همه عوام میفهمند و دقیقاً این فهم خود را به کار میبندند که:
اگر خریدار وسیله یا ملکی باشند و به تعبیر عامیانه، مالی چشمشان را گرفته باشد، سعی میکنند تا این رغبت و اشتیاق را ابزار نکنند تا مبادا طرف مقابل، با دیدن این اشتیاق، زیادهخواهی کند و به اصطلاح برای جلوگیری از طاقچه بالاگذاشتن، حتی سعی میکنند اشتیاق دورنی خود را با ابراز بیمیلی شدید ابراز کنند!
و اگر با کسی دشمنی دارند و آن دشمن، همه وسیلههای آزار را پی گرفته، سعی میکنند دردآورترین آزار را با اخم و آه و ناله کمتری نشان دهند، تا مبادا دشمن، با دیدن شدت جزع و فزع، بر آن آزار بیفزاید!
چرا که شکی نیست که دشمن در پی تحمیل بیشترین سختی است و هرچه ناله، بلندتر شود، برایش معلومتر شود که سختی کدام آزار بیشتر بوده و زودتر، طرف مقابلش را از پا درمیآورد!
و ای کاش در این موضوع، همه به اندازه فهم عوام، میفهمیدیم! ای کاش!
سالیانی نه چندان دور، یزدیها با افتخار میگفتند که از حیث جرم و زندانی، در رتبههای آخر کشوری هستند.
اما، طبق آخرین اخبار مسئولان مرتبط، استان یزد قله جرمخیزی کشور را فتح کرده و در جمع سه استان اول کشور در رتبه جرمخیزی قرار گرفته است؛ جالب و تأسفبار قضیه این که یزد از "تهران" هم در جرمخیزی جلوتر افتاده است.
رئیس مرکز آمار و فناوری اطلاعات قوه قضائیه گفته: استانهای ایلام، یزد و تهران به ترتیب جرمخیزترین استانهای کشور هستند.. (لینک خبر)
این رتبه را به خودمان تسلیت میگوییم و به البته به کسانی که "ادعای توسعه متوازن دارند و هر نقدی را تخریب سیاسی رقیب میدانند" کاملا تبریک و تهنیت عرض میکنیم.
و در نهایت، احتمالاً باید پذیرفت که این، هنوز از نتایج سحرگاهی توسعه نامتوازن، (یا همان توسعه متوازن ادعایی!) است. عوارض زیستمحیطی هم بماند که یکی از فعالان محیط زیست کشوری، هفته گذشته، در این باره گفت که اگر فکری نشود در چند سال آینده، اردکان حتی برای سکونت هم قابل نخواهد بود!
یادداشتی در وبلاگ یکی از عزیزان همشهری خواندم. (لینک یادداشت) از میزان صحت اصل گزارش محل استناد نویسنده خبر ندارم، ولی نقد وارده شده را کاملاٌ قبول دارم.
و اگر گزارش دقیقی صورت گرفته، آمادگی دارم در صورتی که نام سخنران را بدانم و در صورتی که در شهر ما چنین سخنانی ایراد شده باشد، دعوای مفصل طلبگی با سخنران راه بیندازم. منتظر خبرم.
بارها در همین وبلاگ تصریح کردم که به آقای احمدی نژاد رأی ندادم؛ این تصریح هم در طول فعالیت دولت قبل بود، نه بعد از آن. نقدهای مختلفی هم به دولت قبل مطرح کردم؛ این تذکر را برای چندمین بار عرض کردم که در نظرات، دوستان به این نکته توجه داشته باشند که رویکرد اصلی در نقد این دولت، مطلقا و به هیچ وجه به معنای تأیید دولت قبل نیست.
اما حرف اصلی این یادداشت، نشان دادن یکی دیگر از یک بام و دوهواهاست.
خیلیها از آنهایی که آن روزها دستشان به حکومت نبود و حالا سهمی کوچک یا بزرگ در دولت فعلی دارند، در زمان احمدی نژاد میگفتند: 80 تا 90 درصد مشکلات به خاطر سوء مدیریت است و فقط ده درصد آنها مربوط به تحریم است. (اگر در آرشیوها بگردید، نمونههایی فراوانی از این ادعا خواهید یافت)، اما الآن 100 درصد مشکلات را به تحریم ها مرتبط میدانند!
یعنی مدیریت که عوض شد، منشأ مشکلات هم عوض شد؟! یا این که، قبلاً دروغ میگفتند تا به قدرت برسند! شاید هم الان دروغ میگویند تا قدرت را از دست ندهند! نمیشود هیچ کدام از اینها نباشد!
راستی یک سوال: چرا آب خوردن مردم هم به تحریم ها ربط دارد ؟
و راستی اگر تحریم نبود، دولت قبل هم نبود، دولت فعلی تقصیرات را به گردن چه کسانی میتوانست بیندازد؟! دو سال دیگر هم برای انداختن تقصیر به گردن دیگران باقی است. من دلواپسم که اگر دور دوم رأی آورند، برای پیدا کردن مقصر چه خواهند کرد؟!
در آیه 32 سوره احزاب، خداوند به زنان پیامبر صلی الله علیه و آله دستور می دهد در سخن گفتن نازکی و نرمی و طنازی به کار نبرند؛ که اگر چنین شد، بیماردلان در آنها طمع خواهند کرد: فلاتخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض.
ممکن است کسی چنین اظهار کند که این دستور، خاص زنان پیامبر است و امروزه برای سایر مخاطبان قرآن کارآیی ندارد! اما دستور به رعایت حیا و پرهیز از نوع سخن گفتنی که باعث طمع بیماردلان می شود، مخصوص زنان پیامبر نیست. مخاطب آیه همه زنان در طول تاریخ خواهند بود.
اما، ممکن است اشکال دیگری مطرح شود که مخاطب این آیه در نهایت زنان هستند و مربوط به مسأله حجاب و حیای در گفتار است و مردان، پیامی از این آیه استخراج نخواهند کرد!
پاسخ این اشکال آن است که در یک رویکرد کلی و پیامگیری عامتر از آیه، خداوند از هرگونه کردار و گفتاری که باعث طمع بیماردلان میشود، نهی کرده است. به عنوان مثال، اگر بخواهیم این دستور عام قرآن را بر رفتار مسئولان سیاسی تطبیق کنیم، دستور قرآن بر اساس این آیه چنین است که:
هر کسی در مقام مسئولیت سیاسی قرار دارد، در سخنان و موضعگیریهای خود، در رفتار و ملاقاتهای خود، در سبک سخن گفتن و تحویل گرفتن افراد، در رفت و آمدهای سیاسی، در انتخاب اطرافیان، در عکس گرفتن و امضا دادن، و خلاصه در هر رفتار و گفتاری که اندک پیام سیاسی دارد، باید چنان دقت به خرج دهد که مبادا رفتار و کردار و تصمیم گیریهای سیاسی وی، باعث شود که بیماردلان خارجی و داخلی در او اندک طعمی پیدا کنند!
و اگر افراد سالمی چنین زیسته اند که دشمنان داخلی یا خارجی در او طمع دارند، احتمالا در کاربست این دستور قرآنی، سستی کرده است!
نیروی انتظامی برای جبران کسری بودجه و پرداخت حقوق کارکنان، محموله نفتی فروخته و پولش را هزینه کرده!
هم عجیبه و هم جالب! خبر را بخوانید. (لینک خبر)
شرمنده که در شهری که گاهی ادعاهای گزاف، گوش را می آزارد، در میلاد امام زمان علیه السلام، با ترانه مبتذل و آواز زن و رقص خیابانی، میلاد حضرتش را گرامی داشتند!
و برخی مسئولان شهرم نیز خفقان گرفته اند، که هر گونه اعتراضی از آرایشان و آرای حزبشان می کاهد! عوام زدگی و عوام فریبی هر دو با هم؛ مرحبا که چرخه، تکمیل است!
امام زمان! مولای ما! شرمنده هستیم. و البته اندکی خوش خیال، که با چنین پیروانی، انتظار ظهورت را می کشیم و آن را زود می دانیم!
روز شنبه، توفیقی بود که در جلسه ای پای سخنان استادی بنشینم که سالها از ایشان تفسیر و فقه آموختم و هنوز هم به مدد امکانات امروزین، همچنان شاگرد از راه دور تفسیر ایشان هستم.
نکته جالبی در سخنان ایشان بود که روز بعد دیدم تیتر برخی خبرگزاریها شده است. (لینک) ایشان فرمودند:
بارها به مسئولانی که به دیدار میآیند توصیه کردهام به جان کری بگویید اگر قدتان بلند است برای اینکه بر روی 70 میلیون قبر کشتههای دو جنگ جهانی ایستادهاید، شما راهزنی و غارتگری کردهاید و امروز بالا آمدهاید وگرنه فرهنگ و تمدنی نداشتید، بلکه دانشمندان ایرانی و غیر ایرانی را جذب کردهاید و امروز قدتان بلند است.
ادبیات و استعارات و کنایات این سخنان بسیار نغز بود و حاضران در سالن جلسه را به وجد آورد، اما نکته ای که با توجه به آشنایی بنده با ادبیات آیت الله جوادی آملی برایم خیلی معنادار بود، تأکید ایشان بر کلمه "بارها" بود.
احساس کردم ایشان ظاهرا از رسانده شدن این پیام توسط مهمانانشان به جان کری اطمینان نداشته و آن را علنی کرده است تا از این طریق حتماً به گوش جان کری برسد که امیدوارم برسد؛ هر چند به مذاق برخی، خوش نیاید!
این حکایت را شنیده اید، اما تکرارش خالی از لطف نیست:
برای پادشاه غذای بادمجان آوردند پادشاه خوشش آمد و یکی از همراهان شاه در مدح بادمجان شعری گفت. پادشاه سیر شد و از غذا ابراز نفرت کرد و همان همراه در مذمت بادمجان شعری گفت. پادشاه گفت: تو چه مرد چاپلوسی هستی؟! هم در خوبی و هم در مذمت بادمجان شعر گفتی! مرد گفت: جناب پادشاه! من مداح تو هستم، نه مداح بادمجان!
غرض از تکرار این حکایت، آن است که مخالفان دولت قبل، مخصوصاً آنها که در مخالفت تصمیمات اقتصادی دولت، در اظهار نظرشان، ژست تخصصی اقتصاد هم می گرفتند، مفصل درباره آثار تورمی افزایش حاملهای انرژی قصیده می بافتند!
اما اکنون که دولتی که حامی سیاسی اش هستند، نرخ حامل های انرژی را افزایش داده، مفصل درباره اثر تورمی نداشتن این اقدام صحبت می کنند و آمار می دهند!
از این دست مطبوعات هم فراوان داریم. مطبوعاتی که در گزارشهای مفصل از نقش افزایش قیمت سوخت در تورم می گفتند، امروز چه شاهکارهای گزارشی درباره بی اثر بودن افزایش قیمت سوخت در تورم دارند؟! (کاش فرصت می شد برخی از آرشیوهای این دست مطبوعات را استخراج کرد تا عمق این تناقض رفتاری آشکارتر شود!)
مرحبا بر این مداح شاه ها، که در هر صورت مداح بادمجان نیستند!
(تذکر حیثیتی: از لحاظ اقتصادی، اجتماعی، سیاسی شخصاً با حذف نظام سهمیه بندی موافق هستم؛ نقد اساسی نگارنده در این یادداشت، نقد روش رفتاری ما در حمایت و مخالفت است).
در حدود چهار سال گذشته، مردی سکاندار تریبون نماز جمعه شهرم بود که سیادت، تواضع، تجربه و خویشتن داری و صبر، زینتهای قابل تقدیرش بود. خیلیها، با توجه به اوضاع پیشین و آغازین مسئولیت ایشان، و فضای شدیداً مسموم سیاسی و اجتماعی آن روزها، عملکرد چهارساله ایشان را قابل تقدیر دانسته و می دانند. هر چند که ضعف جسمی و بیماری، ایشان را از ادامه کار بازداشت.
اما در این شهر، بسیاری از مدعیان از خواص و عوام به معنای خاص کلمه، که در جریان انتصاب امام جمعه قبل و بعدش، به به گویان به تبریک قامت بستند یا قلم به کاغذ کشیدند، آن چنان که بارها شنیدیم، نه در تبریکی حضور داشتند و نه در طول چهارسال همراهی داشتند؛ بلکه سنگ اندازیهای فراوانی هم در خفا و آشکار انجام دادند! بماند از اقدامات کسانی که قبل از ایشان، منادی دعوت به تقوا و ضرورت حضور در نماز جمعه و اجتماعات بودند!!!!
گر چه منطق این عده را نمی دانم، اما آن چنان که بارها اظهار شده، تنها عیبی که بر این سید بزرگوار بستند، آن بود که همشهری نبود! و چه منطق کوری و چه تعصب جاهلیت مدرنی؟! و شاید هم بر اساس احادیث زیر، چه تعصب جاهلیت بدوی اولیه عربی؟!
نمیدانم آیا در قیامت خواهند پرسید که امام جمعه شهر شما، چرا غریبه بود؟! یا این منطق متعصبانه جاهلیت مدرن به صورت اساسی در قیامت به چالش کشیده خواهد شد؟!
سه حدیث زیر از کتاب شریف اصول کافی، نکته پایانی یادداشت حاضر؛ (هر چند می دانم این یادداشت، همچنان واکنشهایی از جنس همان تعصب در پی خواهد داشت!):
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: من کان فی قلبه حبة من خردل من عصبیة بعثه الله یوم القیامة مع اعراب الجاهلیة (اصول کافی، ج 2، ص 308)
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: هر که در دلش باندازه دانه خردلى عصبیت باشد خدا او را روز قیامت با اعراب جاهلیت محشور کند.
امام صادق علیه السلام: من تعصب او تعصب له فقد خلع ربقة الایمان من عنقه (اصول کافی، ج 2، ص 307)
امام صادق علیه السّلام فرمود: کسى که تعصب بورزد یا برایش تعصب بورزند (در صورتى که بآن تعصب راضى باشد) رشته ایمان را از گردن خویش باز کرده است.
و اما نکته مهم این که تفسیر عصبیت از بیان گهربار اهل بیت علیهم السلام خواندنی است. در تفسیر معنای عصبیت از امام سجاد علیه السلام نقل شده که فرمودند:
سئل علی بن الحسین علیه السلام عن العصبیة فقال علیه السلام العصبیة التی یأثم علیها صاحبها أن یری الرجل شرار قومه خیرا من خیار قوم آخرین و لیس من العصبیة أن یحب الرجل قومه و لکن من العصبیة أن یعین قومه علی الظلم (اصول کافی، ج 2، ص 309)
از امام سجاد علیه السلام درباره معنای عصبیت پرسیدند، حضرت فرمود: عصبیتى که فرد به سبب آن گنهکار است این است که شخصی افراد بد قوم خود را از نیکان قوم دیگر بهتر داند، ولى این که کسى قوم خود را دوست بدارد، عصبیت نیست؛ بلکه کمک کردن به افراد قوم خویش بر ستمکاری آنها، از جمله عصبیت است.