این حکایت کاملاً واقعی است:
برای احداث ساختمان پایگاه بسیج مسجدی که به نام قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس نامگذاری شده، دنبال زمین مناسبی بودهاند. زمینی که انتخاب کرده بودند در تملک یک هموطن زرتشی بوده است. آن فرد حاضر میشود که زمین را که متراژ زیاد و موقعیت بیسار خوبی داشته با نصف قیمت برای احداث پایگاه بسیج واگذار کند به شرطی که ساختمان را به نام او نامگذاری کنند! مسئولان پایگاه این شرط را قبول نمیکنند و برایش توضیح میدهند که این پایگاه با قدمت سی و چند ساله به نام حضرت ابوالفضل بوده و خاطرات و سوابقی دارد که باید حفظ شود.
تا اینجای قضیه اشکالی ندارد. آن هموطن زرتشتی این توضیح را میشنود و قانع میشود. بر اساس رسمی در زرتشتیان اکثر کارهای خیرشان با ذکر نامشان در سنگنوشتهای زنده نگه داشته میشود. آن مالک زرتشتی آن گاه پیشنهاد میکند که در داخل ساختمان در سنگنوشتهای از بانی زمین یاد شود. و همچنان آن مسئولان این شرط را قبول نمیکنند! و البته بنده هم نمیدانم چرا؟! و شاید بتوان رد این پیشنهاد را "کجسلیقگی تمامعیار" گذاشت.
هموطنان زرتشتی در انقلاب و دفاع مقدس مشارکت داشتهاند و همین بنا و سنگ یادبود نه تنها عیبی نداشت، بلکه میتوانست به عنوان یکی از افتخارات نظام از آن یاد شود.