درباره خودروی گران قیمت اهدایی بخشداری خرانق به مدیرکلی که این روزها زمزمه فرماندار شدنش به گوش می رسد، زیاد شنیده بودم؛ اطلاع موثقی نداشتم تا اینکه امروز یادداشتی خواندم که در توجیه این اقدام، نوشته شده بود. از آنجا که نگارنده آن یادداشت، طبق ظواهر، ادعای اطلاع موثق دارد، مبتنی بر اطلاعات آن یادداشت، نکاتی تقدیم میکنم.
نگارنده در بخشی از یادداشت خود آورده است: (عین کلمات متن، به نقل از برخی گروهها در فضای مجازی است)
"خودروی مورد اشاره از سوی بخش خصوصی و به صورت امانی در اختیار دفتر روستایی استانداری قرار گرفته و این بدان معنی است که اهدا کننده هر زمان که بخواهد میتواند این خودرو را باز پس گیرد.
بخش خصوصی مربوطه نه اردکانی است و نه در حوزه شهرستان اردکان فعالیت میکند.
با هماهنگی و دستور مساعد استاندار محترم یزد و همچنین معاون عمرانی استاندار و بازرسی استانداری، روند واریز پول از سوی بخش خصوصی به دهیاری روستای رباط پشت بادام صورت میگیرد و اتومبیل مربوطه خریداری می گردد".
یک بار دیگر متن فوق را مرور کنید؛ و اوج تلاش سیاسی برای توجیه این اقدام کاملاً مشکوک را به تماشا بنشینید!
اما نکاتی که در حاشیه ادعانامه فوق، گفتنی است، به شرح زیر است:
1. باور این جملات سخت است؛ بلکه باورش، خیانت به عقل سلیم است! یک آقا یا شرکتی، نه اردکانی است و نه در حوزه شهرستان اردکان کار میکند، اما عشقش کشیده که ماشینی از طریق بخشداری خرانق، به مدیرکلی اهدا نماید یا طبق ادعای متن، به صورت امانی در اختیار فردی قرار دهد که در مقامی است که خیلی کارها میتواند انجام دهد!
2. جالب و عجیب این که این هدیه، مستقیم واز طریق استانداری خریداری نمیشود؛ بلکه پول به حساب دهیاری روستای رباط ریخته می شود! کسی نیست که بپرسد اگر آقایی عشقش کشیده به مقام دولتی ماشین هدیه کند، چرا لقمه را دور سر خود چرخانده تا به دهان آن مدیر محترم برساند؟! چرا پول را به حساب استانداری نریخت تا ماشین بخرند؟!
3. این فرد اردکانی نیست و در حوزه اردکان، هم کار نمیکند؛ خب، با این اوصاف چه دلیلی برای این هدیه وجود دارد؟!
یا باید بگویم این اقدام، دارای هدفی نبوده است، که معنای دیگرش شیرین عقل دانستن اهداکننده است! و اگر بگوییم هدف مادی در پشت پرده این هدیه نیست، چه هدف معنوی و اخروی از این اقدام میتوان تصور کرد؟!
و چرا از میان این همه مسئول، مدیر کل امور روستایی را انتخاب کرده؟! اگر بخواهیم ادعای نگارنده فوق را باور کنیم، یا باید در عقل خودمان شک کنیم یا در عقل اهدا کننده ماشین!
شخصاً به جای این دو راه، ترجیح میدهم در صداقت نویسنده یادداشت فوق یا صحت اطلاعات ادعایی وی تردید کنم!
4. خیلی مایلم اسم این اهدا کننده را بدانم؛ اما مطمئنم که این آرزوی خام، هرگز تحقق نخواهد یافت؛ لابد از خوف ریا، این اسم هرگز منتشر نخواهد شد.
5. نکته دیگر این که فرض کنیم جنابی که ماشین به او هدیه شده، چوپانی در دارقوزآباد سفلی بود؛ آیا باز هم این ماشین به او هدیه می شد؟! اگر پاسخ منفی است، که هست، پس لزوماً کاسه ای زیر نیم کاسه است!
6. هر یک از ما، اختیار کامل داریم که خود را یک جیگر تمام عیار فرض کنیم؛ اما تلاش برای جیگر دانستن مردم، همواره محکوم به شکست است!