تابستان قم گرم بود. پس از اتمام درس همراه امام سوار اتوبوس شدیم. در اتوبوس چند نوجوان نیز حضور داشتند که شروع به تمسخر روحانیت کردند و هنگام پیاده شدن از اتوبوس عمامه ی حضرت امام را از سرشان انداختند. نگاهم به امام بود لبهایشان می جنبید: «ای خدا! کی میشود جوانان ما را به ما برگردانی؟»
اجابت دعای امام خیلی طول نکشید. (آیت اعجاز، ص 136)