آقای مرعشی که معرف حضورتان هست! ایشان کابینه روحانی را قوی و نیرومند توصیف کرده و با انتقاد از عدم حضور خود در دولت یازدهم، ادامه داده (لینک منبع):
به من ظلم کردند؛ چرا نباید به کابینه بروم، آنها حقم را خوردند!
در وبگردی امروز خواندم که: یک زن ثروتمند چینی به دلیل اینکه میخواست دخترش سخت کار کرده و مستقل بودن را بیاموزد به دروغ وانمود کرد که مادر واقعی او نیست و عنوان کرد که مادر واقعی وی ده سال پیش مرده است..
این زن که نام اصلی اش فاش نشده است میگوید همواره نگران این مسئله بود که ثروت شوهرش باعث غرور و فساد دخترش شده و تکیه بر این ثروت آینده او را تباه کند به همین دلیل وقتی این دختر 10 ساله بود به او گفته شد که والدینش 10 سال پیش مرده اند و این خانواده قصد دارد تا زمان فارغ التحصیلی وی از دانشگاه از او حمایت کرده و مخارجش را تقبل کند.
اگرچه این دختر بچه بعد از شنیدن داستان شوکه شد اما گفته میشود عملکرد آموزشی وی به طور باورنکردنی بهبود پیدا کرد و این دختر به شدت مطیع و آرام شد. او برای حفظ استقلالش تصمیم گرفت به مدرسه شبانه روزی برود و چند سال بعد با معدل فوق العاده از این مدرسه فارغ التحصیل و به دانشگاه راه پیدا کرد.
حدود 13 سال بعد از این دروغ بزرگ زمانیکه این دختر یک مهندس نرم افزار موفق در شانگهای بود و ماهیانه بیش از 6000 دلار حقوق داشت متوجه شد که خانواده اش در مورد گذشته به او دروغ گفته اند.
مادر او در مصاحبه اش با یک شبکه تلویزیونی محلی گفته است اصلا از کاری که انجام داده پشیمان نیست ، او اضافه میکند دخترم فوق العاده قدرتمند و مستقل است و درآمد خوبی دارد، اگر من به او دروغ نمیگفتم او به آنچه داشت راضی بود و هرگز در زندگی تلاش بیشتری برای بهتر شدن نمیکرد.
نکته مهم اینکه: مهمترین درس زندگی برای کودکان آموزش استقلال به آنهاست؛ اما باید سلامت روان آنان را نیز در نظر داشت.
درباره عملکرد اصلاحطلبان در قبال رأی خانم راستگو در انتخاب شهردار تهران در همان روز یادداشتی نوشتم. برخیها گفتند اخراج از حزب شایعه است و تکذیب شده! گذر زمان معلوم کرد که شایعه است یا واقعیت؛ تکذیب درست بود یا این که کذبی در شکل تکذیب شکل گرفت!
اما در دفاع از عمکرد اصلاحطلبان در اخراج ایشان از حزبهای اصلاحطلب میگویند که رأی خانم راستگو به خاطر این بوده که در لیست اصلاحطلبان بوده است.
اما یک سؤال در قبال این دفاع:
اگر لیست اصلاحطلبان این قدر قدرت داشت، چرا بقیه لیست رأی نیاورد؟! لابد شخص خانم راستگو فارغ از وابستگی جناحی هم رأی داشته است و الا اگر فقط وجود اسم در لیست اصلاحطلبان باعث رآیآوری ایشان شده، باید بقیه لیست هم همین قدر رأی میداشت که البته نداشته است!
بگذریم از این که آیا تعلق به جریانی، بدان معناست که کورکورانه باید تابع تصمیمات آقابالاسرهای حزب بود؛ ولو با عقل و منطق و تدبیر فرد، قابل قبول نباشد؟! معنای تعصب مذموم جاهلی غیر از این است؟!
در سایتی خواندم به نقل از دکتر شجاعیفر:
یک بار ساعت 2.5 نصف شب در حال دیدن شبکه نیل مصر بودم، دیدم رئیس دانشگاه الازهر، دکتر احمد طیب که الان مفتی الازهر است درباره شیعه وسنی صحبت می کرد. فکر کردم حتما بر ضد شیعه صحبت می کند اما دقت کردم و دیدم بحث خیلی خوب پیش می رود.
- خبرنگاری سوال کرد آیا به نظر شما عقاید شیعه مشکل ندارد؟ ادامه مطلب...
(توضیح ضروری: با این که یادداشتهای محلی وبلاگم گاهی نقدها و پاسخهای تندی برایم به همراه داشته اما نمیدانم چرا هیچ کسی برای این یادداشت نظری ندارد. لذا این یادداشت را بازنشر میکنم شاید پاسخی بیابم!)
مدتی پیش، متأسفانه برای چندمین بار، و به تحریک برخی مسئولان محلی و استانی، دعوای بچهگانه اختلاف مرزی شهرهای اردکان و میبد در میان مردم و مسئولانش به شدت بالا گرفت.
و چندی است که بالاخره دعوا ظاهراً فیصله یافته است. اما سؤال مهم من از کسانی که از این حادثه به شدت استفاده سیاسی و تبلیغی به نفع یا علیه کسانی میکردند آن است که در نهایت، دعوا چگونه به پایان رسید؟!
چرا حرف روشنی یا نقشه گویایی از این خط مرزی در سایتها و وبلاگها دیده نمیشود؟! چرا این قلم به دستان و مطلعان سیاسی، مرز سابق و جدید دو شهرستان را با هم مقایسه نمیکنند؟!
شاید بتوان این موضوع را سوژه خوبی برای تهیه گزارش خبری تلقی کرد؛ البته اگر دوباره جنجال ایجاد نکند!
نظر شخصی: گویا توافق نانوشتهای میان بزرگان شهر وجود دارد که این مسأله کالبدشکافی نشود!
سایتی از همشهریان را میدیدم که نامه ادعایی دانشجویان دانشگاهی را برای تعویض رئیس دانشگاه، با نقل تفصیل کامل نامه بازتاب داده بود؛ بدون اینکه پاسخهای صریح رئیس دانشگاه را که در سایتها آمده بود درج کند!
در نظرات همان خبر، چند نفر، از ریاست دانشگاهی دیگر، که استمرار ریاستش اتفاقا باب طبع ذوق سیاسی گردانندگان همان سایت بود، از ریاست دانشگاه گله کرده و خواستار تعویض آن شده بودند؛ (تعجب این که چنین نظری مجوز انتشار در این سایت گرفته بود؛ اما دلیل اجازه نشر این نظر ذیل مطلب در ادامه به خوبی روشن میشود).
گردانندگان سایت در پاسخ به آن چند نفر که خواستار تعویض رئیس دانشگاهی شده بودند، نوشته بودند:
سلام. لطفاً شرح مختصری از مشکلات دانشجویان دانشگاه .... را برایمان ارسال کنید تا به بررسی مفصل و پیگیری موضوع از طریق «......» بپردازیم. (محل نقطهچینها، نام دانشگاه و نام سایت بود که حذف کردم). احتمالاً (و فقط احتمالاً) قصد داشتهاند پس از طرح اشکالات، به پاسخهای رئیس دانشگاه در دفاع از عملکردش بپردازند.
اما سؤال مهم اینجاست که نمیشد درباره همان دانشگاه اول هم همینطور رفتار کرد و پس از طرح اشکالات، پاسخهای رئیس را هم شنید و سپس خواستار عزلش شد؟!!!
نکته کلی: متأسفانه بسیاری از ما خود گرفتار افراط و تفریطیم؛ در عین حال، دیگران را به شدت به افراط و تفریط متهم میکنیم. قدر مشترک همهمان هم این است که تاب شنیدن نظر مخالف و حتی تاب دیدن او را نداریم؛ افسوس از این همه خودمحوری و خودحقبینی!
در مجلس ترحیم یکی از جانباختگان تصادف اتوبان قم - تهران، یکی از مسئولان عزیز شهر برایم نقل کرد که یکی از راههای شهرستان، در تصادفی مشابه این تصادف و در پی آتش گرفتن ماشینی و گرفتار شدن راننده ماشین، برخی عابران عبوری، به جای کمک به دیگران، متأسفانه موبایل به دست در حال تصویر و فیلم گرفتن از کسانی بودند که زنده در آتش در حال سوختن بودند! و معدودی هم در حال سرقت اموال بازماندگان! یاد حادثه بم و حواشی آن افتادم.
إن شاء الله در حادثه اخیر چنین اتفاقی نیفتاده باشد؛ ولی برخی از ما انسانها یا انساننماها به کجا میرویم؟!!!
خاطره زیر از زندهیاد جلال آل احمد به نقل از خواهرزاده ایشان (لینک مطلب):
یک دفعه مهمانی بودیم جلال پشت فرمان نشست، سیمین خانم (همسر جلال)جلوی ماشین نشست. من و یکی از رفقایش عقب نشستیم که تازه دکترای خود را از آمریکا گرفته بود به ایران آمد گویا سابقه مبارزاتی داشت و خود را روشنفکر و صاحب حرف نشان داد از طرفی دیگر کاشف به عمل آمد دارد خود را به دربار نیز نزدیک میکند.
در راه یک شوخی زنندهای کرد دیدم دایی جلال ماشین را کنار زد، خیلی خونسرد کتش را در آورد. پیاده شد. آمد سمت در عقب ماشین در را باز کرد یقه دوستش را گرفت و او را از ماشین پیاده کرد دو تا سیلی زیر گوشش نواخت دوستش به زمین افتاد و یک لگد دوباره به او زد و در را بست آمد داخل ماشین و رفت!
امشب توفیق یافتم از برخی مصدومان حادثه تصادف اتوبان قم - تهران عیادت کنم. متأسفانه برادر بزرگتر خانواده خوشنام فرزان هم جزء مجروحان تصادف است که خوشبختانه حال عمومی ایشان رضایتبخش است. دکتر محمد علی فرزان، عازم شهرستان برای شرکت در مراسم اولین سالگرد برادرش جواد فرزان بود که گرفتار این حادثه شد و البته از معدود نجاتیافتگان اتوبوس تهران به اردکان و یزد بوده است.
اما این خانواده عزیز در این حادثه، مصیبت هم دیده است که برای عزیز مرحوم شده، آرزوی غفران و برای دکتر محمد علی فرزان آرزوی شفای عاجل دارم.
این حادثه به همه نشان داد که چقدر "مرگ" به همه ما نزدیک است؛ اما غفلت انسان پایانی ندارد.
متنی خواندم که خیلی چسبید! پیشنهاد میکنم بخوانید:
به گزارش برخی سایتهای خبری، محسن مهدیان در مطلبی با عنوان "کشور داری به سبک قبیله داری با چند مثال ساده" در صفحه گوگل پلاس خود نوشت:
اصلاح طلب ها می گویند راستگو خیانت کرد به قالیباف رای داد چون با لیست و رای اصلاح طلب ها به شورا رفته است.
فرض کنید این حرف همه گیر شود:
*مجلس اصولگرا به هیچ یک از وزرای کابینه آقای روحانی نباید رای می داد.
*مجلس اصولگرا باید بدون بررسی و چشم بسته همه لوایح دولت را برگرداند.
*در تمامی کمسیون ها باید طرح پیشنهادی اقلیت اصلاح طلب ندیده آرشیو شود.
*نماینده های شورای شهر و مجلس پیش از مشورت با رئیس حزب در هیچ جلسه ای نظر کارشناسی ندهند.
*از آنسو؛ دولت محترم هرجا بین منافع 50 و اندی درصدی که بهش رای دادند با بقیه تعارض شد باید به نفع حامیانش عمل کند.
مثلا پیشنهاد می شود یارانه نقدی را از طرفداران جلیلی بگیرد و بدهد به 50 و اندی درصدی یاران!
* همه مدیران اصولگرا از دولت اخراج شوند و جایگزین آن اصلاح طلب ها به کار گرفته شوند. نیازی به آزمون و کارآمدی هم نیست. هرکس عکس خاتمی در کیف جیبی اش داشت اصلاح طلب است و محق.
*برای تحکیم بیشتر روابط حزبی پیشنهاد می شود مردم نیز همچون اعضای شورای شهر "تفتیش رای" شوند تا 50 و اندی درصد با نشان شهروند درجه یک اعتلا یابند.
از این دست پیشنهادات باز هم هست و می شود کمپین حکومت داری به سبک قبیله داری راه انداخت.