(تذکر: به مناسبت آنچه برخی کجفهم در آن میدمند!) متن کامل را از لینک (اینجا) بخوانید:
ایشان به دست عوامل ریگی گرفتار شده بود؛ آنها یک مجموعه بزرگی از شیعیان را از هر طرف دزدیده بودند. در آنجا هم شکنجه و شلاق برقرار بود و با فاصله هایی، سر می بریدند.
ایشان تعریف می کرد که یک نوار سخنرانی در اصفهان که خیلی هم سرو صدا داشت را ابتدا پخش می کردند. سخنرانی علنی که نوارهایش را همه جا برده اند. لعن و سبّ کرده بود. هر وقت میخواستند سر یک نفر را ببُرند، این نوار را می گذاشتند، خونشان به جوش می آمد و بعد، سر می بریدند.
خُب ثوابش برای آن آقایی که سخنرانی کرد و آنهایی که پای منبر خندیدند و کف زدند!
آنهایی که تشویق کردند، آنهایی که دعوت کردند، ثوابش به آنها هم میرسد!!!