مقدمه: جبر طبیعت اقتضا کرده که یک فرد متولد یک شهر یا روستا باشد و نه بیشتر!
گذشته: روزی روزگاری بود که استاندار از شهری بود و خیلیها در استان، به حق یا نابحق، صدایشان درآمده بود که استان یزد مساوی ابرکوه نیست!
اکنون: استانداری بر مسند نشسته که متولد شهر دیگری از همان استان است؛ که البته واقعیت آن است که خیلی از مرکزنشینان به حق یا نابحق، چشم دیدن پیشرفت آن شهر را ندارند و از انواع سنگاندازیها دریغ نکردند!
تحلیل سیاسی، اجتماعی برخی همشهریان قلم به دست: استاندار، استاندار همه استان است! و کلی در این باره میبافند و مینویسند!
فرضیه برای دسته فوق: فرض کنیم استاندار از شهر همسایه انتخاب و منصوب شده بود؛ همان شهری که برخی همشهریانم حتی تحمل شنیدن اسمش را هم ندارند!
سؤال چالشی بر مبنای همین فرضیه برای نویسندگان همشهری فوق: آیا باز هم به همین غلظت مینوشتند که استاندار، استاندار همه است؟!
بگذریم! همه یا اغلب ما در تحلیل خود و بر مبنای خود، آنچه به مذاقش سازگارتر است مینویسد؛ بقیه، فیلم یا حرف یا قمپز است!!!!!
توضیح ضروی؛ معنای قُمپُز در کردن: این اصظلاح از زمان جنگ دولت عثمانی با ایران مورد استفاده قرار گرفت. قمپزنوعی توپ جنگی سَرپُر بود که دولتِ امپراطوری عثمانی در جنگهایش با ایران به کار می برد. قمپز اما برخلاف توپ های جنگی دیگر، هیچ اثر تخریبی نداشت و تنها در نقاط کوهستانی شلیک می شد تا با کمک پژواک صدا در کوهستان،صدای مهیبی تولید کند و موجب رعب و وحشت سربازان ایرانی شود.
این توپ گلوله ای نداشت و فقط در آن مقدار زیادی باروت می ریختند و پارچه های کهنه و مستعمل را با سُنبه داخل آن می کردند و می کوبیدند تا کاملا سفت و محکم شود و سپس آن را شلیک می کردند. چندی بعد که ایرانیان به ماهیت دروغین و توخالی این توپ ها پی بردند، اصطلاح «قمپز در کردن» را برای ادعایی که سروصدای زیادی دارد اما بی اثر و دروغین است به کار می بردند.