شنیدم جناب آقای دشتی از مسئولان کانون سردفتران کشور (ظاهرا رئیس یا معاون کانون) چندی است کسالتی پیدا کردهاند. برای این که جویای احوالشان شده باشم و حالشان را جا بیاورم(!) یادداشت زیر را تقدیمشان میکنم:
برای کارهای تسویه حساب دانشگاه پس از چندبار اخطار دانشگاه، دست به کار شدم تا لیست بلندبالایی تهیه کنم. از جمله به ریز نمرات مقطع تحصیلی قبل نیاز بود. با اینکه تعهد محضری هم داده بودم ظاهرا گم شده بود و دانشگاه سابق ریز نمرات را ارسال نکرده بود. رفتم دفترخانه تا تعهدی دیگر به تعهداتم اضافه کنم.
جالبه که در دنیای سرعت و کامپیوتر و دیجیتال و دورکاری و اینترنت و ... شما باید برای یک تعهد ساده محضری حدود نیم ساعت بنشینی تا میرزابنویس دفترخانه، همه متن سند را در دفتری بزرگ بنویسد که نمی دانم به چه دردی میخورد و چرا برای تایپی و کامپیوتری شدن آن فکری نمیکنند؟! و نمیدانم آیا غیر از روزی که نوشته میشود کسی دوباره آن را میخواند یا نه؟! البته متنها گاهی با خط خرچنگ قورباغه نوشته میشود و کاتبش فقط مزد نوشتن میگیرد و شاید از مزد خواندنش بیبهره باشد. (حکایت میرزابنویسی را تداعی کنید که دوبار برای نوشتههایش پول میگرفت؛ یک بار برای نوشتن و بار دیگر برای خواندن، چرا که جز خودش فرد دیگری نمیتوانست خطش را بخواند). جالب است در عصری که همه چیز را برای سرعت بیشتر و ماشینی شدن تدارک میکنند، در دفترخانهها بوی چاپارخانه میآید؛ البته منظورم بوی فیزیکی نیست. بوی برنامهریزی و تدبیر است. شاید میخواهند نمادی از زندگی به سبک سابق را حفظ کنند تا مردم ارزش پیشرفتهای علمی وفنی را بدانند و شاید با همکاری میراث فرهنگی، این روال به عنوان میراث معنوی ثبت شده و تغییرش مجاز نیست!
آیا حل این مساله این قدر سخت است که چاره نمیشود یا اینکه از بس ساده است مغفول واقع شده است یا اینکه مسئولان محترم همه کارهایشان را وکیلانشان انجام میدهند و متوجه چنین اشکال بزرگ و البته ضایعی نشدهاند!