در دو یادداشت از یادداشتهای قبل درباره فیلمی نوشتم که آن را ندیدهام. یکی از خوانندگان محترم نظری درج نموده که مناسب دانستم نظر ایشان را به طور کامل نقل و به عنوان یادداشت درج کنم و توضیحی در پایان بیاورم. ادامه مطلب...
بعد از چند روز به وبلاگ سر زدم و قصد نوشتن یادداشت جدیدی داشتم. در نگاه اول، تعداد نظرات آخرین یادداشت تعجببرانگیز بود. پس از خواندن نظرات، معلوم شد در یک وبلاگ مطلبی منتشر شده و ظاهرا نظرات خوانندگان مخالف، توسط صاحب وبلاگ گرفتار سانسور شده است. آنها هم حرفشان را از طریق بخش نظرات وبلاگ بنده که بدون نیاز به تأیید مدیر وبلاگ منتشر میشود، زدهاند. از این که به این بخش اعتماد کردهاند سپاسگزارم و از این که بسیاری از ما مدعی آزاداندیشی هستیم و به لوازم آن پایبند نیستیم، متأسفم.
درباره اهداف سیاسی جایزه فیلم «جدایی نادر از سیمین» در یادداشت قبلی نوشتم. شاهدی از غیب رسید و قرار است این فیلم با زیرنویس عبری در اسرائیل به نمایش درآید و لابد قرار است در آنجا فرهنگ اسلامی و ایرانی را ترویج کند. یعنی میشود باور کرد؟! بله، به شرطی که خیلی ساده باشیم. محترمانه نیست اما شرطش آن است که منگل باشیم. خبر چنین است:
فیلم جدایی نادر از سیمین، با زیرنویس عبری، از شانزدهم فوریه در سینماهای اسرائیل اکران خواهد شد. برهمین اساس، تبلیغی کوتاه از این فیلم نیز با زیرنویس عبری در سایتهای رژیم صهیونیستی پخش شده که از اکران این فیلم از تاریخ شانزدهم ماه بعد خبر داده است.
گرچه فرهادی در اکران فیلم خود در سرزمینهای اشغالی نقشی ندارد اما سوال اینجاست که چه مفاهیمی در این فیلم، از ایران و مردم آن به نمایش گذاشته شده که حتی از سوی رژیم صهیونیستی نیز مناسب پخش برای ساکنان سرزمینهای اشغالی ارزیابی شده است.
جا دارد که کارگردان فیلم جدایی نادر از سیمین، این مسئله را مورد بررسی قرار دهد که چرا رژیمی که جنایتهای وحشتناک و بسیاری را در کارنامه خود دارد، این فیلم را برای شهروندان خود مناسب ارزیابی کرده است.
در خوشبینانهترین فرض، وضع مردم بحرین و سوریه و اعتراض آنها به حاکمان خود شبیه هم است. (گرچه شخصاً معتقدم بین این اعتراضهای این دو کشور تفاوت بنیادی وجود دارد). اما در انعکاس خبری و برخوردهای غرب با حاکمان این دو کشور، با وضع کاملاً متفاوت و متناقضی روبرو هستیم. در یک کشور غرب و البته عربها، مردم را محکوم کردهاند و از حاکمان به شدت حمایت میکنند و حتی به گزارشهای مجامع به ظاهر بیطرف غرب هم واکنش نشان میدهند و آنها را به سکوت وادار میکنند. در طرف دیگر تحریم میکنند و منطقه پرواز ممنوع مطرح میشود و ناظران اتحادیه عرب اعزام میشوند!
راز این تبعیض و تناقض در رفتار غرب چیست؟ تناقض و تبعیضی که قدرت تبیین و دفاع از آن را هم ندارند.
در این یادداشت نمیخواستم درباره سیاست غرب در مقابل دو کشور خارجی چیزی بنویسم؛ موضوع یادداشت، جدایی فرهاد از شیرین و تجلیل از آن در آن سوی آبها و در میان سیاست و ارباب فرهنگی سیاستهایی است که میانه خوبی با فرهنگ بومی و ملی و دینی ما ندارند. نه اخراجیهای 3 را دیدهام و نه فرهاد و شیرین را. اما میدانم که برنده شدن فیلم، برای بیشتر دیده شدن بینالمللی آن است. و میدانم در ادبیات و فرهنگ آنها، همچون سیاست آنها، هیچگاه هنر و محتوایی که در ضدیت با محورهای بنیادین فرهنگ و سیاست غرب باشد، اجازه طرح نمییابد چه رسد به این که بخواهند از آن تجلیل کنند!
از این چند مقدمه نتیجه میگیرم که تبلیغ این فیلم با جایزه به معنای آن است که فیلم، یا در راستای اهداف سیاسی غرب در تخریب و سیاهنمایی وجهه سیاسی، ملی یا دینی ایرانیان قرار دارد و یا این که این فیلم به گونهای است که میتواند مروج فرهنگ و سیاست مطلوب غرب در ایران باشد.
البته باید اعتراف کنم که دقت و اهمیت غربیها در تشخیص آنچه در راستای منافعشان قرار دارد، به مراتب بیش از اهتمام و دقت ماست. به تعبیر دیگر جذب حداکثری غربیها در این عرصه، میتواند الگوی خوبی برای هنرمندان و سیاسیون و متولیان فرهنگ کشور ما باشد و البته باید اعتراف کنیم که همچنان دفع حداکثری در این عرصهها در داخل کشور ما حاکم است.
تکمیل ضروری:
اسم فیلم «جدایی نادر از سیمین» است که به اشتباه «جدایی فرهاد از شیرین» نوشتم. برای خودم این اشتباه خیلی عجیب و البته خندهدار بود!
در نظام آموزشی جاری کشور آموزش ابتدایی، ضروری و رایگان است. رایگان به این معنا که باید به گونهای برنامهریزی شود تا امکان تحصیل رایگان برای همگان فراهم باشد، مگر آن که افرادی نخواهند از سیستم آموزشی رایگان بهرهمند شود و در مدارس غیر انتفاعی برای آموزش فرزندانشان اقدام کنند. (البته در نام بیمسمای «غیر انتفاعی» سوال داشته و دارم!) این مقدمه اول یادداشت حاضر.
مقدمه دیگر این که فعلاً دوره پیش دبستانی الزامی است؛ یعنی در مجموعه سنوات آموزشی دوره ابتدایی گنجانده شده است.
با توجه به مقدمه اول و دوم، نتیجه این میشود که فراهم کردن آموزش رایگان پیشدبستانی طبق قانون اساسی وظیفه دولت است. اما روال فعلی آموزش پیشدبستانی دقیقاً خلاف این اصل قانونی است.به این شرح که دوره پیشدبستانی الزامی است اما در مدارس دولتی هم رایگان نیست و از اولیای دانشآموزان شهریه دریافت میشود. پس یکی از دو مورد الزام آموزش پیشدبستانی یا أخذ شهریه غیرقانونی است!
نکته جالبی که اخیراً کشف کردم این که این کلاسها در مدارس دولتی با وجود شهریه مثل سایر کلاسها نیست. به عنوان مثال مستخدم مدرسه دولتی موظف نیست این کلاسها را نظافت کند. اگر مایل بود در قبال اضافهکاری این کار را انجام میدهد و اگر مایل نبود میتواند این کار را انجام ندهد؛ چنان که در یکی از مدارس سراغ دارم که مستخدم مایل به اضافهکاری نیست و اولیای دانشآموزان مجبورند جور قضیه را بکشند. و این است حکایت شترمرغ!
تا آن جا که حضور ذهن دارم بیش از ده سال است که رهبر معظم انقلاب به برنامهریزی برای قطع وابستگی کشور به درآمد نفت توصیه اکید میفرمایند. توصیهای که همواره به سالهای بعد موکول شده و گامهای کوچکی در راه تحقق آن برداشته شده است. یکی از گامهای اساسی در این راه حذف یارانه مواد سوختی بود که برداشته شده است؛ هرچند اما و اگرهایی در شیوه اجرای این راهکار وجود داشته و دارد. نباید تردید کرد که این کار شجاعتی میخواست که برخی نداشتند و شاید بنا به مصالح کوتاهمدت و منفعتجویانه سیاسی خویش، روسای جمهور سابق از اجرای آن چشم پوشیدند!
از این نکته که بگذریم تردیدی نیست که اگر فرصتهای گذشته با برنامهریزی برای هدف استراتژیک قطع وابستگی به درآمد صادرات نفتی غنیمت شمرده میشد، امروزه تنمان از تحریم صادرات نفتی نمیلرزید.
همیشه در زندگی فرصتهای فراوان و ارزشمند، با غفلت هدر میرود و با گذشت زمان و در تنگنا قرار گرفتن، تأسف گذشته را میخوریم. اما یأس هم از سپاه شیطان است. باید ماهی را گرفت؛ و هر وقت هم بگیریم تازه است.