• وبلاگ : تريبون
  • يادداشت : تيشه به ريشه!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 19 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + محسن جانجاني 

    استاد سلام.ارادتمنديم.

    بهره و حظ برديم و مشعوف

    برايتانئدعا مي کنيم موفقيت روزافزون قرين راهتان باشد

    پاسخ

    سلام. ما هم ارادتمنديم. جوياي احوال بودم. اگر لطف کنيد شماره تماس‌تان را برايم ارسال کنيد ممنون خواهم شد.
    + zahra 
    متشکرم ، شايد منم چون توقع چنين تصويري در وبلاگ شما رو نداشتم جا خوردم و زود قضاوت کردم ...
    + محمد رضا رادمهر 
    آمريکاهم ميخواست نظر مردم افغانستان رو از قرآن سوزي برگردونه قضيه حمله به غير نظاميان رو راه انداخت تا نظرات به اين سمت برگرده اما غافل از اينکه ملت ما اونايي هم که اهل مطالعه نيستند از اونايي که مطالعه ميکنند ميشنوند و به آنان لعن ونفرين ميفرستند
    + احمدي 
    درجواب آقاي هاتفي گفتيد: "\سلام. ممنونم از حوصله و جديت شما. فعلا بايد دسته گل آقاي سروش را جمع کرد. نمي‌دانم چرا هر کس نظري اعلام مي‌کند به موضوعات حاشيه‌اي مي‌پردازد! در همه موارد حق با شما. نظر جديد معمار انديشه ديني اصلاحات را چه مي‌کنيد؟!"
    جواب: نظر جديد معمار انديشهديني اصلاحات را هيچ کاري نميکنيم.مشکل شما اينجاست که فکر ميکنيد حتمابايد محکوميت کلامي يا قضايي يا ... در کار باشد.خيرعزيزم! در يک جامعه آزاد همه نظرات بيان ميشود. و درمقابل مردم دودسته اند:
    1-عوام: که نه نظريات سروش را ميخوانند نه سبحاني ونه مصباح را. (براي آزمايش: ازخوانندگان روزنامه ها و سايت ها که الان دم دستي ترين منابع هستند، بپرسيد چه کساني وچند درصد صفحات انديشه، فرهنگ يا تحليلهاي سنگين اقتصادي راميخوانند؟ و چند درصد صفحات ورزشي، حوادث يااخبار روزمره وبيارزش سياسي را؟)
    2- خواص واهل مطالعه: که تکليفشان مشخصاست! شما نقدهاي علمي و منطقي را بنويسيد مطمئنا توسط اين افراد مطالعه ميشود.

    آزادي يعني همين.
    پاسخ

    سلام. از نظر شما ممنونم. نقدم عوامانه‏ام را نوشتم؛ دنبال جواب متخصصان بودم كه نشنيدم!
    + zahra 


    باسلام

    از علي آموز اخلاص عمل

    بدف از نقد سازندگيه و بهتره که سينه گشاده داشته باشيم،نقد آيت الله سبحاني به دکتر سروش رو خونده ام و لذت بردم اما با اينکه نقد شما به جا و ضرروريه ولي احساس مي کنم کينه شخصي داريد و از سر اخلاص نيست! هرچي فکر کردم توجيهتون براي شاخ و...را با تعاليم اسلام نپذيرفتم!به نظر اگر مجازاتش اعدام هم باشه بازم يک سري حقوقي داره!حتي اگر توجيهي هم داشته باشه در اشکال نداشتن اين کاره نه در قابل تحسين بودنش!چشم برزخي داشتنم خودش مصيبتيه!

    پاسخ

    سلام. حق با شماست. تصوير را حذف كردم؛ هر چند در بحث كينه شخصي، دليلي براي اين كار در خودم نديدم.

    شهدا امام زادگان عشق اند که مزارشان زيارتگاه اهل يقين است.

    منتظر حضور سبزتون هستيم. ياعلي

    + هاتفي 
    هيات منصفه يک نهاد قضائي مردمي است که براي رسيدگي به جرائم سياسي و مطبوعاتي تشکيل شده و در جلسهء دادرسي مربوط به جرائم مذکور حاضر، و با قضات همکاري مي‌نمايد.طبق اصل 168 قانون اساسي:
    رسيدگي به جرائم سياسي و مطبوعاتي علني است و با حضور هيات منصفه در محاكم دادگستري صورت مي گيرد. نحوه انتخاب ، شرايط ، اختيارات هيات منصفه و تعريف جرم سياسي را قانون بر اساس موازين اسلامي معين مي كند
    از آنجا که جرم سياسي در قوانين ما تعريف نشده بنابراين هيات منصفه اي هم براي رسيدگي به اين جرائم وجود ندارد.اما در قانون مطبوعات که براي اولين بار در سال 1358 توسط شوراي انقلاب به تصويب رسيد و سپس 2 بار در سالهاي 64 و 79 اصلاح شد نهاد هيات منصفه پيش بيني شده است.
    نحوه انتخاب اعضاي هيئت منصفه در کشوري مانند آمريکا که اين نهاد نقش پررنگي در جريان دادرسي دارد بسيار متفاوت با ايران است.در آمريکا انتخاب اعضا بصورت تصادفي و از ميان اسامي اشخاصي که در انتخابات راي داده اند و يا از روي گواهي نامه آنها انتخاب ميشود .اين روش به اين جهت مناسب است که افراد مختلف در جامعه بدون توجه به جنسيت/نژاد/مذهب و ياعقيده سياسي انتخاب ميشوند.
    اما در ايران هر 2 سال يکبار در مهر ماه به دعوت مدير کل فرهنگ و ارشاد اسلامي و با حضور وي و رئيس دادگستري استان/رئيس شوراي مرکز استان/رئيس سازمان تبليغات و امام جمعه مرکز استان و يا نماينده وي تشکيل ميگردد تا اعضاي هيات را انتخاب کنند که تعداد آنها در تهران 21 نفر و در باقي استانها 14 نفر است که بايد از بين گروههاي مختلف اجتماعي باشند.بنابراين امتياز انتخاب تصادفي از بين رفته و ممکن است اين افراد اشخاصي را که همسو و همراه آنان هستند را انتخاب کنند.
    در مورد شرايط افرادي که به عنوان هيات منصفه انتخاب ميشوند هم شروط سلبي و هم ايجابي در قانون مطبوعات وجود دارد که عبارت اند از :
    1-داشتن حداقل سن 30 سال و تاهل
    2-نداشتن سابقه محکوميت کيفري
    3.اشتهار به امانت /صداقت و حسن شهرت (در مورد اين بند بهتر بود که عدم اشتهار شخص به دروغ گويي و يا حسن شهرت را ذکر ميکرد زيرا اصل بر برائت افراد است مگر اينکه خلاف آن ثابت شود يعني ما اصل را بر اين بگذاريم که اشخاص داراي اين شرايط مذکور هستند مگر اينکه خلافش ثابت شود.)
    4-صلاحيت علمي و آشنايي با مسائل فرهنگي و مطبوعاتي
    اما دومين ايراد اساسي که به قانون ما وارد است عدم الزام قاضي به تبعيت از نظر هيات منصفه است.البته اين موضوع تا زمان اصلاحات سال 1379 در قانون ما بدين شکل وجود نداشت.اما پس از اين سال الزام قاضي به تبعيت از نظر هيات منصفه برداشته شد.آنگونه که در تبصره ماده 43 قانون مطبوعات آمده :
    تبصره 1 (الحاقي 1379/1/30) ـ پس از اعلام نظر هيات منصفه دادگاه در خصوص مجرميت يا برائت متهم اتخاذ تصميم‌نموده و طبق قانون مبادرت به صدور راي مي‌نمايد.
    تبصره 2 (الحاقي 1379/1/30) ـ در صورتي که تصميم هيات منصفه بر بزهکاري باشد دادگاه مي‌تواند پس از رسيدگي ‌راي بر برائت صادر کند.
    تبصره 3 (الحاقي 1379/1/30) در صورتي که راي دادگاه مبني بر مجرميت باشد، راي صادره طبق مقررات قانوني قابل‌تجديدنظرخواهي است در ‌رسيدگي مرحله تجديدنظر حضور هيات منصفه لازم نيست
    يعني عملا هيات منصفه از حيز انتفاع خارج شده است زيرا قاضي ميتواند بدون توجه به نظر آنها راي صادر کند پس وجود و عدم اين نهاد يکي است.البته ممکن به اين نظر انتقاد وارد شود که تبعيت قاضي از نظر افرادي که تخصص حقوقي ندارند صحيح نيست پاسخ اين است که اساس و ماهيت اين نهاد براي شرکت افکار عمومي در جريان دادرسي است واينکه افرادي که از مردم هستند و در ميان آنها زندگي ميکنند وارد رسيدگي شوند اگر هم اشتباهي در نظر آنان وجود داشته باشد مرجع تجديد نظر براي رفع همين اشتباه ايجاد شده است.
    در پايان آنچه که به نظر مطلوب ميرسد:
    يک)در باب انتخاب اعضاي اين هيات روشي در پيش گرفته شود تا راه را بر هر نوع اعمال نفوذ و سياسي کاري بندد زيرا متاسفانه اکثر افرادي که در جريان اين انتخاب دخيل اند خود در درون حکومت اند و حال آنکه رسيدگي به جرائم سياسي و مطبوعاتي به اين دليل از ساير جرائم منفک شده است که گستره دخالت حکومت را دررسيدگي به اين جرائم محدود کند. انتخاب تصادفي و به قيد قرعه يک جايگزين مناسب ميتواند باشد و يا واگذاري اين انتخاب به اصناف و انجمنهاي مردمي مثل کانون وکلا دادگستري /نظام پزشکي و يا انجمن صنفي روزنامه نگاران.
    دو)در خصوص نظر هيات منصفه قانوني وضع شود که نظر اين هيات براي قاضي لازم التباع باشد تا بدين شکل هدف تشکيل اين نهاد که همانا مشارکت مردم در جريان دادرسي به صورت قانوني است تامين شود ونه فقط به شکل نمايشي و فرماليته.
    پاسخ

    سلام. ممنونم از حوصله و جديت شما. فعلا بايد دسته گل آقاي سروش را جمع کرد. نمي‌دانم چرا هر کس نظري اعلام مي‌کند به موضوعات حاشيه‌اي مي‌پردازد! در همه موارد حق با شما. نظر جديد معمار انديشه ديني اصلاحات را چه مي‌کنيد؟!
    + هاتفي 
    حدود 4 سال بعد در بيست وچهارم اسفند ماه سال 1382 در دوره ششم قانونگذاري مجلس شوراي اسلامي قانون هيأت منصفه به تصويب رسيد. در ماده 2 اين قانون آمده بود: انتخاب اعضاي اصلي وعلي البدل هيأت منصفه هر استان از بين اقشار وصنوف مختلف از طريق اعلام عمومي وجمع آوري تقاضاهاي داوطلبان عضويت در هيأت منصفه به قيد قرعه وبه صورت علني خواهد بود. هيأت منصفه هر استان در اولين جلسه خود يکي از اعضا را براي مدت 2 سال به عنوان دبير هيأت منصفه انتخاب خواهد کرد. دبير، مسؤوليت اداره دبير خانه را به عهده دارد وحداقل يک ماه پيش از اتمام دوره مسؤوليت دبير ، دبير جديد به وسيله هيأت منصفه استان انتخاب خواهد شد.
    امور اجرايي اين ماده در هر استان زير نظر رئيس قوه قضائيه يا فردي که ايشان تعيين مي کند با حضور رئيس شوراي اسلامي استان و2 نفر از نمايندگان آن استان به انتخاب مجلس به عنوان ناظر انجام مي شود، قرعه کشي با حضور حداقل 2 نفر از ناظران معتبر است .
    حالا چطور اصلاح طلبان دراين سالها در هيئت منصفه اي که بيشتر اعضاي انتخاب کننده اش انتصابي رهبري (باواسطه يابي واسطه) بوده اندنفوذ کرده اند خداميداند
    حاجآقا يک کم فکرکنيد همينجور نپرون
    پاسخ

    حاشيه در آخرين نظر از سلسله نظرات آمده است.
    + هاتفي 
    بله پس نتيجه ميگيريم که همه روزنامه ها ونشريات که به صورت فله اي تعطيل شدند توسط خوداصلاح طلبان که نميتوانستند گند کارهاي خودشانرا تحمل کنند، تعطيل شدند. همه جا پاي يک اصلاح طلب در ميان است. اما گذشته از شوخي گويا شما همينجوري يه چيزي مي پرونيد حاج آقا لطفابهمطلب زيرتوجه فرماييد:
    "طرح اصلاحي قانون مطبوعات از سوي نمايندگان دوره پنجم مجلس شوراي اسلامي در تاريخ 30 فروردين ماه 1379 به تصويب ودر 7 ارديبهشت ماه 1379 به تأييد شوراي نگهبان رسيد.
    در ماده 36 الحاقي به قانون مطبوعات سال 1364 آمده بود: (( انتخاب هيأت منصفه به طريق ذيل خواهد بود : هر 2 سال يک بار در مهر ماه جهت تعيين اعضاي هيأت منصفه در تهران به دعوت وزير فرهنگ وارشاد اسلامي وبا حضور وي ورئيس کل دادگستري استان ، رئيس شوراي شهر، رئيس سازمان تبليغات ونماينده شوراي سياستگذاري ائمه جمعه سراسر کشور ودر مراکز استان به دعوت مدير کل فرهنگ وارشاد اسلامي وبا حضور وي ورئيس کل دادگستري استان ، رئيس شوراي شهر مرکز استان ، رئيس سازمان تبليغات وامام جمعه مرکزاستان يا نماينده وي تشکيل مي شود.
    هيأت مذکور در تهران 21 نفر ودر ساير استان ها 14 نفر از افراد مورد اعتماد عمومي را از بين گروه هاي مختلف اجتماعي ( روحانيون ، استادان دانشگاه ، پزشکان ، مهندسان ، نويسندگان ، روزنامه نگاران ، وکلاي دادگستري ، دبيران وآموزگاران، اصناف ، کارمندان ، کارگران ، کشاورزان ، هنر مندان وبسيجيان )
    به عنوان اعضاي هيأت منصفه انتخاب مي کند.))
    ماده 37 همين قانون شرايط انتخاب اعضا را به شرح ذيل عنوان نموده است :
    1- داشتن حداقل 30 سال سن وتأهل
    2- نداشتن سابقه محکوميت موثر کيفري
    3- اشتهار به امانت، صداقت وحسن شهرت
    4- صلاحيت علمي وآشنايي با مسائل فرهنگي ومطبوعاتي و...
    ادامه دارد...
    پاسخ

    حاشيه در آخرين نظر از سلسله نظرات آمده است.

    با مطالب جديد و زيبا آپم... خوشحال مي شم بياين و نظرتون رو بدين.... با اميد ديداردوست داشتن

    + محمد رضا رادمهر 
    آيه 11 و12 سوره بقره را خداوند به عنوان دليلي براي ما فرستاده ((وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ))ما هرچه ميگوييم در زمين فساد نکنيد ميگويند مافقط به فکر اصلاحاتيم
    أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِن لاَّ يَشْعُرُونَ
    بهوش باشيد كه آنان فسادگرانند ليكن نمى‏فهمند
    پاسخ

    ممنون از حضور فعال شما
    + احمدي 
    به نظر شما "نشريه تخصصي کيان" هم کف خيابان بود؟ چرا آنراتاب نياوردند؟ نشريات تخصصي راعموم مردم نميخوانند ودر "کيان" هم تماما مسايل به صورت تخصصي دنبال ميشد. چرا تعطيلش کردند؟ ضمنا جوابهاي علمي منتقدان فکري در کيان مطرح ميشد اما وقتي اين آخرين تريبون راهم گرفتند ....
    پاسخ

    گرچه باز هم ربطي به موضوع يادداشت ندارد اما اين مجله هم بر اساس قوانين مطبوعات موجود در دوران اصلاحات و به دست هيأت منصفه‌اي بسته شد که اصلاحاتي بودند؛‌يعني مثل قضيه جاري که کسي نمي‌تواند از سروش دفاع کند اينقدر قضيه را شور کرده بودند که خود آنها هم نتوانستند دفاع کنند و مجله را بستند. برادر عزيز چرا آنها مي‌خواهند خود را فراتر از قانون بدانند؟
    + محمد 
    با سلام شما در جواب بنده گفته ايد که:سلام. اگر به متن کامل افاضات ايشان دست پيدا کردم و حرف استدلالي در آن بود حتماً.
    چطور شما سخنان يک نفر را کامل نخوانده ايد ولي او را نقد مي کنيد والله ما ديگه اينجوريش رو نديده بوديم.خودتون بريدين خودتون هم دوختين ؟
    بنده همچنان منتظرم تا متن کامل سخنان و يا فايل صوتي صحبت هاي آقاي سروش را با منبع موثق آن همراه با نقد علمي و صحيح آن در اين وبلاگ ببينم. با تشکر
    پاسخ

    سلام. بنده عقيده ابرازي ايشان را که در ساتهاي مختلف ديده بودم به نقد کشيدم و هيچ دليلي را نقد نکردم. بقيه صحبتهاي ايشان را نقد نکردم. لينک فايل صوتي صحبت ايشان در يوتيوب را يکي از دوستان برايم فرستاده که نتوانستم باز کنم. اگر خلاف آنچه گفتيم در صحبت ايشان بود شجاعت نقد صحبت خودمان را داريم. ولي اين موضوع نيازمند مشاهده دليل نيست تا به ما ايرادي بگيريد؛ دليلش هر توهمي که بوده، فرقي نمي‌کند.
    + احمدي 

    گفتيد:" اگر همين چماقهاي تکفيري نبود به نظر شما اين آقايان چيزي از دين باقي گذاشته بودند؟ فشارها بر آنها باعث شد به موطن فکري خود برگردند و براي اجازه ماندن اين حرفها را هم بر زبان بياورند؛ آنها که دنبال نان‌خور اضافي نيستند. نان خوردن از دست آنها مخارجي دارد که با زدن اين حرفها بايد تأمين کنند":

    جواب: معني کرسيهاي آزادانديشي ويا تدريس مارکسيسم توسط استادان مارکسيست (شهيدمطهري) رو هم فهميديم. پيشنهاد ميشود مراجع بزرگوار جهت دفاع بهتر از دين به جاي تربيت طلاب در مدارس علوم ديني ، باشگاههاي کانگ فو يا کيک بوکسينگ تاسيس کنند و براي تحصيلات تکميلي هم دروس "استفاده از چماق پيشرفته" ارائه شود. "گويا قبلا هم تجربه شده و جواب داده است ..."

    پاسخ

    آزادانديشي در مجامع علمي و در حضور صاحب‌نظران فکري است نه در کف خيابان و روزنامه‌ها. چرا جوابهاي علمي منتقدان فکري داده نشد و همين آقاي سروش جواب علمي مؤدبانه آيت الله سبحاني را با مسخره کردن جواب داد و هيچ بحث علمي در نامه‌اش در پاسخ به نامه استاد سبحاني نياورد؟! البته کلاس کونگ و کيک بوکسينگ فکري در حوزه هست؛ چماق پيشرفته را شخص بنده در دوران اصلاحات فراوان خوردم و معني‌اش را مي‌فهمم. به همفکران سياسي‌تان در اصلاحات هم چنين توصيه‌هاي اخلاقي داريد؟
    + کوشکنويي 
    احمدي عزيز برو معناي مغالطه را بياموز کجاي مثال جناب پورروستايي مغالطه است؟ چرا شما فکر ميکنيد هميشه شما موضع حق را داريد اگر ماازحق دفاع کنيم مي شود مغالطه اصلا هرکس بگويد گراني را کم کنيد از هر طيفي درست ميگويد.
       1   2      >