وعده دادم درباره چرایی فشاری که فرمانداری اردکان به یک وبلاگنویس داشته، بنویسم. محتوای وبلاگ، پرسش از کسانی بود که در راهپیمایی روز قدس غایب بودند و مطلبی در آن نبود که این فشار یا تهدید ناروا، یا به تعبیر مزاحگونه عوامل فرمانداری، این «درخواست دوستانه» را توجیه کند! تحقیق بیشتر، نکاتی را روشن کرد که بر پایه آن نتایج و سایر دانستهها، تحلیل حاضر درباره چرایی تهدید فرمانداری و نقد آن، تقدیم خوانندگان وبلاگ میشود.
از آنجا که میدانم فرماندار محترم زود آزرده خاطر میشوند، قبل از هر چیز بدان جهت که محتوا و قلم یادداشت حاضر باعث رنجش ایشان خواهد شد، از ایشان عذرخواهی میکنم. از خوانندگان وبلاگ میخواهم به عنوان نظر شخصیِ فردی که هیچ سمت و قدرتی ندارد، به این تحلیل بنگرند؛ چه اصولگرا باشید و چه اصلاحطلب، و چه در این قالبهای فرمالیته قرار نگیرید و آنها را بازی سیاسی بدانید (که به نظرم، چنین است). انتظار ندارم با همه نکاتی که در ادامه میآید موافق باشید؛ همچنان که ادعا ندارم تمام آنچه نوشتهام، حق و صحیح است.
اگر در نقل اطلاعات و اخباری که آوردهام، اشتباهی صورت گرفته باشد، سپاسگزار کسانی خواهم بود که آن موارد را تذکر میدهند؛ وظیفه خود میدانم که آنها را تصحیح کنم و اگر حقوق کسی پایمال شده باشد، آن را به اندازه توان جبران نمایم. بخش نظرات وبلاگ بدون هیچگونه محدودیتی فعال است و بلافاصله و بدون نیاز به تأیید از سوی نگارنده، درج خواهد شد. از نویسندگان نظر درخواست میکنم به گونهای بنویسند که تهمت یا توهینی به دیگران وارد نشود. یادآوری میشود که درج همه نظرات به معنای تأیید آنها نیست. از شما میخواهم با حوصله این یادداشت را بخوانید که بر خلاف بسیاری از نوشتههایم، وسواس زیادی در دقت تعابیر و کلماتش به کار بردم.
چندی پیش یکی از وبلاگهای همشهری، اقدام به درج نظرسنجی با موضوع امام جمعه شهر میکند؛ آن هم نه با نگاه اصلاحگرایانه! یعنی از خوانندگان نخواسته نقدهای خود یا انتظاراتشان را از امام جمعه شهر بیان کنند و کاستیها را گوشزد کنند، بلکه از خوانندگان وبلاگ خواسته از میان گزینههای معرفی شده (که کاملاً هم مدیریت شده و جهتدار و در راستای تفکر مورد علاقه نگارنده بود) فردی را انتخاب کنند.
این که چرا چنین کاری کرده، نمیدانم. شاید با توجه به اطلاعات و رانت بیشتری که دارند، متوجه شدهاند توبیخ این که چرا امام جمعه شهر، از همشهریان شما نیست، به سؤالات شب اول قبر اضافه شده است و پیشدستی کرده و در تدارک آن برآمدهاند! به هر حال، عوامل سیاسی و امنیتی شهرستان، با این اقدام برخورد میکنند. درباره ضرورت اصل تذکر و برخورد، به نتیجهای نرسیدم. قضاوتی درباره نوع برخورد مراکز مسئول با نویسنده وبلاگ هم ندارم؛ چون اطلاع دقیقی از آن جریان در اختیارم نیست.
درباره اصل آن نظر سنجی، معتقدم نه اصلاحگرایانه بود، نه مفید بود، نه اخلاقی بود. به اصلاحگرایانه نبودن آن اشارهای کردم. از آن جهت مفید نمیدانم که کسانی که متصدی عزل و نصباند، مراجعهای به این وبلاگ و امثال آن ندارند و این اقدام، تأثیری در آینده ندارد؛ جدای این که تازه هنوز یک سال از امامت جمعه فرد جدید گذشته، لذا حتی اگر مسئولان شورای سیاستگذاری ائمه جمعه کشور خواننده وبلاگ و نظرسنجی آن باشند، تغییری در امور ایجاد نمیکند. آن را اخلاقی نمیدانم؛ چون وقتی در صدد اصلاح جریانی نباشد و فایدهای هم برای آن تصور نشود، جز اهانت به فردی که در منصب امامت جمعه مشغول است و جز تضعیف غیر منطقی او، دستاوردی نخواهد داشت.
نگارنده نظرسنجی تصور کند روزی ابتدای ورود به کلاس درس، با تختهسیاهی مواجه شود که در آن، نظرسنجی برای انتخاب استاد جدید همان درس توسط دانشآموزان درج شده باشد و در میان گزینهها، نام استاد سابق هم نباشد؛ و هیچ کس تاکنون انتقاد موجهی در روش تدریس و برخوردش به او نگفته باشد!
پس از درج یادداشت بحثبرانگیز «اردکان نیوز» درباره غایبان روز قدس، همان فرد که از نهادهای امنیتی تذکر گرفته یا همفکران وی، (ظاهراً به همراه برگه پرینت شده یادداشت فوق و ظاهراً شبانه و ظاهراً دم منزل فرماندار) به آن اعتراض میکنند و درخواست برخورد دارند! یعنی در مقابل کوتاه آمدن خود از توهینی که نگاشتهاند، محترمانه به باجخواهی برخاستهاند و درخواست قصاص کردهاند. و فرماندار محترم هم بدون توجه به تفاوت فاحش رویکرد این دو یادداشت و ظاهرا برای کسب رضایت آنها، وعده برخورد میدهد و تیم فرمانداری را برای این کار بسیج میکند.
چنان که از چند نفر شنیده شده، توجیه فرماندار برای این برخورد با وبلاگ «اردکان نیوز» آن بوده که تنشی ایجاد نشود و غائله مختومه شود. یعنی حکم به برابری تنشآفرینی بین دو یادداشتی داده که یکی، به امام جمعه رسمی شهر به عیان توهین کرده و برخوردی غیر اخلاقی داشته و دیگری، بدون ذکر نام، پرسیده که چه کسانی به طور معنیدار، در راهپیمایی روز قدس غایب بودهاند!
نماینده شهر بر اساس آن چیزی که در سایتشان آمده، در راهپیمایی تهران شرکت داشته است؛ این که چرا در تعطیلات مجلس در تهران مانده و چرا به خلاف رویه قبل از انتخابات مبنی بر شرکت در هر مجلس ریز و درشت، در راهپیمایی روز قدس در حوزه انتخابیه شرکت نکرده، موضوع بحث نیست و به خود ایشان مربوط است. اما چه کسی یا کسان دیگری میتوانستهاند، منظور سؤال وبلاگ باشند؟!
این ابهام و پاسخهای احتمالی میتواند یکی از رازهای احتمالی تهدید اردکان نیوز و کوتاه آمدن در مقابل درخواستهای دیگران توسط فرماندار محترم را آشکار کند. گزینههای متعددی در پاسخ به این سؤال میتواند مطرح شود. بارزترین گزینه، همانی است که در پی توهین به امام جمعه فعلی شهر، در صدد مطرح کردن دوباره او هستند. یعنی جناب فرماندار با اقدامی که داشته، آبی به آسیاب آنها ریخته است. شاید هم با آنها همفکر بوده و نخواسته با طرح این سؤال کاملاً منطقی و مؤدبانه در وبلاگ اردکان نیوز، کسی که مخالف عزلش بوده، تضعیف شود! تحلیل هم آن است که باید از تنش پرهیز کرد. و نتیجه کلی همان شده که نوشته حاضر را به آن نامیدهام؛ به نام اصولگرایان، به کام اصلاحطلبان!
نکته مهمی که در اینجا وجود دارد، نتایج فرضی است که از تعمیم تحلیل جناب آقای فرماندار به دست میآید؛ نتایجی که ظاهرا با این منطق و تحلیل، نمیتوان از آن دفاع کرد. جناب آقای فرماندار! به تعبیر دیگر، فرض میکنیم تحلیل شما مبنی بر پرهیز از تنش، برای توجیه فشاری که برای حذف مطلب حقی از یک وبلاگ داشتهاید، درست باشد. اکنون با تحلیل ادعایی شما، سراغ تاریخ و واقعیت جاری کشور میرویم. خرسند خواهم شد که بدانم بر اساس این تحلیل، چه پاسخی به سؤالات زیر داده میشود:
چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با شرک و بتپرستان در افتاد و مجبور به تحمل حصر شعب ابیطالب علیه السلام و تبعید شد؟! چرا حتی راضی نشد که ایمان بیاورند به این شرط که چند بت برای دلخوشیشان در منازل نگه دارند؟! چرا به آنها فرمود: «لکم دینکم و لی دین»؟! (سوره کافرون، آیه 6)
چرا امیرمؤمنان علی علیه السلام بلافاصله پس از بیعت، اقدام به عزل معاویه کرد و پیشنهاد کسانی که درخواست مماشات با معاویه تا زمان اقتدار حکومت علوی داشتند، را نپذیرفت و فرمود: از باطل برای تقویت حق بهره نمیگیرم؟! و چرا در نقد کسانی که اهل مماشات و محافظهکاری بودند، فرمود: اگر ما هم مثل شما اهل سستی و مماشات بودیم، برگی از درخت دین سبز نمیشد و شاخهای بر آن نمیماند؟! (نهج البلاغه، خطبه 56)
جناب آقای فرماندار! تاریخ انقلاب ما هم پر از حوادثی است که با تحلیل شما سازگار نیست. مگر قبل از حضرت امام خمینی قدس سره، نبودند عالمانی که برای پرهیز از تنش، با طواغیت درگیر نشدند؟! بگذریم از کسانی که جرأت درگیری داشتند، اما امیدی به موفقیت و مؤثر بودن مبارزه نداشتند.
اصلاً چرا راه دوری برویم و از تاریح سخن بگوییم؟ جناب آقای فرماندار! با تحلیل شما، چه توجیهی وجود دارد که برای کمک به مظلومان عالم اقدام کنیم؟! چرا به خاطر فلسطین و لبنان، همه را با خود درگیر کردهایم؟! اصلاً چرا با آمریکا کنار نیامدهایم تا همه مشکلات ما حل شود؟! چرا خوزستان را تقدیم عراق نکردیم تا هزینه سنگین هشت سال دفاع مقدس را پیش روی خود نداشته باشیم؟!
و اگر به همه این سؤالات جواب داده شود، باید پرسید آیا سیاست «تنشزدایی» در روابط خارجی دوران اصلاحات موفق بود و آیا خوی استکبار و فرهنگ اسلام با هم کنار خواهند آمد؟! به این مسأله نمیپردازم که زاویه سیاست و تحلیل شما با آن اصل بنیادین اصلاحطلبان چیست! از آن میپرسم که آیا موفق بود؟
رهبر معظم انقلاب اخیراً تصریح کردند که نتیجه آن سیاست مثلاً در عرصه مناقشات اتمی آن شد که سیاسیون آن روز کشور ما به حفظ فقط سه سانترفیوژ رضایت دادند، اما غرب (بخوانید آمریکا) با آن موافقت نکرد. جناب آقای فرماندار! قرآن تصریح میکند که سیاست مماشات وقتی به نتیجه میرسد که شما از دینتان دست بردارید. (سوره بقره، آیه 120) و حداکثر، به آن رضایت میدهند که دین را در سجاده و مسجد محدود کنید!
تأکید میکنم اگر پرهیز از تنش به معنای کوتاه آمدن از حقوق شخصی و ایجاد تفاهم و دوستی در دایره اصول حق باشد، پذیرفتنی است؛ اما «تاکتیک» پرهیز از تنش، نمیتواند نقش یک «استراتژی» را ایفا کند. به تعبیر دیگر، سیاست پرهیز از تنش سیاستی نیست که در میان حق و باطل، بیطرف باشد و هیچگاه به معنای میدان دادن به باطل یا جلوگیری از حق در برابر جلوگیری از باطل پذیرفتنی نیست! اگر پرهیز از تنش به این معنا باشد، پایانی جز غلتیدن به دامن باطل نخواهد داشت.
به نظر شخصی نگارنده، چون توانستهاید برخی را از اقدام باطلشان بازدارید، در مقابل از شما انتظار دارند که با حق هم همین برخورد را داشته باشید و متأسفانه به آن رضایت دادهاید! و اینجاست که باید به جریان باطل تبریک گفت و به حال حقطلبی متأسف و متأثر شد و از این تحلیل نادرست و خطای استراتژیک، آه از نهاد برکشید! نامه سرگشاده اینجانب به شما، کاملاً در این فضاست.
جناب آقای فرماندار! غائله را تمام شده میدانم؛ چون هم منبع تهدید مشخص شد و هم چرایی آن. نقد آن تحلیل هم نگاشته شد. شخصاً بیش از آن که این تهدید را عامدانه و در تعارض علنی با اصول و ارزشهای انقلابی بدانم، آن را برخاسته از فشار از منبعی دیگر یا نشأت گرفته از تحلیلی نادرست میدانم؛ که البته فشار منبع دیگر وقتی نتیجه داده که مبتنی بر تحلیل نادرست، سیاستی اتخاذ شده است. و در این میان، به گمانم حضرتعالی بیشترین نقش را داشتهاید.
از حوصله همه خوانندگان سپاسگزارم.
حق، نگهدارِ حقطلبان؛ از اصلاحطلب و اصولگرا