خبری خواندم که حاشیهای بر آن ضرورت دارد. خلاصه خبر آن که سایت «کلمه» از قول حسین نورانی نژاد نوشت آقای خاتمی دلواپس آرمان های انقلاب و جمهوریت و اصل نظام بوده و روی برگ رأی خود «جمهوری اسلامی» را نوشته است.
حاشیه طنز طلبگی این که مردم سی و سه سال پیش در 12 فروردین 1358 به جمهوری اسلامی رأی دادند. همشهری ما جناب آقای خاتمی قضای گذشته فرمودهاند یا این که پس از این 32 سال، دلتنگ آن روزها شدهاند و آرزو دارند که کاش ورق برگردد و به گونهای دیگر رفتار کنند.
حاشیه جدی طلبگی این که این کار آقای خاتمی ارزشمند است؛ البته نه برای نظام بلکه برای خودش و جریان سیاسی وابسته به او. اما نمیدانم چرا در روستایی از توابع دماوند در سکوت خبری؟ و عکسی که اتفاقی با دوربین کمکیفیت موبایل یک ایرانی نشانه آن حضور است؟! فکر میکنم یا رومی رومی یا زنگی زنگ را برای همین جور جاها شاختهاند!
بنا به آخرین آمار حدود 33 میلیون ایرانی در انتخابات نهم شرکت کردهاند. بنا به اخبار، وزیر امور خارجه انگلیس گفته که انتخابات ایران آزاد نبوده و تحت ترس و اجبار حکومت برگزار شده است.
آخه کسی نیست به این جناب وزیر بگه که آقاجون نمیتونی راست بگی حداقل دروغی بگو که زود افشا نشه. وقتی هم افشا میشه برای عده محدودی افشا بشه تا خیلی برای شما آبروریزی نباشه.
جناب وزیر! سی و سه میلیون ایرانی در انتخابات، آزادانه شرکت کردند و دورغ شما از همین اول برای این سی و سه میلیون روشنه! یه کم فکر کن دروغ بهتری بساز!
امروز خبری خواندم که خیلی جالب بود. خواندنش خالی از لطف نیست. و آن مربوط است به یکی از نشانههای جدید ظهور با استناد به سخن همسر آقای قرائتی البته به نقل از آقای قرائتی:
حجت الاسلام والمسلمین صدیقی در واکنش به مزاح حجت الاسلام و المسلمین قرائتی گفت: من معتقدم هم ایشان مردم را گریانده است و هم گاهی من مردم را خندانده ام، بنابراین باید امیدوار باشیم حضرت زودتر تشریف بیاورند.
حجت الاسلام والمسلمین کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران در پاسخ به اینکه واکنش شما به سخنان اخیر حجت الاسلام و المسلمین قرائتی چیست؟، گفت: من معتقدم هم ایشان مردم را گریانده است و من خودم با ایشان بوده ام و هم گاهی من مردم را خنداندهام، بنابراین باید امیدوار باشیم حضرت زودتر تشریف بیاورند.
پیش از این در سایت های خبری از حجت الاسلام و المسلمین قرائتی نقل شده بود: «بسیار دوست دارم که روضهخوان خوبی باشم اما نیستم، همسرم میگوید اگر من بتوانم مردم را بگریانم و حجتالاسلام صدیقی بتواند مردم را بخنداند امام زمان(عج) ظهور میکند».
یکی از حربههای دشمن برای جمع و جور کردن افتضاحی که در تحریم انتخابات پیش گرفتند، همواره استفاده از شعار نخنمای نبودن آزادی در انتخابات ایران است که وزیر خارجه استعمار پیر هم بر زبان رانده است.
شکست پروین احمدی نژاد خواهر رئیس جمهور در گرمسار زادگاه خانوادگی شان با اختلاف دو هزار رای، همچنین ناکامی سید احمد موسوی در اهواز که برخی رسانه ها از وی به عنوان کاندیدای پست ریاست مجلس از سوی حامیان رئیس جمهور نام می بردند، از سند های محکم سلامت انتخابات نهم است که باید در اوراق پاکی و صداقت نظام به ثبت برسد. در ادامه می توان به شکست عباس زاده مشکینی دبیر کمیسیون ماده 10 احزاب وزارت کشور در مشکین شهر هم اشاره کرد که وی هم از حامیان جدی احمدی نژاد در دولت نهم و دهم بوده است.
از سوی دیگر شکست ها و ناکامی های پیاپی کاندیداهای منتسب به دولت به ویژه اسفندیار رحیم مشایی نشان داد که سالم ترین انتخابات را مانند گذشته داشته ایم. روز پنجشنبه در خبرها آمده بود رحیم مشایی به وسیله یک فروند بالگرد سفری به استان مازندران داشته و از نزدیک وضعیت کاندیداهای منتسب به خود را بررسی کرده است اما با وجود چنین حمایت هایی، این مردم غیرتمند خطه مازندران و گیلان بودند که با همت مسوولان پاک دست هیات های اجرایی و نظارت، به کاندیداهایی دیگر رای دادند و نتیجه انتخابات هم آنچه که جناب مشایی و حامیان وی میخواستند نشد.
شکست حسین زاده، داماد امیر احمدی نژاد(برادر محمود احمدی نژاد) در آزاد شهر، رای آوری قاطع تابش خواهر زاده خاتمی در اردکان، رای آوردن تاجگردون چهره جنجالی اصلاح طلبان از گچساران، راهیابی چهار نماینده اصلاح طلب به دور دوم در شهر ایلام و دهها و صدها مورد دیگر نشان داد برخیها برای شناخت مردم و پاکدستی مسوولان در اجرای انتخابات و خواندن آرای مردم باید مسیری دیگر و زاویه ای دیگر را جستجو نماید تا حماسه دشمن شکن مردم را با القا شبهه و جر زنی های بیهوده در کام ها تلخ ننماید. و همچنان ملت برنده است.
جمعه شب از نیمه گذشته. نتایج اولیه انتخابات باشکوه مجلس را رصد میکردم. نمیدانم چرا از رأی نیاوردن خانم پروین احمدینژاد در حوزه انتخابیه گرمسار احساس خوبی دارم و از همینطور از رأی نیاوردن آقایان مفتح در رزن و علیخانی در قزوین و کواکبیان در سمنان و ناطق در نور! نمیدانم علتش دقیقاً چیست؟! مخالف حضور گروههای صد در صد موافق یا مخالف دولت در مجلس نیستم، بلکه آن را ضرورتی برای هر نظام پارلمانی و آزاد میدانم. شاهد ادعایم هم خوشحالی از رأی نیاوردن افرادی از طیف مخالف و موافق دولت است.
شاید بیشتر به این دلیل نسبت به برخی رأی نیاوردنها حس خوبی دارم که اوج مردمسالاری و آزاداندیشی مردم و استقلال و بینش سیاسی آنها را در انتخابات نشان میدهد. مثلاً اگر فرصت کردید حداقل یک جستجوی اینترنتی درباره رقیب آقای مفتح در حوزه انتخابیه رزن بفرمایید. مردم در مقابل آقای مفتح به کسی رأی دادند که او را الگوی یک انسان بااخلاق میدانند؛ گرچه نه از نزدیک آقای مفتح را میشناسم و نه تاکنون نام رقیب اصلی وی را شنیده بودم. (اگر نتایج اولیه درست و قطعی محسوب شود). این افتخار خوبی است که انتخابات صحنه تحقق اراده مردم باشد و احساس خوب از برخی رأی نیاوردنها نشانه مباهات به این افتخار بزرگ است. باز هم درود بر ملت ایران به خاطر حماسه پرافتخار حضورشان!
حقیقت اینه که در قم در چند روز گذشته تبلیغات پرشوری ندیده بودم. از برخی شهرها هم که خبر گرفتم، گاهی خبرهای ناامیدکنندهای میرسید. اولین انتخابات پس از جریان فتنه بود. اعتراف میکنم کمی که نه، خیلی دلشوره داشتم. اما پیگیری اخبار تا ساعت ده و یازده صبح همه نگرانیها را باطل کرد. خیلی مونده تا مردم را بشناسیم. همانها که روح الله فرمود: پیامبر خدا و امیر مومنان هم چنین مردمی نداشتند. و چه خوب امام، امتش را شناخته بود.
درود بر ملت بزرگ ایران. شما برندهاید؛ نیازی به شمارش آرا نیست!
(البته از اونور آب هم بدجوری بوی دماغ سوخته میاد؛ گرچه همه میدونیم که از رو نمیرند!!)
خبر زیر را در در یکی از سایتهای خبری دیدم. در حاشیه آن نکتهای آمده که جالب و خندهدار بود. خبر این بود که آمریکایی ها با پیش بینی مشارکت بالای مردم در انتخابات روز جمعه تصمیم دارند دقیقاً در همین روز (12 اسفند) کنفرانسی با نام «کنفرانس گذار به دموکراسی» در محیطی کاملاً پنهان با حضور طیف های مختلف ضد انقلاب فراری در واشنگتن تشکیل بدهند تا در آن از سرخوردگی اپوزیسیون در اثر مشاهده حضور گسترده مردم در انتخابات جلوگیری نماید و هم نوعی تقسیم کار عملیاتی بین آنها ایجاد کند.
نکته جالب خبر اینه که برخی از مدعوین به این همایش با استدلال که «نفوذی های جمهوری اسلامی زودتر از ما در سالن همایش خواهند بود» از پذیرفتن دعوت به حضور در این کنفرانس خودداری کرده و در مقابل اصرار دعوت کننده که باید در جریان جلسه قرار بگیرند، گفته اند، «نفوذی های رژیم خبرش را به کیهان می دهند و ما فردا اخبار و متن کامل جلسه را در کیهان می خوانیم»!
جالبه که به هم دیگه هم اعتماد ندارند؛ البته بیش از این، عمق سرخوردگی و اوج احساس شکست از این خبر بر میآد. ملت بزرگ ایران کارشان را تمام کرده، میخ آخر تابوتشان را هم 12 اسفند خواهد زد.
جامعه محترم مدرسین برای قم دو کاندیدا معرفی کرده و در نفر سوم به تفاهم نرسیدهاند. جبهه متحد به احترام جامعه مدرسین لیست منتشر نکرده است. جبهه پایداری هم لیست رسمی نداده است گرچه اسامی افرادی در میان مردم به عنوان کاندیداهای جبهه پایداری مطرح است. از لیستهای اطلاحطلبان در قم اطلاعی ندارم. در نهایت اینه که همه کشور از فراوانی و انبوه لیستها در رنج است و قم از نبود و فقر لیست حداقلی! ظاهرا از اول پیروزی انقلاب تا حالا در قم چنین اتفاقی نیفتاده بود. بگذریم!
در بین مردم کوچه و بازار هم خیلی سوال است که چه کسی اصلح است؟! با این اوضاع حدس صندلی سوم قم کمی دشوار است؛ البته خیلیها معتقدند حدس صندلی دوم قم هم دشوار است. فعلا آقای آشتیانی را نماینده قم محسوب کنید تا پس از انتخابات دومی و سومی مشخص شود!
در وبگردی امروز خواندم. بد نیست شما هم بخوانید؛ توجه داشته باشیم که تصمیم سرنوشت ساز همانطوری که ممکن است آینده خوبی به ارمغان آورد، احتمال هم دارد که عاقبت انسان را سیاه کند. در هر تصمیمی دقت و حساسیت لازم است. و البته در رأی به کاندیداها حداکثر دقت لازم است. آنچه امروز خواندم چنین بود که:
آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند. زمانی که برادرش لودویگ فوت شد، روزنامهها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترع دینامیت) مرده است.
آلفرد وقتی صبح روزنامهها را میخواند با دیدن آگهی صفحه اول، میخکوب شد: "آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مرگ آور ترین سلاح بشری مرد!" آلفرد، خیلی ناراحت شد. با خود فکر کرد: آیا خوب است که من را پس از مرگ این گونه بشناسند؟
سریع وصیت نامهاش را آورد. جملههای بسیاری را خط زد و اصلاح کرد.
پیشنهاد کرد ثروتش صرف جایزهای برای صلح و پیشرفتهای صلح آمیز شود.
امروزه نوبل را نه به نام دینامیت، بلکه به نام مبدع جایزه صلح نوبل، جایزههای فیزیک و شیمی نوبل و ... میشناسیم. او امروز، هویت دیگری دارد.
یک تصمیم، برای تغییر یک سرنوشت کافی است!
بزرگترین کار نمایندگان مجلس بر اساس قانون اساسی کشور، قانونگذاری و نظارت بر حسن اجرای قوانین است. کار عمرانی و ایجاد اشتغال و ... ربطی به نمایندگان ندارد؛ حداکثر آنکه میتوانند سفارشی و نظری داشته باشند. و متأسفانه در تبلیغات کاندیداها کمتر دیدم که کسی بر دو وظیفه اصلی مجلس و نمایندگی تمرکز کرده و نظر و طرحی داده باشد.
مانور تبلیغی بر غیر وظایف اصلی نشان میدهد که از هماکنون به دنبال استفاده از رانت نمایندگی برای تأثیرگذاری بر تصمیمات سازندگی دولت هستند؛ که البته گاهی نتایجش میشود احداث فرودگاهی با هزینه ملیاردی در شهری کوچک که هفتهای یک پرواز به تهران دارد و بس، آن هم اگر پرواز تکمیل باشد.. یعنی هزینه نگهداری آن هزاران برابر درآمد اقتصادی آن است! یا نتیجهاش میشود تمرکز بیکاری در شهری و احداث کارخانه در شهری دیگری که باید نیروهای کار غیر بومی بیاید به همراه هزاران آسیب فرهنگی و اجتماعی و امنیتی آن! این رانت در حوزه شهری است؛ طبعاً رانت در حوزه فردی و همراهان سیاسی هم به جای خود باقی است. اگر نماینده سالمی از حیث رانت حوزه شهری و فردی دیدید، از جانب ما نه تنها سلام برسانید که دستش را هم ببوسید!