گویند منگی بر روی شکم (دمر) خوابیده بود و از جویی، آب می نوشید! حکیمی او را دید و بر او بانگ زد: اینگونه آب نخور؛ که عقل را زایل می کند!
منگ سر برداشت و هاج و واج پرسید: عقل دیگر چگونه موجودی است؟! حکیم در پاسخ او درماند! ظریفی به داد حکیم رسید و به منگ گفت:
خطاب حضرت حکیم با تو نبود! آسوده باش و هر چه خواستی، همینگونه، آب بنوش! گوارای وجودت باد!
****
خیابان امام جعفر صادق علیه السلام دیلم هنوز به پایان نرسیده که از کسی شنیدم طرح تعریض چهار متر از دو طرف خیابان در دستور کار است و جواز ساخت در این چهار متر داده نمی شود!
****
بی هیچ مناسبتی، یاد بیتی از ایرج میرزا افتادم که سروده: بیچاره کسی که گرفتار عقل شد ....
(اجازه بدهید مصراع دومش را ننویسم! اندک جستجویی در فضای مجازی، آنها را که مصراع دوم را نمی دانند، محظوظ خواهد کرد! و آنها که مصراع دوم را می دانند، پیشاپیش سرورناک شده اند!)