باران شدیدی میبارد. از دیواره یکی از ایستگاههای در حال ساخت، سیل وارد تونل مترو میشود و رودخانه زیرزمینی شکل میگیرد. کار نداریم تا اینجا کسی مقصر بوده یا نه، تلاش میشود حادثه تلفات جانی نداشته باشد که خوشبختانه موفقیتآمیز بوده است.
جریان اصلی پس از این تحولات است. یکی میگه شهردار از سیل استفاده سیاسی کرد. یکی میگه شهردار سه روز نخوابید. یکی میگه شهرداری مقصره. یکی میگه اگر شهرداری کنترل نکرده بود حادثه تلفات جانی زیادی داشت! یکی از شهردار در خطبههای نماز جمعه تشکر میکنه؛ یکی خبر نماز جمعه رو سانسور میکنه. از همه این تلخیها و کمظرفیتیها بگذریم.
عمق فاجعه و بداخلاقی سیاسی وقتی است که شخصیتهای طراز اول مملکت درگیر ماجرا میشوند. یکی میگه رئیس جمهور دستور مستقیم کمک داد؛ لابد میخواهند این افتخار برای رئیس جمهور هم ثبت شود. یکی میگه دستور وقتی رسید که کار تمام شده بود؛ یعنی نوشدارو پس از مرگ سهراب رسیده؛ لابد میخواهند بگویند افتخار انحصاری بوده است. ما شاء الله همه هم حق به جانب صحبت میکنند.
نمیدانم اگر این حادثه تلفات زیادی داشت یا اگر پاکسازیها به کندی انجام میشد، باز هم برای ثبت افتخار سر و دست میشکستند یا هر کدام دیگری را مقصر میکرد و پرداخته نشدن سهم و... را بهانه میکردند؟! نمیدانم اگر هر کس به سهم خود وظیفهاش را انجام دهد، اینقدر منت گذاشتن دارد؟! نمیدانم چگونه هر کدام خود را سرداری از سرداران دفاع مقدس میدانند؟! نمیدانم چرا در خدمت به مردم و کشور، واژه اخلاص از قاموس لغتنامهها حذف میشود؟! نمیدانم چگونه ادعای جهانی سازی انقلاب داریم در حالی که در خدمت کردن به مردم خودمان هم بر همه منت میگذاریم؟!
نمیدانم آیا ورود به دنیای سیاست به معنای خداحافظی با اخلاق است؟!
و نمیدانم که شما جواب سوالات مرا میدانید یا نه؟!