جریان خیالی زیر را در ذهن مبارکتان بازسازی نمایید و در نهایت، به سؤال خیلی فنی پایانی پاسخ دهید؛ خواهش میکنم دنبال مصداقهای حقیقی برای این تصویر خیالی و ذهنی نگردید؛ لطفا/ و با خواهش ویژه.
و لطفا با دقت این داستان خیالی را بخوانید:
اما جریان خیالی:
آقای دکتری وجود دارد که طرفدارانش خیلی به دنبال بزرگنمایی او و اثبات حیات اجتماعی و اهمیت نقشاش هستند.
روزی، روزگاری آقای مهندسی که نقش اجتماعیاش به یک دهم (و شاید یک صدم) نقش آن آقای دکتر هم نمیرسد، به دیدن آقای دکتر میرود. به اینکه چقدر برنامهزیزی شده تا آقای مهندس متقاعد به دیدار آقای دکتر شود، کار نداریم.
طرفداران آقای دکتر با ذوقزدگی فراوان، دیدار آقای مهندس با دکترشان را به شدت در بوق و کرنا میکنند و تصاویر و اخبار این دیدار را پوشش ویژه میدهند.
اما سؤال فنی: این پروسه خبری در این داستان خیالی، اهمیت دکتر را میرساند یا اهمیت مهندس را؟!
بگذارید این گونه تصویر کنیم که فردی، ضربه شدیدی خورده و در آستانه بیهوشی است، برخی هم تصور میکنند که جان داده است. با کلی التماس و ضربه آرام و آب پاشیدن، یک پلکی تکان میدهد یا حرکت مختصری در شصت پایش میدهد. و جیغ و هورا و خوشحالی اطرافیان را در پی دارد و خبر سریع پخش میشود!
با این تصویر، مجددا به سؤال برمیگردیم و با تعبیر دیگری بیان میکنیم:
آیا حضور آقای مهندس نزد آقای دکتر، و خوشحالی طرفداران آقای دکتر از این دیدار و انتشار فوقالعاده اخبار این دیدار، از جنس تلاش اطرافیان آقای دکتر برای اثبات حرکت پلک انسان بیهوش نیست؟!
و آیا این خوشحالی فوقالعاده، غیر از این پیام را در بردارد که هنوز فلان دکتر زنده است و پلک زده یا شصت پایی تکان داده؟!
امیدوارم توانسته باشم، داستان خوبی بنویسم.
و البته امیدوارم شما پاسخ خوبی برای سؤال پایانی داشته باشید!
و امیدوارم این مسأله اجتماعی را سیاسی نکنید!