اهل سنت برای اثبات صلاحیت ابوبکر برای خلافت چنین استدلال میکنند:
پیامبر در ایام بیماری که با آن بیماری از دنیا رفت، به ابوبکر دستور داد برای اقامه نماز جماعت به مسجد برود؛ و چون پیامبر به نماز او که مربوط به دینمان است، رضایت داد، پس چگونه ما به خلافت او که مربوط به دنیایمان است، رضایت ندهیم!
نقدهای این استدلال چنین است:
1. پیامبر همان زمان با احساس این تلقی از مردم، ابوبکر را از رفتن به مسجد بازداشت و امام علی علیه السلام را به مسجد فرستاد.
2. خلافت و امامت، امری مربوط به دنیا نیست؛ بلکه یکی از شئون بزرگتر و اساسیتر دین است و شروط صلاحیت افراد برای این منصب بسیار بالاتر از شروط امام جماعت است.
3. اغلب اهل سنت اقتدای به فاسق را در نماز جماعت جایز میدانند (در این باره در یکی از یادداشتهای قبلی با ذکر سند، عقیده اهل سنت را شرح کردم) ؛ و فقط افراد معدودی به کراهت آن فتوا دادهاند!
اکنون چگونه است که با استناد به مقامی از ابوبکر که برای فاسقان هم جایز است، صلاحیت او را برای خلافت استنباط میکنند؛ در حالی که خود آنها هم یکی از شروط نصب فردی به خلافت را عدالت وی میدانند.