همه میدانیم فاصله میان ادعا تا عمل در بسیاری از ماها فاصلهای وحشتناک است.
فردی به موضعگیری سیاسی فرد دیگری البته بدون ذکر نام آن فرد، یا درج مقالهاش در سایتهای ضد انقلاب در محفلی اعتراض میکند؛ آن فرد دیگر در جوابش یادداشتی مینویسد و توضیحی ارائه میکند. تا اینجای کار طبیعی است.
اما این که یادداشتاش را چنین شروع کند (البته از خوانندگان محترم وبلاگ به خاطر درج این ادبیات پوزش میطلبم) که:
عقده ای بودن بد دردیست. نه برادر؟! مه فشانَد نور و سگ عوعو کند / هر کسی بر طینت خود میرود
کار ندارم که حق با کیست، اما این ادبیات نمیتواند ادبیات کسی باشد که خود را همواره در ردیف کسانی میداند که دعوت به اخلاق میکند و از بد اخلاقیها شکایت دارد. و به جناحش به عنوان متولی اخلاق در جامعه افتخار میکند. در پایان هم بنویسد:
زنده باد خاتمی، زنده باد اصلاحات. دست از اعتقاداتم بر نمیدارم . کور خواندهاید کوتوله های سیاسی
شاید توقع من از تعامل سیاسی طرفداران دو جناح بالا و توقع بیجایی باشد. شاید!
بار دیگر مصرع دوم را مرور میکنیم: هر کسی بر طینت خود میرود!