!!!


نوشته شده در  سه شنبه 94/4/30ساعت  11:13 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

جایی خواندم که ظریفی نوشته بود (نقل به مضمون):

چقدر جالب است که در برخی شهرها، کسانی متولی تدارک مقدمات راهپیمایی روز قدس شدند (و به اقتضای پستهایشان مجبور به چنین کاری شدند)، که همین چند سال پیش، شعار "نه غزه، نه لبنان" سر دادند!

و بنده هم تکمیل می کنم که هیچ آدمی به این محکمی، مشت به دهان مبارک خود نزده، که اینها این جوری زدند!

و چقدر دردناک است دردی که باید تحمل کنی و نباید دم برآری. چه حال و روزی دارند اینها؟!


نوشته شده در  یکشنبه 94/4/21ساعت  5:39 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

قابل توجه کسانی که فقط به انتشار گزینشی سخنان رهبری اکتفا می کنند،

قابل توجه کسانی که ادعا می کنند همچنان رهبری برای آنها فصل الخطاب است،

قابل توجه کسانی که از ادعای زبانی ارادت خود به رهبری در تبلیغات انتخابات بهره می گیرند،

قابل توجه کسانی که کنایات را می گیرند، اما سخنان صریح را نمی فهمند،

قابل توجه سیاستمداران محتاط و عوام فریب،

قابل توجه، خنثی ها از هر نوع!

و اگر نشد،

قابل توجه پنبه هایی که از برخی گوشهای سنگین بیرون نمی آیند؛ لطفاً از شما حرکتی! از آنها انتظاری نیست!

همین دیروز آقا و این بار در جمع دانشجویان و پس از از تاب و تاب افتادن غبار فتنه 88، باز هم فرمودندتا مبادا برخی فراموش کنند که:

عناصری نظیر کسانی که در سال 88 آن حوادث را براه انداختند و بدون هیچ منطقی با اسلامیت و جمهوریت نظام مخالفت کردند، قابل اطمینان نیستند.


نوشته شده در  یکشنبه 94/4/21ساعت  5:31 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

به گزارش جهان مسعود سلطانی فر معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری گفته: (لینک خبر)

در طرح 14 معصوم که با تامین اعتبار اجرایی می شود، 14 نقطه دارای ظرفیت گردشگری از جمله مناطق کویری انتخاب شدند. با ایجاد هتل هایی که ظاهر کپر مانند دارند اما در داخل امکانات هتل 5 ستاره را دارا هستند به گردشگران داخلی و خارجی ارائه خدمات می شود، نام 14 معصوم نیز به دلیل قداست این نام و نیز ایجاد انگیزه برای این طرح در نظر گرفته شده است.

آخر ما نفهمیدیم انتخاب این نام برای کپر پنج ستاره آن هم برای جلب توریست خارجی که در اصل صحبتهای این مسئول وجود دارد، چه ربطی دارد؟! واقعاً چقدر بدسلیقه!!!

به نظر شما، ایشان این اسم را به تنهایی انتخاب کرده یا حاصل خروجی مشاوره مشاوران میلیونی و میلیاردی است و این مقام مسئول، افتخارش را به اسم خودش تمام کرده؟!


نوشته شده در  یکشنبه 94/4/21ساعت  5:0 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

در سایت فرمانداری اردکان، ذیل خبر "گزارش تصویری/ جلسه بررسی مشکلات بخش خرانق اردکان با حضورمدیران کل و مسئولان استان و شهرستان" عکسها را می دیدم.

شهردار اردکان هم حضور داشت. ان شاء الله که این حضور در خارج از ساعت اداری و مربوط به سلایق شخصی ایشان بوده است و با وسیله شخصی هم ایاب و ذهاب کرده است؛ نه ماشین اداری شهرداری. چقدر خوشبین هستم من!

البته بر خلاف خوش بینی، و صرفاَ محض احتیاط، عکسها را هم ذخیره کردم؛ خدا را چه دیدی؟! شاید سایت فرمانداری سرگیجه گرفت و عکسها، پرید!

و گرنه فکر نکنم ایشان نداند که فقط شهردار شهر اردکان است، نه شهرستان اردکان. پس، این حضور اصلاً ربط کاری نداشته است؛ شاید صد در صد سیاسی بوده است! شاید هم حضوری عاشقانه و مریدانه!

مرید مردم و عاشق خدمت! (البته اگر ذهن خراب سیاسیون چپ و راست، به جای دیگری رفت، تقصیر نویسنده چیست؟!)


نوشته شده در  شنبه 94/4/20ساعت  2:49 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

خبر و نقد را از وبلاگ توفان یزد نقل میکنم، بدون حتی یک کلمه توضیح:

نوجوانی چهارده ساله ای در پایتخت خود را به اغوش مرگ فرستاد.
مادرش می گوید فرزندم بعد از دیدن کارنامه اش به اتاق رفت و بعد از بیست دقیقه اورا در بالکن درحالی که حلق اویز بود یافتیم.

و سوالی که مطرح می شود این است که نوجوانی در ایران با 14 سال زندگی و بیش از  هفت سال درس خواندن و اموختن، هنوز متوجه این موضوع نشده است که درس می خواند برای فهمیدن و زندگی بهتر و راحتتر،  نه برای نمره و معدل بالا.
حال گرفتن نمره به چه قیمتی؟ به قیمت از دست دادن جانش و سیاه کردن زندگی پدر ومادرش !؟
امروز در ایران اسلامی،تنها خانواده ای به عزا ننشسته، بلکه این اموزش وپرورش کشور است که باید عزادار شود .
عزایی که خود باعث و بانی آن می باشد. انقدر آموزش و پرورش ما به آموزش توجه دارد که پرورش را به فراموشی سپرده است، و حال وقت انست که تغییر نام بدهد و تبدیل شود به پرورش و آموزش، چون تا پرورشی نباشد، اموزشی صحیح و اصولی صورت نمی گیرد، و این می شود که یک نوجوان پایان زندگی اش را خود اینگونه با بی فکری رقم می زند.
امروز او رفت و خودکشی تلخ و اشکاری داشت، و اما مدیران و معلمان و مسئولان آموزش و پرورش! هستند دیگر نوجوانانی که سالهاست،زندگی زجرآور و  خودکشی پنهانی دارند. درس می خوانند و حفظ می کنند و نمره می گیرند. بخاطر نمره درس می خوانند و نه بخاطر فهمیدن!  نمره هایی که گاه حق نیستند و جوانی نمی کنند در جوانی و نوجوانی . او رفت تا شاید خفتگانی از خواب غفلت بیدار شوند
نوجوانی خود را به خاطر نمره کشت واین یعنی فاجعه برای آموزش و پرورشی که هدفش را گم کرده است!


نوشته شده در  چهارشنبه 94/4/10ساعت  1:31 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

برخی از دوستان، که در دولت قبل منتقد زمین و زمان بودند، شاید امروز به برکت مسئولیت هایی که به حق یا نابحق، با صلاحیت یا بی صلاحیت، به دوش گرفته اند، و به شکرانه این مناصب، روزه سکوت گرفته اند!

و سپاس که هرچه می نویسند، روزه سکوتشان شکسته نمی شود! و شاید همه چیز بر وفق مراد و مذاق حق طلبی و مطابق میل اصلاح طلبی آنهاست که هیچ اعتراضی از آنها به آسمان و هیچ نفرینی از آنها به زمین و زمان نمی رسد!

و حضرات معصومین علیهم السلام چه زیبا و دقیق فرمودند که " حب الشیء تعمی و تصم" دلبستگی افراطی، انسان را کر و کور می کند.

کاش همچنان این آقایان می نوشتند تا مثلاً بدانیم که موضعشان، در برابر اسناد افشا شده درباره بورسیه پسر آقای مهاجرانی سوگلی دولت اصلاحات، توسط دربار آل سعود چیست؟!

کاش می نوشتند تا بدانیم آیا ارتباطی بین این بورسیه و سکوت متفکران اصلاح طلب خارج نشین در خصوص حملات وحشیانه عربستان به مردم یمن وجود دارد؟!

باز هم مرحبا به داریوش سجادی اصلاح طلبِ آمریکا نشین و نامه ای که سرگشاده ای که برای مهاجرانی، عزیز اصلاحات، نوشته است! اگر نامه اش را ندیده اید، در ادامه یادداشت، این نامه را بخوانید: ادامه مطلب...

نوشته شده در  شنبه 94/4/6ساعت  4:56 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

پیرو یادداشت قبلی، هر چند آن منبع بر موثق بودن خبر خود اصرار داشت، اما با تحقیقاتی که انجام شد، الحمد لله فعلاً به این نتیجه رسیدم که: 

آنچه گفته شده، شایعه ای بیش نبوده و اعضای آن دستگاه، برای جلوگیری از این شایعه یا برای جلوگیری از تبدیل آن به واقعیت، حسابها را از بانک رسالت که وام با کارمزد دو درصد بر اساس مانده حساب می دهد، به بانکهای دولتی منتقل کرده اند.

اما شایعه  دیگری هم شنیدم که همزمان تحقیق کردم و البته این یکی، شایعه نبود!

فردی به دیگری که حتی از لحاظ خط سیاسی هم با او همداستان نیست، گفته در فلان انتخابات از من حمایت کن؛ منصب خوبی برایت تدارک خواهم کرد!

و البته الحمد لله فعلاً این فرد در مقابل این وسوسه، مقاومت کرده؛ خیلی های دیگری هم می شناسیم که مقاومت نکرده اند!


نوشته شده در  جمعه 94/4/5ساعت  12:40 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

نمی‌دانم شما از پنجاه میلیون تومان وام با کارمزد چهار درصد چقدر استقبال می‌فرمایید؟!

و البته می‌دانم دزدی از بیت المال، فقط به پشت بستن کیسه پول و شبانه راهی خارج شدن، نیست!

امیدوارم خبر یا شایعه‌ای که در این باره از اقدام چند تن از مسئولان شهرم شنیده‌ام، بالای صد در صد دروغ باشد!

در حال تحقیق بیشتر هستم. اگر افرادی با این گرای مختصر، اطلاعات موثقی دارند، اطلاع‌رسانی کنند تا برای جلوگیری از این اقدام، کمک کرده باشند.


نوشته شده در  سه شنبه 94/4/2ساعت  4:25 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درود بر اهالی ورزنه!
حرکت؛ درجا؟!
آخر دورویی!
ابهام ادبی
زور عجیب سوتیها!
عاقبت حکم تخریب؟!
چاه مجاز یا غیرمجاز؟!
درخواست افزایش ظرفیت!
افقهای جدید اشتغال بانوان!
پرسشگری خطرناک!
قحط الرجال
[عناوین آرشیوشده]