این روزها از مشایی گفتن مد شده است. برای این که از قافله مد عقب نمانم، در این یادداشت درباره (او / آن / ایشان / این) (هر خواننده هر لغتی خواست انتخاب کند!) خواهم نوشت. در یادداشتی که به زودی با عناون "مشایی از نگاهی نو" انشاء الله خواهم نگاشت، مطلبی دیگری می آورم که شاید تازگی داشته باشد. در این یادداشت خاطره اولین برخوردم را با (او / آن / ایشان / این!) می نگارم.
سالها پیش هنگامی که جریان اصلاحات بر کشور حاکم بودند و آقای احمدی نژاد شهردار بود، با همکاری بسیاری از نهادهای دولتی و دانشگاهها و با حمایت انشاء الله برای رضای خدای برخی مراکز، همایش بین المللی علم و دین در دانشگاه تهران برگزار شد. نگارنده نیز به علت اقتضای شغل آن روزهایش، در همایش حضور داشت تا با رصد سخنرانیها، مباحث مناسب پخش در رسانه ملی را انتخاب و پیگیری کند. در هیأت رئیسه این همایش و سخنرانان و نشستهای تخصصی آن بسیاری از چهره های علمی و معروف حوزه و دانشگاه حضور داشتند. این همایش که در طول دو یا سه روز برگزار می شد، با پیام آیت الله جوادی آملی که علمی و وزین و مناسب شأن حاضران این همایش تخصصی بود، جلسه شروع شد. سخنران بعدی اعلام شد. نامش در آن جمع علمی کاملاً ناآشنا بود. و آن هم کسی نبود جز رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران در آن روزها!
با وسواس سخنرانی را گوش کردم که در انتخاب و اعلام دچار اشتباهی نوشتم؛ هر چه بیشتر گوش کردم کمتر فهمیدم؛ فکر نکنید که خیلی عالمانه بود؛ چون در همان ده دقیقه اول این سخنرانی، پچ پچها شروع شد و تا آخر این سخنرابی بسیار طولانی ادامه یافت و بعدها شنیدم که موج اعتراضات پیرامون چرایی انتخاب این سخنران در چنین جلسه علمی به هیأت رئیسه و اساتید حاضر در آن نشست هم رسیده بوده است. و البته بنده در همان ده دقیقه اول به همکارانم گفته بودم که ضبط را متوقف کنند که جز هدر دادن امکانات سازمان حاصلی ندارد!
بعداً که یکی از اعضای علمی همایش را دیدم، من هم انتقاد کردم و از این که (او / ایشان / آن / این) که بوده و چرا انتخاب شده، پرسیدم. آن استاد فرزانه با صراحت گفت که شهرداری تهران از حامیان مالی همایش بوده و شرط حمایتش، حضور شهرداری در سخنرانی افتتاحیه و اختصاص وقت برای نماینده معرفی شده توسط شهردار است که ما هم ناچار پذیرفته بودم و ای کاش نمی پذیرفتیم که هم بی ربط و هم غیر عالمانه و هم بسیار بیش از وقت سخن گفت.
نگارنده اعتراف می کند که هر چند دیر اما و بالاخره، امروز اندکی فهمیده ام که او می خواست چه کسی بشود و البته همچنان نمی دانم که او که بود و که هست!
خبر زیر را به طور کامل از یکی از سایتهای خبری (با خذف منبع) تقدیم شما می کنم. می توان فصلی درباره موضوعات مطرح شده نوشت. شناخت زیادی از آقای مرادی ندارم، اما حرفهایش را در این برنامه بر اساس گزارشی که از مباحث نقل شده، دربست قبول دارم. استراژی و سیاستهای فرهنگی مخصوصا فرهنگ دینی نه در صدا و سیما و نه در هیچ یک از نهادهای فرهنگی کشور هنوز تدوین هم نشده، پس انتظار اجرای آن نامعقول به نظر می رسد. خانم نیلچی زاده هم در برنامه سمت خدا (هنگام خداحافظی از حضور در این برنامه) گلایه خود را مطرح کرد. (بر اساس گزارش بینندگان برنامه اش). باید به حال فرهنگ دینی مخصوصا حرکت صدا و سیما در این زمینه تدبیری اندیشید؛ این سخن را از کسی می شنوید که حدود ده سال همکار یا کارمند صدا و سیماییان بوده است.اما اصل خبر:
برنامه شب گذشته پارک ملت نیز با حاشیه های جالبی همراه بود که مهمترین آن متلک میهمان ثابت این برنامه به مجری برنامه بود که او را محافظه کار خواند و از شیوه تعامل با میهمانان برنامه بویژه سیاستمداران انتقاد کرد.
حجت الاسلام شهاب مرادی در بحث ناهماهنگی دستگاه های فرهنگی و نبود هدفگذاری مشترک در کشور گفت: خوب نیست فکر کنیم صداوسیما انجمن اسلامی یک دانشگاه کوچک در دوره پهلوی است؛ الان ما در حکومت اسلامی هستیم و دستگاه ها نباید بدون هماهنگی و برنامه کار کنند، باید در کنار هم فعالیت داشته باشند، برنامه ریزی و تقسیم وظایف کنند. معنای حاکمیت هم همین است، نقطهگذاری کند برای اهداف اصلی.
وی گفت: چقدر در تلویزیون و رادیو، سرودها و شعراهایی پخش میشود که وفاداری و عشق به همسر را تداعی کند و مثلا باشنیدن آن، شما احساس کنید چقدر دلتان برای همسرتان تنگ شده است...در برنامهسازیها آموزش ما مشکل دارد و رسانه این نکات را در برنامهسازیها ندارد.
مرادی با اشاره به اینکه نباید دستگاه ها فعالیت یکدیگر را خنثی کنند، گفت: نباید اینطور باشد که من در یک برنامه حاضر باشم حرف هایی بزنم و بعد سریال های تولید و پخش شود که اصلا همه چیز را زیرو رو کند. وی افزود: هنوز ما داریم برای سریال های ماه رمضان به جوان ها توضیح می دهیم...چرا باید اینطوری باشد؟ چرا یک کارگردان که یک اثر دینی می سازد گاه خود را در جایگاه یک مرجع تقلید قرار می دهد و ...؟
مرادی گفت از کنار سریالها بگذریم ولی شما نقد کنید که مجری برنامه گفت ما هم قرار هست که دربارهاش نظری ندهیم!
وی در همین زمینه به کم کاری رسانه ملی و مجریان نیز اشاره کرد و گفت: چرا مجریان ما با مهمانان و سیاسیون اینطوری حرف می زنند و اینقدر محافظه کارو محتاط شده اند چرا آقای شهیدی فر اینقدر محافظه کار شده است؟ چه در برخورد با سیاسیون و چه در مواجهه با اهل هنر؟
مجری برنامه از مرادی پرسید واقعا من محافظه کار شده ام که مرادی گفت بله! مجری گفت: این شاید به خاطر سن باشد که ما پیر شدهایم!
بعد از پخش میان برنامه ای، شهیدی فر پیامک یکی از بینندگان را خواند که گفته بود شهیدی فر محافظه کار نشده و کلا از این رو به آن رو شده!
حجت الاسلام مرادی هم در ادامه با بیان اینکه حرف های امثال او زیاد فایده ای ندارد گفت: تاثیر یک سریال آنقدر هست که حالا من در اجتماعات چند نفره نتوانتم ماجرا را اصلاح کنم. در واقع کار امثال من و این برنامه و گفتگوهای اینطوری هم فایده ای ندارد. وی افزود: ما نقد می کنیم چند نفر را تحت تاثیر قرار می دهیم و یک سریال چطور؟ من یک بار درباره سریال او یک فرشته بود گفتم آقای برازش 6 ماه اجازه نداد بیایم تلویزیون! یک نقد یک دقیقهای! این هم مدل برخورد با نقد است.
وی در همین زمینه به دیالوگ ها و تعاملات در سریال ها و فیلم های ایرانی اشاره کرد و آن را مبنایی برای طلاق بیشتر و حتی آموزش طلاق دانست و گفت: آمار طلاق را ببینید! با همین شیب پیش برویم امسال آمار 150 هزار را خواهیم داشت. مدل کار فرهنگی ما نشان می دهد که هر کسی کار خودش را می کند! فیلمساز برای خودش می سازد، رسانه برای خودش و شما هم برای خودت!
مرادی به جریان سرودست شکستن برای اسکار هم اشاره کرد و گفت: کارگردان ها دنبال کار خودشان هستند، فیلم ها هم برای ستاره دادن و سیمرغ گرفتن و مفزدن اروپاییها هستند. و همه دنبال خرس و گاو ...هرچیزی به فیلمهای ما بدهند، به خاطر این است که حال ما را بگیرند. ارزش هنری ندارند! آن هم برای فیلم هایی که گاه ارزشی ندارند! اصلا این اسکار و خرس و ...برای ما ارزشی ندارد! ...مردم باید فیلم ها را بشناسند و جایزه بدهند.
مجری برنامه گفت: شما مقداری سوء ظن دارید چون بعضیهاش واقعا ارزش هنری دارند.
مرادی هم گفت: ببینید برخی از همین سریالها و فیلمها، تلخیاش بیشتر است و تاثیرش منفی است! هر کسی هر طور دوست دارد کار کند، اشکالی ندارد اما نتیجهاش باید به نفع مردم باشد. ما بعد از ماه مبارک میدانید چقدر باید درباره سریالها توضیح بدهیم که اینطور نیست و آنطور است و...سریالها و فیلمها تاثیر خود را میگذارد، حالا من یک نفری میشود یک دست که صدا ندارد!
تیتراژ برنامه در حال پخش بود و مجری برنامه با طعنه به مرادی گفت: شما را به تقوا و نظم و محافظهکاری توصیه میکنم که مجبور نشین شش ماه دوباره نیاین تلویزیون!