اخیراً چند یادداشت غلیظ سیاسی نوشتم. برخی دوستان دیده و نادیده که به آنها ارادت دارم و از نظرات آنها بهرهمندم، نکاتی در نظرات عمومی و خصوصی نوشتند که مناسب دیدم توضیحی ارائه کنم. در فضای سیاسی ایران بعد از انتخابات معمولاً افراد از اعلام رأی خود پرهیز میکنند. مخصوصاً اگر به کسی رأی داده باشند که رأی نیاورده باشد. از سوی دیگر عادت داریم همه چیز را به عینک سیاسی و جناحی ببینیم. هر کس طرفدار فرد و جناحی است، همه خوبیها را در آن طرف و همه بدیها را در طرف مقابل میبیند.
از این مقدمه بگذریم، بسیاری از کارهای عمرانی و سیاسی و اقتصادی رئیسجمهور را میپسندم اما برخی از کارهای او را که به نظرم اهمیتش بیش از فعالیتهای قبلی است، نمیپسندم. به عنوان مثال، قبل از انتخابات 1388 بارها در جمع دوستان دانشگاهی و حوزوی و در فضای بحثهای سیاسی گفته بودم که این آقای خاص کار دست آقای احمدی نژاد میدهد و به خاطر همین آقای خاص به او رأی نمیدهم. حتی در جمعهای خصوصیتر گفتم که اگر چنین نشد من تا آخر عمرم حاضرم رأیهایم را به تشخیص آن دوستانم واگذارم! و البته قبل از شروع ریاست جمهوری دور دوم، قضیه معاون اولی آقای خاص مطرح شد و حواشی بعدی آن. در آن روزها به دوستانم زنگ زدم و صحبتهای قبل را یادآوری کردم. سلسلهای که متأسفانه همچنان ادامه دارد. به همین دلیل به احمدینژاد رأی ندادم و البته توجه داشتم که رقیبش رأی نخواهد آورد؛ آخرین نظرسنجیهای معتبر چنین چیزی را به روشنی بیان میکرد. اگر چنین اطمینانی نبود شاید به رأی مصلحتی رو میآوردم!