به آنها که همچنان به اسکار و آرگو و فیلم قبلیاش معتقدند،
پیشنهاد میشود فیلم حاضر (لینک) را مشاهد کنند؛
البته اگر به خوشبینی آنها لطمه میزند، عذرخواهی میکنم.
شخصی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با اصرار خواست که قرآن را به او بیاموزند. حضرت کسی را مأمور کرد به او قرآن آموزش دهد. آن فرد، هنوز دو آیه بیشتر نیاموخته بود که گفت همین مقدار بس است و رفت!
اصحاب تعجب کردند که چگونه با این همه اصرار به همین دو آیه اکتفا کرد و رفت. پیامبر فرمود: انصرف الرجل و هو فقیه (بحار، ج 89، ص 107) او در حالی رفت که آنچه باید بیاموزد و بفهمد، آموخت!
آن دو آیه، آیات 7 و 8 سوره زلزال بود: فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره / و من یعمل مثقال ذرة شراً یره.
هر یک از ما اگر به عمل به همین دو آیه اکتفا کنیم، دنیا و آخرت همگان آباد خواهد شد.
بار خدایا از کارهایی که کرده ام به تو پناه می برم از جمله :
از این که حسد کردم…
از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی دانستم…
از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم…
از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم…
از این که مرگ را فراموش کردم…
از این که در راهت سستی و تنبلی کردم…
از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم…
از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم…
از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند…
از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم…
از این که دیگران را به کسی خنداندم، غافل از این که خود خنده دارتر از همه هستم…
از این که لحظه ای به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم…
از این که در مقابل متکبرها، متکبرترین و در مقابل اشخاص متواضع، متواضع تر نبودم …
از این که زبانم گفت بفرمایید ولی دلم گفت نفرمایید....
از این که نشان دادم کاره ای هستم، خدا کند که پست و مقام پستمان نکند…
از این که ایمانم به بنده ات بیشتر از ایمانم به تو بود…
از این که منتظر تعریف و تمجید دیگران بودم، غافل از این که تو بهتر از دیگران می نویسی و با حافظه تری…
از این که در سخن گفتن و راه رفتن ادای دیگران را درآوردم…
از این که پولی بخشیدم و دلم خواست از من تشکر کنند…
از این که از گفتن مطالب غیر لازم خودداری نکردم و پرحرفی کردم…
از این که کاری را که باید فی سبیل الله می کردم نفع شخصی مصلحت یا رضایت دیگران را نیز در نظر داشتم....
از این که نماز را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم…
از این که بی دلیل خندیدم و کمتر سعی کردم جدی باشم و یا هر کسی را مسخره کردم…
از این که ” خدا می بیند ” را در همه کارهایم دخالت ندادم…
از این که کسی صدایم زد اما من خودم را از روی ترس و یا جهل، یا حسد و یا … به نشنیدن زدم…
یکی از موضوعات مربوط به معاد، مسأله تکامل انسان پس از مرگ است. موضوع تکامل انسان پس از مرگ، در دو بخش مورد توجه است: تکامل برزخی و تکامل در قیامت.
بیشتر متکلمان و مفسران، تکامل برزخی انسان را پذیرفته و تکامل در قیامت را نفی کردهاند. فلاسفه تحلیل خاصی در تکامل در قیامت دارند که فرصت و محل طرحش نیست.
بر اساس قرآن و روایات، قیامت محل محاسبه و پاداش و کیفر است و دست انسان از عمل و آثار عمل برای کسب کمال بیشتر کوتاه است. با مرگ انسان، قدرت انجام اعمال اختیاری از بین میرود، اما آثار برخی اعمال دنیوی فرد، پس از مرگ انسان نیز تا جهان مادی جاری است و قیامت برپا نشده، در برزخ به او خواهد رسید؛ اعم از پاداش اعمال نیک و سنتهای حسنة (= باقیات الصالحات) و عقوبت سنتهای ناروا.
لذا حرکت در برزخ، منحصر در افزایش درجات انسانها نیست؛ بلکه سقوط آنها را نیز در بر میگیرد. تکامل در برزخ در قرآن به صراحت نیامده، اما از برخی آیات (به عنوان نمونه، بقره / 25، ر. ک: حسنزاده آملی، هزار و یک نکته، نکته 637؛ آلعمران / 77) قابل استفاده است.
نهی قرآن از حضور پیامبر اکرم (ص) سر قبر منافقان برای دعا برای آنها (توبه / 84) و نیز نهی حضرت از استغفار برای مشرکان (توبه / 113) نشان از تأثیر دعای حضرت برای کسانی است که از دنیا رفته و مقیم برزخاند. بر اساس روایات، تأثیر برخی اعمال دنیوی در صعود و سقوط انسانها در برزخ و قبل از برپایی قیامت، انکارناپذیر است.
غالب متکلمان و مفسران، وجود تکامل در بهشت را نفی کرده یا درباره آن سکوت کردهاند.
برخی با استناد به آیهای که در توصیف بهشت آمده و رزق بهشتیان را هر صبح و شام دانسته (مریم / 62) و با استناد به روایات هدیه خدا به بهشتیان در اوقات نماز دنیایی و روایاتی که خبر از افزایش مستمر جمال و حُسن بهشتیان میدهد و نیز با تشبیه عمل انسان به میوه درختی که فقط یک بار کاشته شده، نتیجه گرفتهاند که تکامل تدریجی بهشتیان در جنبههای جسمانی، روشن است و به طریق أولی، جنبههای روحانی را نیز در بر میگیرد. (مکارم شیرازی، پیام قرآن 6 / 366)
شواهد مطرح شده، برای اثبات ادعای تکامل در بهشت کفایت نمیکند. حضور انسان در قیامت، به منزله میوهای است که از درخت جدا شده و استمرار تکامل، امکان ندارد. (شهید مطهری، مجموعه آثار، ج 22، ص 121)
اخیراً و به خاطر تکمیل مقالهای، مجبور شدم بخشی از تاریخ هند را از قرن دهم تا دوازدهم هجری مطالعه کنم. نکات بسیاری استفاده کردم.
یکی از نکات مهم آن بود که در هند بیش از ششصد سال زبان فارسی، زبان رسمی بوده و نیز دین اسلام به عنوان بزرگترین دین هندیان در سراسر این کشور رواج داشته است؛
مثلا در سه قرن مورد مطالعه، در شمال هند سلسله پادشاهی سنی مذهب تیموریان و در جنوب هند سه سلسله شیعی شامل قطبشاهیان، نظامشاهیان و عادلشاهیان سالهای طولانی حکومت کردهاند؛ و در هر دو خط و زبان فارسی زبان رسمی بوده است.
با نفوذ و تسلط کمپانی هند شرقی، یکی از بزرگترین گامهای آنها برای مسخ و تغییر هویت فرهنگی هندیان، تغیر خط و زبان بوده است. و این حیله استعماری به شدت کارگر افتاد.
در کشوری که به تعبیر برخی از محققان، بیشترین نسخههای خطی فارسی (حتی بیش از ایران)در موضوعات دینی در کتابخانههای آنها وجود دارد، امکان استفاده عموم مردم وجود ندارد.
در کشوری که روزگاری بزرگترین کشور مسلمان بوده، امروزه گاوپرستی و موشپرستی و بتپرستی و پرستش چیزهایی که قلم از نوشتن آنها شرم دارد، حرف اول را میزند؛ چرا که با حیله استعماری تغییر خط و زبان، پشتوانه فرهنگی قطع شده و هر بلایی خواستهاند بر فرهنگ آنها آوردهاند.
نمونه این حرکت را در ترکیه میبینیم که میراثبر حکومت و فرهنگ عثمانی است ولی با تغییر خط، غالب مردم امکان استفاده از پشتوانه فرهنگی خود را ندارند و چنین، در دام سکولاریته حاکمان و حامیان غربی آنها افتادهاند. در آذربایجان و نیز کشورهای آسیای میانه نیز تغییر خط و زبان همین بلا را بر سر مسلمانها آورده است.
اگر با این نگاه به تلاشهایی که اخیراً برای تغییر رسم الخط فارسی در ایران صورت میگیرد، بنگریم، عمق فاجعه روشن خواهد شد و طبعاً دست حیله استعمار به آسانی قابل مشاهده خواهد بود.
طلبهای با کفشهای کتانی؛ (از این کتانی تا آن کتانی!) اطلاعات بیشتر در جهان نیوز (لینک)
لطفاً کاملاً غیر جدی بخوانید! ایران خودرو در شاهکاری جدید و در راستای ارتقای کیفیت محصولات خود، سپر مشکی یا استیلهای وانت پیکان را به سپری طوسی رنگ و کاملا نامناسب با وانت پیکان تولید و به وانتها نصب کرده و در ازای این ابتکار حدود نیم میلیونی به قیمت افزوده است!
بهانه افزایش قیمت به جای خود، اما کاملاً هارمونی نامتناسبی ایجاد کرده، و البته مشتری مجبور است در نبود رقیب، همین محصول را بخرد. شاید حرص سود، چشم آنها را از زیباییشناختی هم انداخته باشد!
دو نمونه را انصافاً مقایس کنید. نمونهای که در ابتدای یادداشت است، نمونههای قدیم وانت و نمونه پایانی ابتکار یا شاهکار جدید ایران خودرو است؛ ببخشید که عکس با کیفیت بهتر نیافتم!
درباره جایزه اسکار فیلم "جدایی نادر از سیمین" سال گذشته در چنین روزهایی نوشتم. دوستان محترم کلی حاشیه نوشتند. امسال سؤالی ساده درباره جایزه همان اسکار به فیلم "آرگو" نوشتم؛ کسی حاشیه ننوشت. (یادداشتی به نام شوری آش اسکار)
کل قضیه اسکار مشکوک به نظر میرسد؛ حاشیه نزدن دوستان پارسالی، مشکوکتر است؛ یا در حال فکرند یا این که همچنان به عقیده سال گذشته خود اصرار دارند.
خوب است حداقل چیزی بنویسند ما از حیرت و بلاتکلیفی خارج شویم؛ معروف است که در کلاسی که هیچ دانشجویی چیزی نمیگوید، یا مطلب کاملاً روشن است؛ یا این که کاملاً پیچیده است و کسی اصلاً از آن سر در نیاورده تا چیزی بپرسد! البته احتمالات دیگری هم مطرح است! بسم الله
در حاشیه طرح اخیر برخی از مجلسیها این سؤال به ذهنم رسید
اگر آن عده محدود نماینده، از عکاسان خدا هم به اندازه عکاسان خبرگزاریها
واهمه داشتند،آیا چنین طرحی مطرح میکردند و این همه هزینه را
صرف چنین تلاش مذبوحانهای میکردند؟!
شاید به رحمت خدا امیدوارند و نظارت مردم را بر نمیتابند؟! شاید!
سوءظن مرا ان شاء الله خواهند بخشید. ما هم به رحمتش امیدواریم.
خدای ما هم هست؛ اگر با طرحی محدودش نکنند!!!!
سال گذشته در چنین روزهایی بود که جایزه اسکار "جدایی نادر از سیمین" خیلیها را به وجد آورده بود.
خیلیها و من هم در این وبلاگ، از ماهیت استکباری جایزه اسکار و اهداف پیدا و آشکار (و البته برای برخی ناپیدا بلکه ناموجود!) دشمنان ایران و انقلاب اسلامی گفتیم و البته آنها هم باور نکردند.
نمیدانم این افراد این روزها چه احساسی دارند؛ در روزگاری که نشریات معروف آمریکایی هم جایزه اسکار به فیلم "آرگو" را کاملاً سیاسی میدانند؛ یعنی آش آن قدر شور شده که صدای آشپزها را هم درآوده است.
آن دوستان عزیز از ما قبول نکردند؛ امیدوارم از دشمنان نظام قبول کنند! ان شاء الله