سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سایتهای خبری را مرور می‌کردم. به مناسبت دهم آذر، سالروز شهادت آیت الله مدرس، همه از ایشان و فضایلشان گفته بودند و به آن افتخار کرده بودند؛ مخصوصاً کسانی که قبای نمایندگی بر تن دارند.

از ویژگی‌های مرحوم مدرس گفته بودند که اصلی‌ترین‌اش، تفکر مکتبی و دینی، شجاعت، تواضع و ساده زیستی بوده است!

اما از افتخار به مرحوم مدرس تا عمل بر اساس منش و رفتار این الگوی جاودانه خیلی فاصله است. فقط به عنوان مثال یک نمونه کوچک عرض می‌کنم؛

چند نماینده مجلس را سراغ دارید، که با این همه دغدغه در منصب نمایندگی، از رانت نمایندگی در مسائل اقتصادی بهره نگرفته باشد؟! آیا مرحوم مدرس اینگونه بود؟! در ادامه چند نکته از اندیشه و چند خاطره از مرحوم شهید آیت الله مدرس تقدیم می‌شود:

1. تفکر ضد امپریالیستی سید و ضرورت دفاع از مصالح کشور؛ مدرس رویکرد سیاسی ایران را دوستی با همه دولت ها چه همسایه، چه غیر آن عنوان می کند و این دوستی در صورتی ادامه خواهد داشت که تعرضی از سوی آنها صورت نگیرد؛ ایشان می فرماید:

«همان گونه که به صدر اعظم عثمانی گفتم، اگر کسی بدون اجازه دولت ایران، از سر حدّ ایران تجاوز کند و وارد خاک کشور شود، بدون توجه به لباس و دین او، آن شخص را کشته، سپس در صورت علم یافتن بر مسلمان بودن او، بر مقتول نماز خوانده و دفنش خواهیم کرد».

2. اتحاد دین و سیاست یا تفکر ضد سکولاری مدرس؛ سخن معروف مدرس: «دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ماست» نشان آن دارد که طرح جدّی یکی بودن دین و سیاست، زیرساخت مجموعه آراء و اندیشه های مدرسِ شهید را تشکیل می داد:

ایشان برخلاف نوگراها که به تقلید کورکورانه از غرب دین و سیاست را جدا می شمردند می فرمود:

«فکر می کردم چرا ممالک اسلامی رو به ضعف نهاده و ممالک غیراسلامی رو به ترقّی؟ چندین روز فکر کردم و بالاخره فهمیدم که ممالک اسلامی، سیاست و دیانت را از هم جدا کرده اند. ولی ممالک دیگر سیاستشان عین دیانتشان یا جزو آن است... لهذا در ممالک اسلامی، اشخاصی که متدین هستند، دوری می کنند از اشخاصی که داخل سیاست هستند. آنها که دوری کردند، ناچار همه نوع اشخاص رشته امور سیاست را در دست گرفته، لهذا (مملکت) رو به عقب می رود».

3. شهید مدرس و قانون گرایی سازگار با شریعت؛ شهید مدرس بر اجرای دستورهای اسلام تأکید داشت و می فرمود:

«باید جدّ و جهد کرد که یک سر مویی قوانین ما از حدود اسلامیه تجاوز نکند».

4. جایگاه مجلس در اندیشه سیاسی شهید مدرس؛ ایشان می فرماید: «قانون اساسی مملکت این پیش بینی را کرده است که مجلس شورای ملّی هرچه بزرگ تر و با جلالت تر باشد، از برای پیشرفت امور مملکت و سیاست داخله و خارجه انفع است».

یکی از نکات در خور توجه، تأثیر عمیق مرحوم مدرس بر افکار و اندیشه های امام خمینی(ره) بنیان گذار انقلاب اسلامی است. در بیانات امام، تجلیل و احترام ویژه ایشان به مدرس کاملاً مشهود است. اینکه روحانیان باید وارد عرصه سیاست شوند، آن هم به تفصیل و نه اجمال و نیز روحیه پر از شهامت آن شهید در مقابل استکبار و دشمنان اسلام از ویژگی های برجسته مرحوم مدرس بود که امام همواره در بیانات خود از آن یاد کرده اند.

یکی از نشانه های هوش سیاسی شهید مدرس و قدرت تشخیص توطئه ایشان، مخالفت با طرح جمهوری خواهی رضاخانی است. ایشان می گوید: «من با جمهوری واقعی مخالف نیستم و حکومت صدر اسلام هم جمهوری بوده است. ولی این جمهوری که می خواهند به ما تحمیل کنند بنا به اراده ملّت نیست، بلکه انگلیسی ها می خواهند به ملّت ایران تحمیل کنند و رژیم حکومتی را که صد درصد دست نشانده و تحت اراده خود باشد، در ایران برقرار سازند».

زلال قلم

سید شهید، به معنای راستین کلمه، «امین ملّت» بود. می فرمود: ««من» یعنی همهه ملّت، من اتکاء به همه ملّت دارم چون اطلاع از حالشان دارم...».

چه قبل از نمایندگی، چه زمانی که وکیل ملّت بود و چه در تبعید و زندان رضاشاه، ساده زیستی و خلوصش مثال زدنی بود. لباس تنش همیشه همان پارچه کرباس بافت وطن باقی ماند و اثاث مختصر خانه اش مایه حیرت سیاستمداران عصرش بود. می فرمود: «انسان قانع هیچ وقت تسلیم زور نمی شود و در برابر زر و زیور دنیا وسوسه نمی گردد» و همین راز ماندگاری و پایداری خلل ناپذیرش بود.

بی تردید، ستارگان فرزانه ای چون شهید مدرس، سندی از گنجینه پرعیار علمای متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع اند. در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده اند که بر تارک جبین شان، خون شهادت نقش بسته است. کدام انقلاب اسلامی و مردمی را می توان سراغ گرفت که در آن حوزه و روحانیت پیش کسوت شهادت نبوده اند، بر بالای دار نرفته اند و اجساد مطهرشان بر سنگ فرش حوادث خونین به شهادت نایستاده است؟

به راستی اگر نمایندگان ملّت باور کنند که مجلس «خانه خلق و عصاره فضایل ملّت» است، چه زود خواهد رسید روزی که ایران گلستان شود!

موکل

نقل است روزی، مرحوم مدرس در راهی که از مجلس شورا به منزل می رفت به بقالی محل می رفت تا ماستی تهیه کند. موقعی که بقال مشغول کشیدن ماست بود، مدرس به شرح مسائل سیاسی و آنچه در مجلس گذشته بود پرداخت و به نطق هایش در مجلس اشاره کرد.

وکیل دیگری که در کنارش بود به اعتراض گفت: آقا برای چه اینها را به بقال می گویی؟

مدرس گفت: «چون این موکل من است و باید بداند و حق آن است که مردم از مسائل سیاسی و اجتماعی و روابط کشورها خبر داشته باشند».

مثل همه

شهید مدرس، آخرین فرزندش، فاطمه بیگم را بسیار دوست داشت. در یکی از روزها این دختر دلبندش به بیماری حصبه مبتلا می شود و در تب می سوزد. پزشک معالج اصرار دارد که باید فرزند مدرس به شمیران (به خاطر خوش آب و هوایی) انتقال یابد تا شاید معالجات مؤثر واقع شود.

مدرس در پاسخ می گوید: «همه فرزندان این مملکت، فرزندان من هستند، نمی پسندم که فرزندم به جای خوش آب و هوا منتقل شود و دیگران در محیط گرم تهران و جاهای دیگر در شرایط سختی به سر ببرند، مگر اینکه برای همه آنان چنین شرایطی فراهم شود».

لیاقت

مدرس غالباً نامه هایی که می نوشت، روی کاغذ پاکت تنباکو و کاغذهایی بود که در آن روزگار قند در آن می پیچیدند. یکی از وزیران نامه ای از مدرس دریافت کرد و آن را اهانت به خود دانست. روزی یکی از آشنایان مدرس نزد او آمد و دسته ای کاغذ آورد و به مدرس گفت: «جناب وزیر این کاغذها را فرستادند که حضرت آقا مطالب خود را روی آن مرقوم فرمایند».

مدرس گفت: «عبدالباقی! چند ورق از آن کاغذهای مرغوب خودت را بیاور».

فرزند مدرس فوری بسته ای کاغذ آورد. مدرس به آن شخص گفت: «آن بسته کاغذ وزیر را بردار و این کاغذها را هم روی آن بگذار. سپس روی تکه کاغذ قند نوشت: «جناب وزیر! کاغذ سفید فراوان است ولی لیاقت تو بیشتر از این کاغذ که روی آن نوشته ام نیست».

زنده باد مدرس!

مدرس که پس از شکست طرح جمهوری رضاخانی، همچنان با فزون خواهی و برنامه های غیرقانونی رضاخان روبه رو بود، تصمیم به استیضاح سردار سپه گرفت. در جلسه استیضاح، با ورود مدرس به مجلس، هواداران سردار سپه شعار «مرده باد مدرس» سر دادند. ولی مدرس با شجاعت تمام در حضور رضاخان فریاد زد: «زنده باد مدرس، مرده باد سردار سپه».

رضاخان خشمگینانه گلوی مدرس را فشرد و فریاد زد: «آخر تو از جان من چه می خواهی؟»

مدرس با لهجه اصفهانی جواب داد: «من می خواهم که تو نباشی».

رضاخان در آن لحظه آرزوی دیرینه اش را با خشمی که نشان از شدت ضعف او در برابر مدرس بود به زبان آورد که: «شما محکوم به اعدام هستید. شما را از بین خواهم برد».

شکرستان

زمانی که نصرت الدوله وزیر دارایی بود، لایحه ای تقدیم مجلس کرد که به موجب آن، دولت ایران یکصد سگ از انگلستان خریداری و وارد کند. او شرحی درباره خصوصیات این سگ ها بیان کرد و گفت: «این سگ ها شناسنامه دارند، پدر و مادر آنها معلوم است، نژادشان مشخص است و از جمله خصوصیات دیگر آنها این است که به محض دیدن دزد او را می گیرند».

مدرس طبق معمول دست روی میز زد و گفت: مخالفم!

وزیر دارایی گفت: «آقا، ما هر چه لایحه می آوریم شما مخالفید. دلیل مخالفت شما چیست؟»

مدرس جواب داد: «مخالفت من به نفع شماست. مگر شما نگفتید، این سگ ها به محض دیدن دزد، او را می گیرند؟ خوب آقای وزیر به محض ورودشان، اول شما را می گیرند. پس مخالفت من به نفع شماست».

نمایندگان با صدای بلند خندیدند و لایحه مسکوت ماند.


نوشته شده در  دوشنبه 91/9/13ساعت  4:53 عصر  توسط جواد پورروستایی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درود بر اهالی ورزنه!
حرکت؛ درجا؟!
آخر دورویی!
ابهام ادبی
زور عجیب سوتیها!
عاقبت حکم تخریب؟!
چاه مجاز یا غیرمجاز؟!
درخواست افزایش ظرفیت!
افقهای جدید اشتغال بانوان!
پرسشگری خطرناک!
قحط الرجال
[عناوین آرشیوشده]