وجود لیستهای مختلف کاندیداهای مجلس و معرفی افرادی برای سلایق مختلف سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی در جای خود کار خوبی است. اما اینکه کسانی ادعای وحدت مبانی فکری داشته باشند و افرادی مختلف و لیستهای متعددی بدهند، آیا جز نشان تضغیف خود با دست خود است!؟
اجازه بدهید صریحتر بنویسم. وجود لیستهای مختلف اصولگرایان، نشانه فاصله زیاد اصولگرایی از ادعا تا عمل است. وجود لیستهای مختلف یعنی هر یک از من و ما فقط لیستی را قبول داریم که من و ما در آن باشیم، و اگر نباشیم لیستی دیگر میسازیم که من و ما در آن هستیم! وجود لیستهای مختلف یعنی فقط وحدتی قبول است که بر محور من و ما شکل گیرد! وجود لیستهای مختلف یعنی من و ما از همه بهتر میفهمیم! وجود لیستهای مختلف یعنی فقط من و ما انقلابی هستیم و بقیه خرده شیشه دارند! وجود لیستهای مختلف یعنی فقط من و ما دشمن را شناختهایم و بقیه نشناختهاند! وجود لیستهای مختلف یعنی فقط من و ما فتنه را شناختیم و بقیه اصحاب فتنهاند! وجود لیستهای مختلف یعنی فقط من و ما میفهمیم و بقیه نمیفهمند!اما حقیقت آن است که وجود لیستهای مختلف اصولگرایان یعنی نعره بصیرت و عمل از نهایت بیبصیرتی! وجود لیستهای مختلف یعنی دشمن، قدومت مبارک!
وجود لیستهای مختلف، یعنی خودخواهی محض! یعنی خدا را دیدید سلام برسانید!
خواندن خاطرات زیر برای دو دسته ضروری است. یک دسته کسانی که دستور خرید و تجهیز هواپیمای تشریفاتی چند صد میلیون دلاری دادند و آنهایی که خودشان یا وابستگانشان با ماشین در راهپیمایی 22 بهمن حضور افتخارآمیز! داشتند و دسته دوم کسانی که با ساختن شایعه یا نقل و ترویج آنها درباره شخص اول نظام، آخرت خود را خراب یا خرابتر میکنند.
××××
بخشی از خاطرات امیر خلبان تورج دهقانی زنگنه فرمانده آشیانه جمهوری اسلامی ایران با موضوع سفرهای رهبر انقلاب با هواپیما به مناطق مختلف کشور: ادامه مطلب...
انسان امروزی در اسارت است، اسارتی که فکر آسایش یک زندگی عشایری هم دلش را به لرزه میاندازد، اما حاضر نیست بپذیرد که اسیر است. اسیر مد، اسیر تجملات، اسیر حرف مردم، اسیر چشم و همچشمی، اسیر جنسهای تازه به بازار رسیده، اسیر موبایل، اسیر کامپیوتر و ...
و جالب و البته تأسفانگیز آن که هر چه امکانات مادی و تحصیلات علمی بالاتر میرود بر حلقههای اسارت افزوده میشود. از سختترین حلقههای اسارت، اسارت نام و شهرت است، اسارت پست و مقام و لقب و عنوان است. حلقهای که از مردان الهی نیز به سختی برداشته میشود. در روایت است که از آخرین چیزهایی که از قلب مؤمن خارج میشود علاقه جاه و مقام و ریاست است؛ و البته ریاست هم، اقسامی؛ و دلبستن به آن هم انواعی دارد.
نمیدانم آنها که در فضای انتخابات با جرأت اظهار میدارند که فقط به قصد خدمت آمدهاند، صادقاند یا نه؟! اما میدانم که اگر صادق باشند، باید در صف اول اولیای الهی و مردان بزرگ خدا قرار داشته باشند؛ که آنها هم نشانههایی دارند و البته آن نشانهها در برخی از اینها نیست. خدایا ما را از ننگ نام و نام ننگ دور بدار!
دیروز، هنگام تصحیح نوشتهای، خودکار قرمزم تمام شد. نکته جالبی به ذهنم رسید؛ (البته برای من جالب بود؛ ممکن است شما چنین احساسی نداشته باشید). همه ما از زمانی که از نوشتافزار استفاده میکنیم، به یاد داریم که مداد یا خودکار خریدهایم، یا به یاد داریم مداد و خودکاری به ما دادهاند که تازه خریداری شده بود. در سالهای اول دبستان در دوران تحصیل ما، نوشتن با خودکار ممنوع بود و مداد مشکی و قرمز و البته مدادپاککن و تراش، اصلیترین نوشتافزار دبستانیها بود. خیلیها تمام شدن مدادها را به یاد دارند. دیروز این سؤال برایم پیش آمد که چند درصد از ما تمام شدن خودکاری را به یاد داریم و تمام شدن چند خودکار را به یاد میآوریم؟ این همه خودکاری که به راه انداختهایم و به پایان رسیدنش را ندیدهایم، به چه بلایی گرفتار شده است؟ چرا بعدها نشانی از آن نیافتهایم و خودکار تازهای به راه انداختهایم؟ (البته از اینجا میتوان وارد فاز سیاسی شد که از آن پرهیز میکنم!)
شما را نمیدانم، اما شخصاً از دیدن خودکاری که در حین نوشتن تمام میشود، حس خوبی دارم؛ و البته دلیلش را هم نمیدانم.
×××××
در وبگردی صبحگاهی امروز خواندم. جالب بود:
هر مدارایی که شد با ایل کفار بس است / شاخه خشکی که اینجا سبز شد خار و خس است / ای که عاشورا دلم خون کردهای با سوت و کف / شهر ما نه کوفه است و نه حسینش بی کس است.
در اخبار آمده بود که رئیس جمهور اظهار کرده که مگر حقوق نمایندگی مجلس چقدره که برخی اینقدر هزینه میکنند؟! شخصاً از این سخن ایشان بسیار تعجب کردم. در واکنشی ساده به این سوال و اظهار نظر رئیس جمهور دو سوال کاملاً ساده میپرسم:
1. مگر حقوق رئیسجمهور چقدره که شما و خیلیهای دیگه در رقابت انتخاباتی این قدر هزینه میکنید؟
2. چرا از همراهان شما که امروزه به اسم جریان انحرافی شناخته میشوند این سوال را نمیپرسید؛ کسانی که طبق حرف و حدیثها برای هر کرسی مجلس برای هزینه چند صد میلیونی هم حاضرند!
آقای رئیسجمهور! حقوق مجلس مهم نیست! مجلس در رأس امور کشور است؛ هر چند ظاهراً شما به ناحق در این سخن امام راحل مناقشه کردهاید! مجلس برای دنیاطلبان، اوج دنیای اکتسابی و سرآغاز رانت و بستن بار خود است که مصداق آن کم نیست و برای خدمتگزاران نظام، بهترین جایگاه دفاع از نظام و ارزشهای انقلاب و خدمت به مردم است.
«معما چو حل گشت آسان شود»؛ این ضربالمثل شیرین فارسی، حکایتگر حال کسانی است که قدرت تحلیلشان را وقتی نشان میدهند که دیگر تحلیل ارزشی ندارد، چون فرصت تصمیمگیری بر اساس تحلیلهای پیشینی گذشته است. به تعبیر دیگر، این مثل از کسانی میگوید که دست روی دست میگذارند و آن گاه که فرصتها گذشت یا نتیجه مورد پسندشان نبود، میگویند « من میدونستم که ...!» (این جمله را به سبک گویش شخصیت منفیبین کارتون گالیور بخوانید. نه اسم سریال یادم مانده و نه اسم اون شخصیت همیشه منفیبین).
از این دست تحلیلها در انتخابات فراوان بوده و خواهد بود. از اکنون نتایج تعدد لیستهای اصولگرایان (مثل تهران) و رقابتهای اصولگرایان بدون لیست (مثل شهر یزد) قابل حدس است؛ حدسی که اگر تحقق یافت، از روز 13 اسفند، تحلیلهای بعدی ارزش ندارد و مصداق ضربالمثل «معما چو حل گشت...» خواهد بود. خوب است تا فرصت باقی است، ارزش آن را بشناسیم.
ایام انتخابات است؛ خیلیها بر اساس احساس تکلیف آمدهاند و بیشترشان احساس تکلیف در کنار کشیدن ندارد! خیلیها تأکید بر وحدت دارند و بیشترشان وحدتی را در دل قبول دارند که نتیجهاش ماندن خودشان و کنار رفتن دیگران باشد! و البته بعضیهایشان تصریح میکنند که وحدت باید بر محور ما شکل بگیرد. وحدت از جنس «متحد» و «ایستادگی» و «پایداری» و ... عجب عبرتآموز است. و عجب کماند عبرتگیران!
همه انقلابی بودن را و تقابل با فتنه را ارزش میگذارند (و البته برخی از همان اعضای فتنه هم؛ چرا که ضدیت با فتنه و جریان انحرافی در بازار انتخابات خریدار دارد) و البته خود را مصداق بارز انقلابیگری و اصولگرایی و ضدیت با فتنه میدانند. مثل همیشه تاریخ، عنوانهای خوب و بد روشن است و تنها در مصداقهای آن تردید است. زرنگ (و همان با بصیرت) کسی است که بر اساس عملها قضاوت کند نه بر اساس شعارها و ادعاها!
ظریفی میگفت با معیارهای برخی، حتی مقام معظم رهبری هم اصولگرا نیست و با معیار برخی دیگر، در انتخابات ایران نتانیاهو هم میتواند ادعای ضدیت با فتنه کند! از خدا عاقبتی ختم به خیر میطلبیم.
در تعطیلات اخیر فرصتی دست داد که به زادگاهم سفر کنم. در برگشت خسته بودم. نیمه شب بود و برای فرار از خواب هنگام رانندگی، رادیوی ماشین را روشن کردم و مرتب موج رادیو را تغییر میدادم و ایستگاههای جدید فرستنده را جستجو میکردم. در این جستجو به نکته حساسی رسیدم و آن اینکه صدای رادیوی مکه و مدینه و برخی از بنگاههای خبر پراکنی (=دروغ پراکنی) وابسته به امریکا و صهیونیستها اعم از فارسی و عربی و انگلیسی، از صدای رادیوهای وطنی شفافتر بود. یعنی رادیو پیام و معارف و قرآن و سراسری ایران در برخی نقاط جاده یا دریافت نمیشد یا صدای دریافتی به گونهای بود که خاموش کردن رادیو ترجیح داشت، اما در همان نقاط جاده، صدای رادیوهای خارجی شفاف و بینویز و خشخش و فشفش شنیده میشد.
آنها که آنتن و فرستنده در ایران نصب نکردهاند؛ بنده هم در کناره مرزها در حال حرکت نبودم، بلکه در مرکزیترین نقاط جغرافیایی ایران تردد میکردم؛ پس چرا صدای آنها شفافتر دریافت میشد؟! جنس رادیوی ماشین من هم ایرانی بود و فکر نمیکنم ضدیتی با دریافت صدای رادیوی وطنی داشته باشد. و من همچنان در این فکرم که چرای صدای ایران در مرکز ایران هم به خوبی دریافت نمیشود؟!
در صدد نگارش یادداشتی به مناسبت ایام تبلیغات انتخابات مجلس بودم. یادداشتهای قبلی وبلاگ را مرور کردم تا تکراری ننویسم. به نظرم رسید یادداشتی که سوم شهریور امسال نوشتهام مجددا عرضه کنم. چیزی غیر از آن محتوا فعلا منظورم نیست. در آن یادداشت نوشتم: ابتدا حکایتی و سپس نکته ای درباره تبلیغات انتخابات مجلس: ادامه مطلب...
حدود صد و هفتاد روز قبل، وبلاگنویسی را شروع کردم و در این مدت شصت و پنج یادداشت عرضه کردم که اکثراً به قلم خودم بود؛ البته در برخی یادداشتها هم نکات جالبی که از جاهای دیگر خوانده بودم، آوردم تا به آن توجه بیشتری بشود. ادامه مطلب...