در گشت و گذار در وبلاگها و سایتها، هر چند محدود، گاهی نکات بسیار جالبی به چشم میخورد که بازنشر آنها خالی از لطف نیست؛ البته گاهی با توضیح و گاهی بدون توضیح. در این یادداشت یکی از با توضیحهایش تقدیم میشود. به جمله زیر دقت کنید:
خیلی از اظهار نظرهای رییس جمهور و نزدیکانش باعث ایجاد چالش و ناراحتی علما شده است و اعتراض آنها را بر انگیخته است؛ این دولت می توانست کشور را جوری اداره کند که علما اعتراض نکنند.
به نظر شما این جمله از چه کسی و با چه گرایش سیاسی میتواند باشد؟! در نگاه اول این جمله از یکی از شاخصان اصولگرا بر میآید یا اینکه حداقل از یکی از حوزویان سیاسی یا مراجع صادر شده باشد، اما این نگاه اول کاملا نادرست است. این سخن ناب و ارزشمند از کسی است که در مجلس هشتم رئیس فراکسیون چهل نفره اقلیت (اصلاحطلبان) بود و اگر اصلاحطلبان مجلس نهم رضایت بدهند، رئیس فراکسیون شش نفره آنان خواهد بود؛ اگر چنین فراکسیونی تشکیل بشود! (آقای علیخانی نماینده اصلاح طلب دوره هشتم مجلس گفته اصلاحطلبان مجلس نهم، شش نفر بیشتر نیستند). در این یادداشت تأکید دارم که تعجب از این حرف نیست، تعجب از گوینده حرف است!
از اینها که بگذریم، توجه به حرف این آقای نماینده از همه مهمتر است. یک بار دیگر جملات ایشان را با دقت بخوانید. نمیدانم این جمله از کشفیات جدید ایشان است، یا این که به نوعی اظهار توبه و ندامت از اشتباهات فاحش جریان اصلاحطلبی در مخالفت شدید با علماء و مراجع در دوران ریاست جمهوری اصلاحطلبان در دورههای گذشته است؟! بعید میدانم ایشان نماینده فکری و سخنگوی اصلاحطلبان باشد؛ در نتیجه درباره دیدگاه خودش و از جانب خودش حرف زده است.
به ایشان یادآوری میکنم که انشاء الله هنگام گفتن این جمله به مخالفتهای علمای بزرگ و مراجع از اقدامات اصلاحطلبان هم توجه داشتهاند و اگر هم نداشتهاند، حداقل به حافظه خود مراجعه کنند و مخالفتها و اعتراضات متعدد مراجع در آن دوره را هم به یاد بیاورند! تحصن مسجد اعظم با حضور بسیاری از مراجع و بزرگان جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در محکومیت این اقدامات یکی از آن نمونههاست.
البته اگر در میان طرفداران این جریان، افرادی پیدا شدند که در میان نام انبیاء دنبال «جرجیس» گشتند، تعجب نکنید؛ سابقهدار است. (همین اشاره برای ردیابی علمای موافق جریان اصلاحطلبی کافی است!). حرف این آقای نماینده کاملا درست است، اما عجیب آن است که چنین حرفی از چنین فردی صادر میشود! با توجه به سابقه جریانات سیاسی، تردیدی نیست که از مخالفت علما استفاده ابزاری شده است. هر چند هیچ یک از اقدامات دولت فعلی که باعث مخالفت صریح علما شده را قابل دفاع نمیدانم. این سخن از این آقا یا توبه است یا از آب،کره گرفتن!
و بشارت این که، توبه از هر کس و در هر زمان، از هر جسارت و گناه بزرگی، در پیشگاه ربوبی پذیرفته است. اما عاقبت از آب کره گرفتن را نمیدانم.
یکی از خوانندگان محترم وبلاگ در نظری آورده است که فکر نکنم دکتر سروش حتی دکتر نصر حامد ابوزید را دیده باشد چه رسد به شاگردی!
خدمت این برادر عزیز عرض میکنم بنده ادعای شاگردی آقای سروش پیش ابوزید نکردم، بلکه او را پدر معنوی این افراد دانستم. شاهد تأیید این ادعا هم این است که حرفهای سروش غالباً همان حرفهایی است که امثال ابوزید در سالهای قبلتر مطرح کرده بودند. اما در خصوص این که فرمودند سروش حتی ابوزید را از نزدیک ندیده، عکس این یادداشت پاسخ خوبی است. عکس فوق بیش از یک ملاقات حضوری پیام دارد؛ البته اگر ادعا نکنند که مونتاژ است؛ همچنان که عکس دست دادن بعضیها با زنان نامحرم را ابتدا مونتاژی دانستند بعد که فیلمش منتشر شد گفتند یک مواجهه غیر مترقبه بوده و نفهمیده که با چه کسی دست میدهد!!!!
در سال 1390 و 1391 بانک مرکزی سکههای تحویلی را با تاریخ 1386 ضرب و توزیع کرده است. سکههای دارای تاریخ ضرب 1386 در بازار گرانتر از بقیه سکهها خرید و فروش میشود. اما چرا؟! وزن و عیار سکههای قبل و بعد از سکههای 1386 هیچ فرقی با هم ندارد.
جریان به این جا بر میگردد که یکی از بانکها در سال 1386 حساب پسانداز قرض الحسنه سکه ایجاد کرده بود که البته سال بعدش ظاهرا به علت عدم استقبال یا هر دلیل دیگر این حسابها جمع میشود. در اثر یک سوء مدیریت عجیب، در آن حسابها شرط پذیرش سکه آن بوده که ضرب سال 1386 باشد. اما چرا؟! هیچ دلیل منطقی پشتوانه آن نبوده است. از آن زمان سکههای ضرب سال 1386 قرب پیدا میکند. و با این که فلسفه وجودی آن به طور کلی از بین رفته (بگذریم از آن که در آن زمان هم کار عقلانی نبوده است)، اما همچنان سکههای ضرب سال 1386 خواهان دارد و گرانتر است و بانک مرکزی هم سکههای امسال و پارسال را با تاریخ 1386 ضرب کرده است!
نمیدانم اسم این کار بانک مرکزی را چه میشود گذاشت و نمیدانم که اسم علاقه بیمنطق بازار سکه به سکه 1386 را چه میشود گذاشت، اما میدانم که این جریان کلی پیام اجتماعی به دنبال خود دارد و گویای اصول مهم مردمشناسی است. اما تحلیل و تفسیرش به عهده شما. خلاصه این که خیلی وقتها نباید خیلی جریانات را منطقی دانست. همچنان احساسات پیشتاز خیلی از امور زندگی ماست. غلبه بر بسیاری از تصمیمگیریهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی مردم و ایجاد انواع جریانها با توجه به این اصل است.
ماه خرداد رسید. ماهی که «دوم» دارد. «سوم» دارد. «هیجدهم» و «بیست و دوم» هم دارد! و البته تا سی و یکم دارد.
دوشنبه اول خرداد بنا به دعوت انجمن علمی دانشجویی دانشکده الهیات دانشگاه تهران رفته بودم نقد و سخنرانی و پرسش و پاسخ درباره اندیشههای نصر حامد ابوزید که پدر معنوی روشنفکران وطنی از قبیل آقای سروش و شبستری و ... است. البته قرار بوده که مناظره باشد. با هر شرطی که طرفهای مناظره گذاشته بودند موافقت شده بود اما در نهایت باز هم نیامدند. مناظره تبدیل شد به سخنرانی و پرسش و پاسخ در جمع دانشجویان.
و البته چشمه دیگری از «دانستن حق مردم است» برایم روشن شد. یعنی باز هم این جمله از منظر آنها برایم تفسیر شد؛ دانستنی که یکهتازی باشد و در میدان، رقیب دیگری نباشد. باز هم الحمد لله!