در پی یادداشت قبلی با موضوع افتضاح جدید آقای سروش، خوانندهای که از متنش بر میآید خود از وابستگان فکری جنبش اصلاحات است، نظر و نقدی نگاشته که بیشتر توجیه این تیشه محکم اصلاحات به ریشه خود است. در این فرصت، نقد و جواب تفصیلیتر برای اطلاع و توجه بیشتر، به عنوان متن اصلی وبلاگ درج میشود. منتظر نظر خوانندگان عزیز هستم. این آقا یا خانم که با نام احمدی خود را معرفی کرده، نوشته:
متن: اولا فکرکنم شمامنتقدان وضع بد اقتصادی (ازجمله تورم، گرانی، بیکاری) و یا منتقدان وضع بد سیاسی (انتصابهای رییس جمهور، رفتارهای رییس جمهور، رفتارهای حاکمیت با منتقدان ازجمله روزنامه ها و خبرنگاران) و ... را با اصلاح طلبان اشتباه گرفته اید. اصلاح طلبان بخشی ازاین بدنه هستند.
پاسخ: در نوشتن نظر عجله نکنید و یکبار دیگر در عنوان "معمار اندیشه دینی اصلاحات" تأمل کنید. بنده به اندیشه دینی و ایدئولوگهای فکری اصلاحات پرداختم و کسی نمیتواند منکر جایگاه بزرگ سروش در این مقام شود. به مطالبات اقتصادی و سیاسی نپرداختم که نقد شما وارد باشد. ثانیا مگر این اعتراضات به برخی انتصابات و گرانیها به اصلاحات مربوط و منحصر است؟ به عنوان مثال، لابد آقای شریعتمداری کیهان هم جزء اصلاحطلبان است که به برخی انتصابات و گرانی اعتراض دارد.
این حرفها برای عوامفریبی خوب است، نه برای بحث و مذاکره منطقی! این شعارها برای تطهیر جریانی است که همواره بنیانهای فکری خود در عرصه اندیشه دینی را مخفی میکند و الا زودتر به زبالهدانی تاریخ مردم ایران فرستاده میشد.
متن: دوما حتی اگر باتسامح به مسئله نگاه کنیم بی انصافی کرده اید و همه اصلاح طلبان را بایک چوب رانده اید. در بین اصلاح طلبان طیف های زیادی است از حجه الاسلام مجیدانصاری تا سعیدحجاریان تا مجتهد شبستری تا مصطفی ملکیان تا ... حتی من در جلسات مناظره بین دو اصلاح طلب بوده ام که گاه از نظرفکری 180 درجه باهم متفاوت بودند. شایدتنهانقطه اشتراکشان انتقاد ازحاکمیت بود...
پاسخ: باز هم به اندیشه دینی اصلاحات برگردیم. آقای انصاری که در این موضوع (بنیانهای اندیشه دینی اصلاحات)تاکنون حرفی برای برای گفتن نداشته و البته ادعایی در این عرصه هم نداشته است. آقای حجاریان هم که اندیشهپرداز دینی نیست و در مباحث اجتماعی اندیشه دینی حرف سروش را بازنویسی میکند. آقای ملکیان و شبستری هم در نگاه فعالان اندیشه دینی اصلاحات درجه دوم محسوب میشوند. پس همان شد که گفتیم یعنی سروش معمار اندیشه دینی اصلاحات است. حرفهای آقای سید محمد خاتمی در تمجید از سروش را بارها و بارها مرور کنید. با این مقدمه میخواهم نظر سروشیها را درباره حرف جدید سروش بشنوم که همهشان لالمونی گرفتهاند!
متن: سوما بر فرض آقای سروش این صحبتها را کرده است، بازهم دانستن حق مردم است.
پاسخ: بله دانستن حق مردم است تا بنیانها و ساختهایی که جریان اصلاحات در فضای اندیشه دینی در بلند مدت دنبال آن است را بداند. دانستن حق همه مردم است، اما در عملکرد جریان اصلاحات دانستنی حق مردم است که به اصلاحات ضربه نزند؛ یعنی اصلاحات دانستنی را حق مردم میداند که خودش تشخیص بدهد!
متن: چهارما برفرض که این صحبتها توسط متفکری مثل سروش مطرح شده است چرا ازسیره ائمه پیروی نمیکنید؟ به جای تخریب کردن با کاریکاتور و توهین به ایشان، جواب درستی به مسئله بدهید. وظیفه شما خراب کردن آدمها نیست.
پاسخ: سیره اهل بیت در مخالفان فکری که گرفتار شبهه علمی بودند مدارا بوده است. همان اهل بیت فرمودند که کسی که منکر ضروریات دین است مرتد و محکوم به اعدام است و هیچ کس حق جلوگیری از این حکم الهی را ندارد. پیامبر در جریان فتح مکه فرمود برخی از مخالفان را به قتل برسانند حتی اگر به پردههای خانه کعبه آویزان شده باشند! . در خصوص موضوع حرف تازه سروش، به نظر شما چه جوابی به این انسان و این حرف باید داد؟!!!!! و البته خراب کردن آدمها مذموم است، اما کسی که خودش را خراب کرده و از حریم برخی حیوانات هم عبور کرده، چه انتظاری از دیگران دارد؟!
پنجما بخشی از تندرویهای امثال سروش و دیگرانی که به خارج گریخته اند بر گردن چماقهای تکفیری است که درداخل بر سرشان کوبیدند و به خارج فراریشان دادند.
پاسخ :. اگر همین چماقهای تکفیری نبود به نظر شما این آقایان چیزی از دین باقی گذاشته بودند؟ فشارها بر آنها باعث شد به موطن فکری خود برگردند و برای اجازه ماندن این حرفها را هم بر زبان بیاورند؛ آنها که دنبال نانخور اضافی نیستند. نان خوردن از دست آنها مخارجی دارد که با زدن این حرفها باید تأمین کنند!
بالاخره نفرمودید که در فتوای اخیر سروش، با او همعقیده هستید یا نه؟!
جناب آقای احمدی! همه آنچه گفتید و من جواب دادم، ربطی به موضوع یادداشت نداشت. موضوع یادداشت این بوده که گندی زده شده که نمیشه جمعش کرد و شما هم نتوانستید و البته بزرگترهای شما هم نخواهند توانست. برای همین مرتکب اشتباه توجیه نشدند که کار را خرابتر میکند. کاش شما هم سکوت میکردید و با گرفتن دماغ و البته چشم و گوش خود، از کنار این تعفن میگذشتید. بارها از شعار دانستن حق مردم است گذشتند، این یکی هم یکی از آن هزاران!