برخی چهره های سینمایی در تلویزیون, محجبه و موقر و خارج از تلویزیون یعنی در جامعه و سینما و اینترنت, کاملاً متفاوت!
و لابد انتظار داریم در این هنر, که خیلیها زور می زنند مقدس جلوه اش دهند (!), انسان الهی و متکامل ساخته شود؛ زهی خیال باطل!
نقاشی (یا کاریکاتور) زیر خیلی گویاست!
به لینک زیر مراجعه فرمایید و الگویی از کار خیری ببینید که هیاهو و سیاست زدگی در آن دیده نمیشود!
کاش در شهر ما هم, این قدر همه چیز سیاست زده نبود! و البته آرزو بر جوانان عیب نیست!
نمونه اقدام موسسه (پیامهای بازدید کنندگان خواندنی است).
آن چنان که به یادم مانده در سالهای آخر ریاست جمهوری آقای خاتمی, بحث پیاده کردن ایشان از قطار اصلاحات مطرح شد. همچنین طرح "عبور از خاتمی" که سر و صدای زیادی بین اصلاح طلبان ایجاد کرد و البته اصولگرایان از این گرد و غبار, در پی صید ماهی مقصود خویش بودند.
آن شعار و طرح در میان برخی از اصلاح طلبان که صبغه افراطی تری داشتند, گل کرد؛ اما به محصول نرسید! آفت زده شد و البته بسیاری از حامیان آن شعار, امروز در آن سوی آبها, به خیالشان مشغول مبارزه هستند!
در مقابل آن شعار در آن جناح, در اردوگاه اصولگرایان هم اتفاق مشابهی به وقوع پیوسته است؛ هر چند کسی نامی از آن نمی برد. اتفاقی که باید نامش را "عبور از احمدی نژاد" گذاشت.و البته طبیعی است که اصلاح طلبان هم در این آب گل آلود در پی صید ماهی مقصود خویش باشند!
در این جریان مشابه در دو اردوگاه سیاسی کشور, بر خلاف اردوگاه اصلاح طلبان که افراطیها موافق شعار "عبور از خاتمی" بودند, در اردوگاه اصولگرایان چنین بر می آید که افراطیون, مخالف شعار و عمل مبتنی بر "عبور از احمدی نژاد" باشند.
آنچه نوشتم, تحلیل شخصی نگارنده است و طبعاً و احتمالاً دامنه نظرات خوانندگان محترم وبلاگ, از مخالفت مطلق تا موافقت مطلق در نوسان باشد.
محرم, انتظار و ظهور در هم تنیده است.
بوی محرم می آید و اندوه جانکاه حادثه عاشورا را
ظهور منجی موعود تسلی خواهد داد.
اما, اگر انتظاری باشد(!), چه زمانی به سر خواهد آمد؟!
گفته اند آن گاه که 313 یار تکمیل شود؛
و بر ما گران آمده است این تعداد کمی که هنوز تکمیل نشده
و توجیه کرده ایم که یعنی 313 فرمانده و امیر!
در نگاهی دیگر؛ (که شاید درست نباشد),
آیا 313 انسان شیفته, استوار و قاطع
و ساده تر: 313 انسان بی شیله پیله,
به راحتی فراهم می شود؟!
و مگر, با 313 انسان خدایی نمیتوان دنیایی به هم ریخت؟!
چرا 313 یار را به 313 امیر تفسیر کنیم؟!
آرزوی شهادت در رکاب حضرت خیلی بزرگ است؛
امید که از مخالفان آمدنش نباشیم!
آمین یا رب العالمین
حکایت کسی که به خیال پوستین آب آورده, تن به سیلاب زد را شنیده اید که با رسیدن به هدف و چنگ انداختن در پوستین (یا همان خرس در حال غرق) خودش نزدیک غرق و مرگ بود.
ناظران بی خبر از همه جا (!) گفتند: پوستین را رها کن تا حداقل غرق نشوی! گفت: من آن را ول کردم؛ او مرا ول نمیکند!
نمیدانم چرا با خواندن بیانیه پیوست (لینک حاضر), یاد این حکایت افتادم؟! عجب ذهن خرابی دارم!
در جایی به نقل از یکی از بزرگان جریان اصلاحات, خواندم که فرموده بودند:
بزرگترین آفت زندگی اجتماعی انسان، استبداد و خودکامگی است.
این جمله در جای خود کاملاً درست است و ان شاء الله بودار نیست. اما, نمیدانم این سخن از کشفیات جدید ایشان در مطالعات اجتماعی است یا دیر زمانی است که به آن رسیده اند؟
اگر تازه به این نتیجه رسیده اند, امیدواریم اگر بخت قدرت, دوباره به ایشان یا جناحشان اقبال کرد, این سخن نغز را فراموش نکنند!
و اگر دیر زمانی است که به چنین محتوایی اعتقاد دارند, پس چرا در هنگام عمل و داشتن قدرت, اصحاب خود را از ابتلا به این آفت منع نکردند؟!
آیت الله صافی گلپایگانی در مراسم تجلیل از مرحوم آیت الله العظمی سید محمد رضا گلپایگانی, حاضر نمیشوند قبل از قرائت پیام مقام معظم رهبری سخنرانی کنند؛ (لینک خبر)
این اقدام مهم و کاملاً معنادار مثل بسیاری دیگر از حمایتهای مراجع معظم تقلید از نظام و مقام معظم رهبری, توسط کسانی که شعار آزادی بیان آنها کوش فک را کر کرده, دیده و شنیده نمی شود و بهتر آن که بگوییم سانسور میشود. چرا؟!
مرز شوخی و لودگی چیست؟ آیا میتوان خنده ای بر لبها نشاند, بدون این که گرفتار لودگی یا مسخره کردن یا توهین به دیگران شد؟! متأسفانه در بین بسیاری از ما بین شوخ طبعی و آفاتی که شمردم رابطه لزومی برقرار است و قدرت تفکیک این دو را از هم نداریم.
در وبگردی به خاطراتی از جناب آقای رسولی محلاتی از شهید آیت الله سعیدی برخوردم که می تواند الگوی خوبی برای تمایز بین شوخی و آفتهای منفی آن باشد. (شهید سعیدی از شهدای پیشتاز انقلاب اسلامی است که بر اثر شکنجه های وحشیانه ساواک مظلومانه به شهادت رسید. مقبره ایشان در قبرستان وادی السلام قم, چند سالی است از غربت خارج شده, اما همچنان از حیث حضور و عرض ارادت و فاتحه, غریب مانده است!):
آیتالله رسولی محلاتی : مرحوم شهید سعیدی خیلی شوخ و شیرین و مزّاح بود. در درس امام هم گاهی اشکال میکرد. یادم هست یک روز اشکال کرد و امام جوابش را دادند و باز یک چیزی گفت و امام فرمودند: «آقا را ببین! ما سپر را روی سر گرفتهایم و آقا شمشیر را به پا میزند». یعنی حرفش بی ارتباط است! ایشان هم معطل نشد و گفت: «قاعدهاش همین است! وقتی شما سپر را به سر میگیرید، من باید شمشیر را به پا بزنم دیگر».
مرحوم سعیدی از شاگردان خوب امام بود. وقتی پدر ایشان فوت شد، شاگردها به امام عرض کردند که پدر آقای سعیدی فوت کرده است و اگر اجازه بفرمایید برای تسلیت در خدمت شما برویم منزل ایشان. امام گفتند: «بسیار خوب». با امام رفتیم و آقای سعیدی -خدا رحمتش کند- چای آورد. امام معمولاً چای نمیخوردند. ظرف پرتقال وسط اتاق بود و مرحوم سعیدی آورد و تعارف کرد و امام گفتند: «میل ندارم». ایشان هم یک پرتقال برداشت و با یک مداد آورد پیش امام و گفت: «چای که نخوردید، پرتقال هم که نمیخورید، پس لااقل امضا بفرمایید که رؤیت شد!» با این که خودش صاحب عزا بود، از این شوخیها هم میکرد. (لینک منبع مطلب)
در آیه 98 سوره انبیاء در خطابی از خدا و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به بت پرستان می خوانیم:
انکم و ما تعبدون من دون الله حصب جهنم انتم لها واردون؛ به راستی شما و آنچه آن را به غیر از خدا می پرستید مواد آتش جهنمی هستند که به آن وارد خواهید شد.
بر اساس این آیه چیزهایی که غیر خدا متعلق پرستش باشند, در آتش جهنم خواهند بود. ممکن است کسی اشکال کند که با این فرض, حضرت عیسی علیه السلام هم (العیاذ بالله) در آتش جهنم است, چون مورد پرستش مسیحیان بوده. پاسخ به این اشکال چیست؟ آیا در بیان قرآن مسامحه یا نقدی وجود دارد؟!
چند روز پیش, دوستی از دوستان دو آتشه سیاسی را دیدم. صحبت از اوضاع اقتصادی و اجتماعی این روزها و البته رئیس جمهور شد. او که روزگاری در صف حامیان رئیس جمهور بوده و به آن شهره شده بود, گفت: این روزها کمتر میان مردم و در اجتماعات حاضر میشوم؛ چون حرفی برای دفاع ندارم!
به او گفتم: هر چند عجیب است؛ اما هنوز هستند کسانی که دو آتشه از همه تصمیمات رئیس جمهور دفاع می کنند! گفت: آنها چه اعجوبه ای هستند؟!
و البته به او گفتم: سکوت و کناره گرفتن شما جز فرار از واقعیت نیست! خوب است آن چنان که دفاع می کردید, در صحنه بمانید و البته تفاوت "دفاع از گفتمان" و "نقد عملکرد" را تبیین کنید. به نظرم, این تفاوت ظریف و البته بنیادی, فاصله راه انقلابیگری از بیراهه سیاست بازی است.