سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در لینک حاضر، سخنان یکی از مراجع معاصر درباره جریانات سیاسی و اقتصادی آمده است؛ مرجعی که در سالهای نه چندان دور، خیلی برای تخریبش تلاش کردند و به جایی نرسیدند. خداوند ایشان و سایر مراجع معظم را سلامت و طول عمر عنایت فرماید.


نوشته شده در  چهارشنبه 91/7/12ساعت  3:0 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

هیچ وقت حس مثبتی نسبت به برگزاری جشن تولد نداشتم و آن جز یک «سوسول بازی» و کار«آدمهای بیکار» نمی‌دانستم و نمی‌دانم؛ گرچه حتی مجبور شده‌ام در میدان رقابت و فشار، حتی برای پسرم ترکیب ساده‌ای شبیه جشن تولد برگزار کنم! اما جشن تولدی که لینکش درج شد، ارزش تقدیر دارد. دست بانیانش درد نکند. ابتکارشان در خور تقدیر است.


نوشته شده در  چهارشنبه 91/7/12ساعت  12:7 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

در یکی از یادداشت‌های گذشته درباره دروغ بزرگ رئیس اداره توزیع نیروی برق شهرستان اردکان، آن هم در حضور فرماندار و البته بدون واکنش ایشان، و در میان اصحاب رسانه نوشتم. (لینک یادداشت محل بحث)

برای پیگیری کارم، کسی را مأمور کردم. در نهایت به صراحت در اداره برق همان رئیسی که گفته بود، فعلاٌ انتظار نصب کنتور برق به سی و چهل روزه کاهش یافته،‌ تصریح شد که روال عادی نوبتها یکساله است. در همان اداره، جوانانی سر به اعتراض گذاشته بودند که خانه ما شش ماه تا یکسال است که آماده سکونت است و فقط چون برق ندارد،‌ اجاره‌نشین یا شبه مجردند!

جناب آقای فرماندار اردکان! عمق دروغ رئیس زیر دست شما،‌ تا این اندازه کشف شده است! تذکر هم دادیم؛ دیگرانی هم اعتراض کردند، اما دریغ از یک واکنش ساده و پیگیری! شاید در آستانه بازنشستگی، مثل دولت محترم کم‌کار شده‌اید یا شاید و فقط شاید، دغدغه بعد از فرمانداری،‌ فرصت کار در مأموریت فرمانداری نمی‌دهد! ببخشید باز هم اعتراض کردیم؛ اگر دروغ یا بی‌تقوایی بود، آماده درج پاسخ هستم؛ پاسخ شما هرچه باشد!


نوشته شده در  سه شنبه 91/7/11ساعت  9:11 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

شنیدم یکی از مسئولان شهرستان، که از یکی از عملکردهایش انتقاد کرده بودم، در جمعی از ما گلایه کرده و تلویحاً ما را به بی‌تقوایی (شما بخوانید دروغ!) منسوب کرده است! از خداوند توفیق تقوا و درخواست تقوای بیشتر داریم، اما آن مسئول محترم نفرمودند که کجای حرف ما بی‌تقوایی بوده است؟!با این که اعلام کرده بودم،‌ منتظر شنیدن جواب و درج آن در وبلاگ برای اطلاع همه خوانندگان هستم.

کاش توضیح بیشتری می‌دادند تا به ما بی‌تقوایی‌مان تفهیم شود. شاید هم افشای برخی زد و بندهای بی‌منطق سیاسی در میان مسئولان شهر،‌ بی‌تقوایی سیاسی است!‌ البته بنده فقط به یکی از بی‌خطرترین‌هایش پرداختم که این همه دلخوری در پی داشت! خدا به ما و ایشان تقوای بیشتر و البته «شجاعت» سیاسی به فراوانی بیشتر،‌ عنایت فرماید! آمین یا رب العالمین.


نوشته شده در  سه شنبه 91/7/11ساعت  8:55 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

روزی بود و روزگاری! شبکه دو بود و گفتگوی ویژه خبری و مجری توانای آن جناب مرتضی حیدری. هیچ تبلیغی از این برنامه هم در شبکه‌های دیگر پخش نمی‌شد. وسط اخبار بیست و سی شبکه دو و 21 شبکه یک، بی‌مناسبت یا بامناسبت، تبلیغی از این برنامه وجود نداشت. با این همه، اما،‌ برنامه‌ای خبری-تحلیلی با اقبال قابل توجه مردم بود.

امروزه این برنامه را چه شده است که دنبال گدایی مشتری است و التماس می‌کند که این برنامه را ببینید؟! چند شب پیش درباره اسکان زلزله‌زدگان، چند مقام ارشد کشور در این برنامه بودند، اما خانم مجری،‌کاملاً جوان و فوق العاده ناتوان در اداره برنامه. گاهی سؤالاتی می‌پرسید که معلوم می‌ّشد اصلاً به مباحث برنامه توجه ندارد و فقط سؤالات خود را می‌پرسد تا تکلیفش را انجام داده باشد. در واقع با همان سؤال اول، و پاسخ مسئولان، برنامه تمام شده تلقی می‌شد.

تلاش مجری برای به چالش کشیدن مهمانان،‌ برای من به عنوان شنونده‌ای که سابقه رسانه‌ای دارم، جز خنده تلخ و تأسف چیزی نداشت!

یکی دیگر از مجریان مرد و جوان برنامه، صدایی کاملاً خفه در بینی دارد. یعنی با هر معیار فنی رسانه‌ای ملاحظه شود،‌ صدای ایشان برای اجرا و گویندگی در هیچ برنامه‌ای تأیید نمی‌شود. توانایی فوق العاده محتوایی در اجرا هم ندارد که مجوز چشم‌پوشی از این صدای کاملاٌ غیر رسانه‌ای شود. اما چرا به عنوان مجری این برنامه که سابقه درخشانی داشته، انتخاب شده، نمی‌دانم! با این حال،‌ فکر می‌کنم توقف تولید و پخش برنامه گفتگوی ویژه خبری شبکه 2 راه بسیار آبرومندی برای برگزاری مجلس ختم این برنامه است.

آنچه نوشتم نظر کاملاً شخصی اینجانب و البته با پشتوانه بیش از هشت سال کار تخصصی در رسانه ملی است. ممکن است شما خواننده محترم موافق باشید یا نباشید. بدون تردید یکی از دلایل افول و افت برنامه گفتگوی ویژه خبری، فاصله گرفتن از اصول اولیه اجرای چنین برنامه‌هایی است. برنامه «دیروز، امروز، فردا» هم در همین حال و هواهاست!


نوشته شده در  دوشنبه 91/7/10ساعت  11:9 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

به خارجی‌ها کار نداریم؛ برخی از سیاستمداران ایرانی که مدعی برتری در فهم سیاسی بودند، حکومت و دولت ایران را به خاطر حمایت از دولت کنونی سوریه، سرزنش کردند؛ با این ادعا که ایران در حمایت از قیامهای برخاسته از بیداری اسلامی، تبعیض‌آمیز برخورد کرده است!

غافل از اینکه رکن اول پیروزی هر جنبشی، داشتن پایگاه مردمی است؛ لذا جنگ با حکومت مرکزی سوریه، با جنگجویان وارداتی، در هر صورت سودی به حال ملت و دولت سوریه نخواهد داشت. دولتهای درگیر در این مسأله نیز، اکنون قافیه را باخته‌اند و راهی برای گریز از این باتلاق می‌جویند. (تحلیل لینک شده، قابل توجه است).

روسیاهی در این جریان برای کسانی ماند که خسارات زیادی به ملت سوریه تحمیل کردند؛ در حالی که حتی حاضر نشدند قیام بزرگ ملت بحرین را ببینند! گذشت زمان، نشان داد توبیخ چرایی حمایت ایران از سوریه، نقدی عجولانه بود؛ نقدی عجولانه و ناشیانه از کسانی که مدعی بودند در جنگ امریکا با عراق، باید ایران به نفع عراق وارد جنگ با امریکا می‌شد!


نوشته شده در  دوشنبه 91/7/10ساعت  12:3 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

در دوران تحصیل در تهران نمونه‌های متعددی را می‌دیدم که فرزند در تاریکی صبحگاهی در حال خواب به مهد کودک تحویل می‌شد و ساعت شش عصر یا دیرتر از آن جا تحویل گرفته می‌شد. و البته پدر و مادر در ماشین در حال حرکت در ترافیک مشغول صبحانه خوردن بودند.

در این فضا،‌ تعطیلی پنجشنبه‌های مدارس از نان شب واجب‌تر است. اما در سایر نقاط کشور، چطور؟! خواسته یا ناخواسته بقیه دانش‌آموزان و والدین و معلمان،‌ باید بلاکش سبک زندگی تهرانی‌ها باشند. دانش‌آموز دبستان از صبح ساعت هفت و نیم تا ساعت 14 در حال دانش‌آموزی است. آیا کشش این همه ساعت در یک روز را دارد؛ حتی اگر فقط و فقط، وظیفه‌اش نشستن روی نیمکت باشد؟!

به جای این که فکری به حال سبک نادرست زندگی در بعضی از شهرهای بزرگ شود، بقیه مردم کشور هم محکوم به زندگی به همان سبک شده‌اند! یعنی ایران،‌ در اینجا هم فقط تهران فرض شده است. اما، ایران، تهران نیست!


نوشته شده در  یکشنبه 91/7/9ساعت  8:6 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

کلی دغدغه در پنج بند مختصر و مفید: 

1. به نظر شما کنسرو نخود فرنگی، چند درصد ارزبری دارد؟ قیمت این کالا در چند ماه گذشته دو برابر شده است. شاید تقصیر اسمش است! همان نخود سبز را به کار می‌بریم تا فرنگی بودن آن، ارزبری نداشته باشد!

2. در کشورهای مختلف، علیه سیاستهای اقتصادی دولتها، راهپیمایی برگزار می‌شود. به نظر شما چرا حزب یا گروهی دنبال مجوز راهپیمایی نیست؟! شاید هم دولت مجوز نمی‌دهد!

3. به نظر شما اگر چنین راهپیمایی برگزار شود، چند درصد از مردم شرکت می‌کنند؟!

4. اگر جناب رییس جمهور به اندازه دغدغه‌ای که برای دستگیری جناب جوانفکر دارند، برای رفع گرانی‌های بی‌ضابطه دغدغه داشتند، چنین وضعی باقی می‌ماند؟!

5. خوب شد حضرت آقا به دولت تذکر دادند که سال آخر هم به اندازه سالهای گذشته تلاش کنند و کم‌کاری نداشته باشند. به نظر شما اگر توصیه رهبری نبود، دولت در چه حالی بود؟! یعنی بدتر از این هم راه داشته و دولت کم‌کاری کرده؟!


نوشته شده در  شنبه 91/7/8ساعت  1:46 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

به مناسبت، حوادث سیاسی اخیر، نکته‌ای تاریخی از «جعفر کذاب»، فرزند امام هادی علیه السلام و برادر امام حسن عسکری علیه السلام و موضع قاطع امام هادی علیه السلام تقدیم می‌کنم.

صالح بن عبدالله می‌گوید مادرم که در روز تولد جعفر در خانه امام هادی علیه السلام بود، نقل می‌کرد: هنگام ولادت جعفر در خانه امام هادی بودم. همه اهل خانه، به جز خود امام، خوشحال بودند. از ایشان سؤال کردم: مولای من! چرا شما را خوشحال نمی بینم؟ حضرت فرمود: در آینده علت این امر بر تو روشن خواهد شد؛ چرا که او افراد بسیاری را گمراه خواهد کرد.

امام هادی به بسیاری از یارانش فرمودند: اجتناب کنید از پسر من، جعفر، زیرا که او برای من، بمنزله پسر نوح  است نسبت به حضرت نوح!
جعفر مردی عیاش و نا اهل و شرابخوار و از مدعیان امامت بود. همواره در مجالس بزم و شرابخواری شرکت می‌کرد و اغلب مست بود و بسیار باعث ناراحتی پدر و برادرش امام حسن عسکری علیه السلام می‌شد.

احمد بن سعد کوفى مى گوید: به همراه گروهى از شیعیان نزد امام هادی رسیدیم و از امامت بعد از ایشان سؤال کردیم و گفتیم که برخى مى‌گویند امام بعد از شما، جعفر است و نه حسن. امام فرمود: [از این سخن ] بپرهیزید، همانا جعفر دشمن من است؛ اگر چه فرزند من است. همچنین او دشمن برادرش حسن است و حسن امام بعد از من است. امام هادی در جایی دیگر در مورد جعفر می‌فرماید: او از تعالیم دین خارج است و زیر بار فرمان من نیست!

وی پس از شهادت پدرش امام هادی علیه السلام ادعای امامت کرد، ولی حضرت امام حسن عسگری علیه السلام اجازه هیچگونه خودنمایی را به او نداد تا این که پس از شهادت امام حسن عسگری علیه السلام و آغاز غیبت صغری، او فرصت یافت دوباره ادعای امامت کند و با دروغ، جمعی را به گمراهی بکشاند و از این رو به جعفر کذاب شهرت یافت.


نوشته شده در  چهارشنبه 91/7/5ساعت  11:3 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

اگر با شماره 09640 تماس بگیرید، مرکز ملی پاسخگویی دینی با حدود 15 کارمند و بیش از دویست کارشناس، پاسخگوی تلفنی سؤالات شما در عرصه‌های مختلف علوم و معارف اسلامی شامل سؤالات اعتقادی، قرآنی، تاریخی، فقهی و مباحث علوم تربیتی و مشاوره خواهند بود. در برخی موضوعات، به شما نوبت تلفنی می‌دهند تا در روز و تاریخ مشخص، جواب سؤال خود را بگیرید. همچنین به سؤالات کتبی نیز پاسخ می‌دهند. ارتباط آنلاین با کارشناسان مرکز، راه دیگر گرفتن پاسخ سوالات است. با همین عنوان می‌توانید سایت این مرکز را بیابید. اطلاعات مفید و قابل اطمینان فراوانی در این سایت قابل مطالعه است.

شاید تعجب کنید که این مرکز در محلی به اندازه یک مدرسه سه کلاسه مستقر باشد. و شاید تعجب کنید که تمام کارشناسان آن، کارمزد ساعتی هستند و شاید تعجب کنید که حق الزحمه کارشناسان این مرکز از ساعتی شش هزار تومان بالاتر نیست؛ که البته ده درصد مالیات از آن کم می‌شود! و شاید تعجب کنید که چه حجم تماسی از خارج از کشور را پاسخگو هستند. همچنین شاید تعجب کنید که کل بودجه این مرکز در سال جاری دو میلیارد تومان بیشتر نبوده است.

اما حتما تعجب خواهید کرد و شاید باور نکنید که بودجه این مرکز در سال جاری به نصف کاهش یافته است!!!

یعنی این همه خدمت، به اندازه 12 بازی نکونام ارزش ندارد (یعنی یک سوم قرارداد!)؛ آن هم به شرطی که در تمام بازیهای لیگ بازی کند و به شرطی که در زمین باشد نه در نیمکت؟!

راستی اگر فقط نصف قرارداد بازیکنی را از پول دولت پرداخت نکنند، چه غوغایی پیش می‌آید؟! راستی،‌ اگر دولت پول ندارد، چرا از همه یکسان کم نمی‌شود؟! یعنی چرا نصف قرارداد فوتبالیستهایی که از بیت المال می‌خورند کم نمی‌شود؟!

و نکته آخر اینکه بنده نه کارمند این مرکزم و نه کارشناس آن! ولی خیلی دلم از این بی‌انصافی‌ها و بی‌تدبیری‌ها پر است.


نوشته شده در  چهارشنبه 91/7/5ساعت  12:5 صبح  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()

<      1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درود بر اهالی ورزنه!
حرکت؛ درجا؟!
آخر دورویی!
ابهام ادبی
زور عجیب سوتیها!
عاقبت حکم تخریب؟!
چاه مجاز یا غیرمجاز؟!
درخواست افزایش ظرفیت!
افقهای جدید اشتغال بانوان!
پرسشگری خطرناک!
قحط الرجال
[عناوین آرشیوشده]