یکی از خوانندگان محترم وبلاگ با نام (حقیقی یا مستعار) میثم، نوشتهاند:
برادر! مدتیه از بحث های جنجالی و سیاسیتان خبری نیست!
توقع داشتیم بعد از این همه حمایت تلویحی از جناب لاریجانی و حمله آشکار به جناب احمدی نژاد، از حرف های حکیمانه و دلسوزانه و بی طرفانه حضرت آقا هم چیزی می نوشتید.
ضمن تشکر از اعلام نظر این خواننده محترم، یادداشت حاضر را در پاسخ ایشان نوشتم:
حضرت آقا فرمودند کار یکی خلاف شرع، قانون، اخلاق و خلاف منافع ملت بود (که سوگند خوردند پاسدارش باشند؛ و باید کفاره حنث قسم بدهند) (خوب در توالی این توبیخها دقت کنید که هر کدام چه بار منفی سنگینی دارد) و کار دیگری هم در دفاع از خود ا زیاده روی دانستند. (به این نکته هم توجه کنید که زیادهروی به این معناست که اصل حق دفاع کاملاً طبیعی و شرعی و قانونی است).
اصل استیضاح را غلط دانستند که کار مجلسیان بوده و طبق گزارش جناب لاریجانی، وی تلاشش را برای به جریان نیافتادن به کار گرفته است.
بنده تقصیر بیشتر را متوجه رئیس جمهور میدانستم و با استدلال به حدیت "البادی منها أظلم" نقش آقای لاریجانی را هم پررنگ میدانستم که ظاهرا در پررنگ دانستن نقش لاریجانی زیاده روی کرده بودم و خطای او کمتر بود.
نامه رئیس جمهور در قبال تذکر حضرت آقا که که فقط جای تأسف گذاشت. اگر نمینوشت، سنگینتر بود.
یک اشاره دیگر این که امام صادق به شیعیان فرمودند: کونوا لنا زینا و لاتکونوا علینا شینا. این آقا با عملکرد اخیر خود در عرصه سیاسی و اقتصادی و عزل و نصبها، شین رهبری و نظام شد یا زینت آن؟! قضاوت با خودتان. نمیخواهم این موضوع را بیشتر از این باز کنم. ان شاء الله در بین مردم هستید.
در یادداشت قبلی مطالعه دو مصاحبه را پیشنهاد کردم. بخشی از قسمت دوم مصاحبه فارس با جناب شهریار زرشناس را در این یادداشت درج میکنم. نکته ناب و نغز در این دو مصاحبه زیاد است؛ این قطعه را آوردم تا آزادی از جنس آزادی مدعیان پر سر و صدای آنها شناخته شود!
آقای زرشناس در این مصاحبه میگوید: آقایانی از جمله شمسالواعظین و رخ صفت زمانی که در کیهان بودند سال 1363 یا 1364 در یک صفحه از کیهان، مقالهای از احمد فردید به مناسبت مشروطه با عنوان «دفع فاسد به افساد» چاپ شد؛ آنها جلوی چاپ روزنامه را گرفتند و به طور کلی آن روز، صفحه اندیشه از روزنامه کیهان حذف شد!
بنابراین جریان سروش، فضای اختناق آلودی علیه هر نوع اندیشهای غیر از خودش ایجاد کرده بود و در آن زمان مدعی بود که انقلابی فقط ما هستیم و هر کسی که حرفی خلاف ما میزند ضد انقلابی است اصلا مجال و امکان این وجود نداشت که راهحلی، فکری، طریق دیگری بخواهد مطرح شود.
این فضا در سالهای 68 ـ 69 کم کم شکسته شد و امکان درج صحبتهایی دیگر نیز در کیهان پدید آمد اما تا سال 1372 همچنان امکان صحبتهای تازه در صدا و سیما وجود نداشت.
تنها فردی که به صورت مداوم در صدا و سیما برنامه داشت سروش بود و مباحث او درباره مولوی کار را به جایی رساند که آن برنامه به دستور امام(ره) متوقف شد. سروش ایدئولوگ نظام بود، اگر کتابهای درس معارف اسلامی در سال 1365 را که سروش نوشته بود نگاه کنیم متوجه میشویم عین حرفهای پوپر را میآورد و متأسفانه این موارد، جزو کتابهای درسی جمهوری اسلامی بود.
بنابراین، فضا اصلاً مجالی برای حضور فرد دیگری کسی نمیداد. آقای دکتر داوری برایم تعریف میکرد که در سالهای 63 و 64 با سروش بر سر مطلب «جامعه باز» با سروش دعوا کرد و از آن به بعد بود که مقاله او را چاپ نمیکردند و حتی اگر کسی به مقاله آقای داوری نیز استناد کرده بود باز هم مقاله آنها چاپ نمیشد!
1. مطالعه گفتگوی فارس نیوز با دکتر گلشنی که نیازی به معرفی ندارند،
به علاقمندان مباحث نظری در ایران، پیشنهاد میشود.
(لینک قسمت اول) (لینک قسمت دوم)
2. همچنین مطالعه گفتگوی فارس با شهریار زرشناس، که او هم نیاز به معرفی ندارد،
بسیار خواندنی است. علاقمندان، با حوصله بخوانند.
(لینک قسمت اول) (لینک قسمت دوم)
مقدمه جالب مصاحبه فارس با شهریار زرشناس:
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، یازده سال بیشتر نداشت که عشق به مطالعه همه وجودش را فراگرفت. بعد از دو سه سال کار به جایی رسید که روزی 14 - 15 ساعت کتاب میخواند. خانواده نگران سلامتیاش شدند و از نظر خرید کتاب تحریمش کردند. شهریار چاره را در کتابخانه قلهک دید، برای همین هر روز یک ساعت پیاده راه میرفت تا به آنجا برسد...
زرشناس منتقد روشنفکری و مخالف مدرنیته است، از سویی میانه خوبی هم با زندگی عینی ندارد. برای همین رانندگی بلد نیست، موبایل ندارد و از تهران بزرگ فقط محدوده منزل پدریاش را میشناسد!
از مرحوم علامه محمدتقی جعفری (رحمة الله علیه) نقل شده که:
عدهای از جامعهشناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا در بارهی موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضع این بود: «ارزش واقعی انسان به چیست؟»
برای سنجش ارزش خیلی از موجودات، معیار خاصی داریم؛ مثلاً، معیار ارزش طلا وزن و عیار آن است، معیار ارزش بنزین، مقدار و کیفیت آن است، معیار ارزش پول، پشتوانهی آن است. اما معیار ارزش انسانها چیست.
هر کدام از جامعهشناسان، صحبتهایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه کردند. بعد، وقتی نوبت به بنده رسید، گفتم: اگر میخواهید بدانید یک انسان چهقدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق میورزد.
کسی که عشقاش یک آپارتمان دوطبقه است، در واقع، ارزشاش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشقاش ماشیناش است، ارزشاش به همان میزان است. اما کسی که عشقاش خدای متعال است ارزشاش به اندازه ی خداست.
علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعهشناسان صحبتهای مرا شنیدند، برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.
وقتی تشویق آنها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود، بلکه از شخصی به نام علی (علیهالسلام) است. آن حضرت در نهجالبلاغه میفرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ أمْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» / «ارزش هر انسانی به اندازهی چیزی است که دوست میدارد».
وقتی این کلام را گفتم، دوباره به نشانهی احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند.
حضرت علامه در ادامه میگفتند: عشق حلال به این است که انسان (مثلاً) عاشق 50 میلیون تومان پول باشد. حال اگر به انسان بگویند: «آی، پنجاهمیلیونی!» . چهقدر بدش میآید؟ در واقع میفهمد که این حرف، توهین در حق اوست. حالا که تکلیف عشق حلال، اما دنیوی، معلوم شد، ببینید اگر کسی عشق به گناه و معصیت داشته باشد، چهقدر پست و بیارزش است.
چندی پیش، مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی به ملکوت اعلی پیوست؛ اندکی بعد از او مرحوم آیت الله خوشوقت. سالهای قبل مرحوم آیت الله مجتهدی و مرحوم آیت الله حق شناس. روح همه این بزرگواران مهمان حضرات معصومین علیهم السلام باد.
یکی از سؤالهای مهمی که پس از اعلام درگذشت این بزرگان از سوی مردم پرسیده میشود، آن است که چرا این افراد قبل از فوت در سطح کشور شناسانده نمیشوند تا همه از انفاس قدسی الهی ایشان بهرهمند گردند؟
شخصاً بارها و بارها با این سؤال مواجه بودهام. اما پاسخش چیست؟!
اصلیترین پاسخ آن است که این افراد وارسته هر گونه حضوری در رسانه را از خوف گرفتار شدن در دام ریا و شهرتطلبی کنار میگذاشتند. بر خلاف بسیاری از ما که که از کمترین فرصت حضور در مجامع عمومی، بیشترین بهره را طالبیم، آنها مردان خدا بودند و نه عبد هوا و هوس و بنده نفس خویش!
اما آیا این خوف آنها، وظیفه رسانهها مخصوصاً صدا و سیما را هم ساقط میکند. در ایامی که کارمند رادیو معارف بودم و به اقتضای وظیفه برای تهیه و پخش درسهای اخلاق بزرگان اقدام میکردم، بارها با این سؤال مواجه بودم.
برای خودم به این پاسخ رسیده بودم که خیر. انکار آنها از حضور در رسانه (و حداقل در حد پخش درسهای اخلاق ایشان) باعث نمیشود که مسئولان صدا و سیما احساس تکلیف نداشته باشند. از این رو سفرهای مختلفی تدارک دیده شد و برای جلب رضایت اساتید، خیلی تلاش شد؛ و البته گاهی به نتیجه نرسید.
رادیو معارف این افتخار را داشت که بسیاری از اساتید اخلاق را به جامعه بشناساند و امیدوارم در این راه موفقتر از قبل باشند. درسهای اخلاق آیت الله ناصری، آیت الله حقشناس، آیت الله شیخ جواد کربلایی و بسیاری دیگر از بزرگان اولین بار در این رادیو پخش شد و اکنون نیز در برنامه "مکارم خوبان" که همه روزه از رادیو معارف پخش میشود، ادامه دارد. (جدول پخش برنامههای روزانه رادیو در سایت رادیو معارف موجود است؛ کلیک کنید) کاش این فرصت را از دست ندهیم.
و البته به کمک ابزارهای جدید، فایلهای صوتی و تصویری سخنان این بزرگان نیز موجود و قابل استفاده است. (لیست برنامهها؛ کلیک کنید) گامهای رادیو معارف در این عرصه قابل تقدیر است.